پنجشنبه 20 تير 1398 , 13:13




«شبیه بید در بادی مجنون»
یادداشت/ رسول حسنی
نمایش «شبیه بید در بادی مجنون» به کارگردانی «جمیله صفایی» سوالی مهم طرح میکند و آن اینکه ما برای دختران نوجوان جنگزدهای که سلامت روانی خود را از دست دادهاند چه کردهایم؟ دخترانی که مادران امروز هستند و باید نسل آینده نظام اسلامی را تربیت کنند.
رسول حسنی؛ تئاتر دفاع مقدس نیازمند تنوع نگاه و طرح دیدگاههای تازهای است تا ابعاد مختلف آن را بشناسیم. هر چقدر این ابعاد متکثر باشد بهتر میتوان درباره وجوه پیدا و پنهان دفاع مقدس صحبت کرد.
نگاه دگم و یک بعدی به این موضوع سبب تک ساحتی شدن آن میشود. این امر بزرگترین ضربه را به کلیت دفاع مقدس وارد میکند. برای رهایی از این امر هنرهای نمایشی بخصوص تئاتر وظیفه سنگینی دارد و به شرطی میتواند از عهده این امر برآید که اجازه دهیم هنرمندان بدون نگرانی از متهم شدن به هنرمند ضد جنگ آثار خود را خلق کنند.
هنرمندانی که نگاه مسمومی به مساله دفاع مقدس و شهدا دارند، چنان زیاد نیستند که بخواهیم همه را به یک میزان بسنجیم و حکمی واحد علیه آنها صادر کنیم.
این روزها در تماشاخانه «عمارت روبهرو» نمایش «شبیه بید در بادی مجنون» به نویسندگی «حسن جنتمکان» و کارگردانی «جمیله صفایی» در حال اجراست که نگاه قابل تاملی به مساله جنگ تحمیلی و نه دفاع مقدس دارد که در جای خود قابل احترام و توجه است. این نمایش روایت هفت دختر نوجوان است که هر کدام به نحوی از جنگ هشت ساله عراق علیه ایران ضربه خوردهاند.
هر چند که نفس دفاع مقدس ارزشمند است اما باید فکری به حال صدمات ناشی از این جنگ کرد. بعد از پذیرش قطعنامه 598 در سال 1367 باید کشور در مسیر سازندگی به معنای حقیقی آن قرار میگرفت که متاسفانه غفلتهایی در این زمینه رخ داد و اثرات غیرقابل جبرانی برجا گذاشت.
آنچه در مسیر توسعه و پیشرفت و بازسازی جنگ مد نظر قرار گرفت بیشتر جنبه عمران و آبادانی شهرها بود و نه انسانها. هر چقدر که در بازسازی خرابی شهرها بکوشیم و از سلامت روان مردم جنگزده غفلت کنیم عملا کاری نکردهایم. «شبیه بید در بادی مجنون» این مساله را مطرح میکند که ما، اعم از مسئولان و هنرمندان و نهادهای مرتبط چه کردهایم تا دخترانی که از جنگ تحمیلی دچار صدمات روحی شدهاند سلامت روانی خود را بدست آورند.
این دختران که در ابتدای نوجوانی قرار دارند و باید مادران آینده این کشور باشند و نسل تازه نفسی برای انقلاب تربیت کنند بیش از هر مساله دیگری باید مورد توجه قرار گیرند. این دختران هیچ انتظاری جز آرامش ندارند تا در این آرامش بتوانند آینده خود را بسازند.
شاید در نگاه اول نمایش «شبیه بید در بادی مجنون» اثری ضد دفاع مقدس به نظر برسد و با کمی غرضورزی و نقدهای مغرضانه میتوان پرونده آن را بست و حکمی ناصواب علیه آن صادر کرد اما آیا میتوان صورت مسالهای چنین مهم را برای همیشه زیر پوششی از مصلحتاندیشیها قرار داد و به جای پاسخ به یک سوال مهم پرسشگر را متهم به دشمنی کرد؟
سوالی که نویسنده و کارگردان طرح میکنند از همه جامعه است. مردم و مسئولان به یک اندازه مخاطب سوال هستند. هر کس هم باید به سهم خود پاسخ بدهند. جالب اینکه مخاطب پاسخ نه عوامل نمایش «شبیه بید در بادی مجنون» که خودمان هستیم و باید برای تحقق پاسخ عمل کنیم.
هر زمان که از قربانیان جنگ تحمیلی صحبت میشود بیدرنگ جانبازان به ذهن خطور میکنند و دخترانی که مشابه آن در این نمایش دیدیم را فراموش میکنیم. این فراموشی اثرات مخرب خود را در آینده نشان خواهد داد. آیندهای که چندان دور از دسترس نیست.
«شبیه بید در بادی مجنون» میخواهد بگوید اگر همان سالی که جنگ تحمیلی به پایان رسید فکری به حال جنگزدگان میشد و آنها به لحاظ روانی مورد درمان قرار میگرفتند قطعا امروز ما شرایط بهتری به لحاظ سلامت روحی داشتیم. متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد و دختران نوجوان آن روزها امروز مادرانی هستند که باید نسل آینده نظام اسلامی را تربیت کنند. آنها اولین نفراتی هستند که باید به فرزندان خود بگویند چرا وارد جنگی شدیم که به ما تحمیل شد؟
آیا این مادران حقیقتا پاسخی قانع کننده دارند تا به فرزندان خود بدهند؟ در چنین شرایطی اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه وظیفه دشواری بر عهده دارند. جبران سه دهه کمکاری و غفلتزدگی در امر تبیین و تفسیر فلسفه دفاع مقدس کار سادهای نیست اما باید وارد میدان شد و قدمهای بزرگی برداشت.
نمایش «شبیه بید در بادی مجنون» در واقع تلنگری به همه سستیها و کاهلی ماست تا بیدارمان کند. البته اگر بخواهیم بیدار شویم و با عصبیت نخواهیم صدای چنین آثاری را در سینه بمیرانیم



