شنبه 17 شهريور 1403 , 12:20




درباره مسائل مرتبط با اتباع و افغانستان
پاسخی به آقای "سعدالله زارعی" و همسویان ایشان
بهسکوت کشانیدن نظریهپردازن ملی، منزوینمودن کاردانان و دلسوزان، متهمکردن سابقهدارانِ صحنه و میادین داخلی و بینالمللی و تلاش برای تحمیل نظریات فاقد ارزش و جایگاه کارشناسیِ خود به تصمیمگیران و تصمیمسازان کشوری و لشکری، آنهم توسط مجموعههایی...
فاش نیوز - اخیرا یادداشتی ۲۰بندی، زیر عنوان: «درباره موج جدید افغانیهراسی»، به اسم آقای سعدالله زارعی، از کارشناسان مسائل سیاسی و بینالمللی، نوشته شده که با توجه به «برداشت ناصحیح» و «ابراز نظراتِ غیردقیقِ» متوالی و نادیده انگاریِ خطرات و مخاطرات اقتصادی و امنیتی و تغییرات و تاثیرات اساسیِ بهوجود آمده در بافتهای مذهبی و جمعیتی از طریق مهاجران عمدتا غیرمجاز افغانستانی و تداوم سیاست تطهیر گروهک شِبه نظامی طالبان و... توسط وی و سایر همسویان رسانهای ایشان، نکاتی جهت تنویر افکار هموطنان و علاقمندان به این موضوع حقیقتا چالشزای درون و برونمرزی، تقدیم میگردد؛
۱)- گرچه تمام مفاد «توافق دوحه» بین عناصر اطلاعاتی، نظامی و سیاسی آمریکا با همکاران موجودشان در رأس مرکزیت و حاکمیت طالبان، تعمدا منتشر نگردیده و همچنان محرمانه باقی مانده، در عین حال اما تحویل کامل قدرت، آنهم بدون مقاومت نظامی، انتظامی و تامینی، باقی گذاری میلیاردها دلار سلاح سبک و سنگینِ روزآمد غربی، انتقال هفتگی دهها میلیون دلار اسکناس نقد به کابل و عوامل قندهاری، بستن تمام مراکز امدادی و کمکرسانی و مدارس آموزشی و مجامع علمیِ مربوط به ج.ا.ایران و کوچانیدن اجباریِ مخالفان قومی و زبانی و یا سازماندهی شدهی دستگاهیِ میلیونها نفوس افغانستانی، بههمراه موارد متعدد آشکار دیگر، گویای عمق تفاهمات و کُنهِ توافقات گذشته، حال و آینده خواهد بود.
۲)- تعداد اتباعی که بهصورت احتمالا سازمانیافته و «مجردی» وارد کشور شدهاند، نهتنها دقیقا مشخص نیست، بلکه با توجه به این که اکثریت قریببهاتفاق آنان از یک قومیت خاص با گرایشهای شدید اعتقادی، روحیات قبیلهای و مخالف با فرآیندهای مذهب رسمیِ کشور بوده و هستند، طبعا زیانهای متعددی نیز بهدنبال داشته و دارند.
۳)- هیچ فردِ بااطلاع و کارشناسی تا الان مدعی نشده که: «هم اکنون سه میلیون عضو ارتش سابق افغانستان در ایران حضور دارند»؛ و بهاحتمال زیاد، این گزاره از تلقینات شخص نویسنده برای انحراف از دیگر واقعیتهای صحنه و میدان است. اما این که اکثریت مهاجرین فعلی و قبلی، بهنوعی در جنگ با اشغالگران خارجی و یا در منازعات و درگیریهای داخلی، با گروههای شبهنظامیِ قومی و منطقهای مشارکت دارند و از فنون مربوطه برخوردار هستند، امری کاملا مستند و غیرقابل خدشه است.
۴)- برخلاف نظر نگارندهی مذکور، اتفاقا ورود اتباع افغانستان، طی سه سال پس از حاکمیت مجدد طالبان، مخصوصا اولین ماههای اشغال، بیش از دو برابر گردیده و خروج داوطلبانهی آنان به کمترین میزان طی چند دههی گذشته رسیده است.
۵)- «خاستگاه» عملی و «خواسته»های واقعیِ جریاناتی همچون طالبانِ پاکستان(تیتیپی) با داعش خراسان و اندیشههای ریشهای ملانمایانِ فعلا حاکم بر افغانستان، قطعا از یک آبشخور فکری، اعتقادی و مذهبی نشأت گرفته و همهی آنها بهشکلی ساختهی چند سازمان اطلاعاتی و جاسوسیِ پیرامونی و فرانقطهای، با اهدافی واحد بوده و هستند.
۶)- درونمایهی اعتقادی و مذهبیِ سران و مؤسسانِ اصلی و اولیهی پشت و رویِ پردهی طالبان، پیرامون ایران، شیعیان و مسلمانانِ سایر نقاط جهان، دقیقا همان مواردی است که بصورت گاه و بیگاه از زبان و بیان برخی فرماندهان تربیتیافته و پرورشپیدا کرده در مدارس دینی و مراکز آموزشی و انتحاریِ آنان بیرون میآید! گرچه همین موارد، قبلا هم در قتلعام مظلومانهی شهدای دیپلمات و موارد مشابه، ظهور و بروز عینی یافته است.
۷)- مقایسه کردن وضعیت مهاجرانِ رسمیتداشتهی حاضر در خُرده کشورکهایی همچون امارات، قطر و کویت و یا عربستان، آنهم با میلیونها اتباع بیهویتِ استقرار یافته در ایران، با توجه به سختگیریهای معمولِ دیگر بلاد نسبت به آنان، نه تنها قیاس معالفارق بوده، بلکه حاکی از عدم اطلاع و اشراف ایشان بر تفاوتهای موجود بین آن «مهاجرپذیریِ» رسمی و این «مهاجمریزیِ» فصلی و دائمی است.
۸)- «محمود هوتکی»، معروف به «محمود افغان»، جنایتکار مشهور، قاتل صدها هزار نفر از هموطنان و فرماندهی لشکریان مهاجم به خاک پاک ایران، دقیقا از بنیانگذاران حاکمیت پشتونان و جدّ اعلای همین قبیلهی بدویِ طالبان، تیرهی غلجایی بوده و تمام فرماندهان و سربازانش نیز از بین همان جانیان انتخاب گردیدهاند. قبل از ایشان نیز، دشمنیهای پدرش «میر ویس» و اعضای قبیلهاش نسبت به ایرانیان نَقل تاریخ گردیده و طبیعی است اگر طی ۵۰ سال گذشته مشکلی اساسی توسط نوادگان وی برای ملت و دولتمان ایجاد نشده، تنها بهخاطر ضعف درونیِ اینان و اقتدار حاکمیت و حکومت نظام ج.ا بوده و شک نکنید در صورت دست یازیدن به ابزار قدرت، درنگی برای ضربه و تهاجم جدید نخواهند نمود.
۹)- در حال حاضر چندین هزار نفر از اتباع افغانستانی، به دلایل مختلفی، از جمله جنایتهای فردی و دستهجمعی، سرقتهای مسلحانه، قتل، حمل و توزیع مواد مخدر و دیگر تخلفات سازمانیافته، در اختیار مراکز امنیتی و قضایی بوده و برای اطلاع از تعدد و تنوع مجرمان و جرمهای آنان، کافیست به آمار و ارقام موجودِ ماموران و مسئولان مراجعه شود.
۱۰)- برقراریِ ارتباطِ بین بخشهایی از اتباعِ ساکن ایران، اکثرا با گرایشهای قومی و مذهبیِ طالبان، با داعش خراسان و سایر ارهابیان منطقه و جهان، کاملا مشهود بوده و تحقیقا تمام اقدامات تروریستیِ سالهای گذشتهی درون جغرافیایِ سرزمینیِ کشورمان، مستقیما و یا بالواسطه، با همکاری و همراهی آنان صورتگرفته که در همین راستا کافی است فقط بهعنوان نمونه به آخرین اظهارات وزیر محترم اطلاعات در بارهی دستگیری دهها نفر از اعضای داعش در نقاط مختلف، و برنامههای آنان برای انفجارات و اقدامات تخریبی توجه شود.
۱۱)-اینکه اتباع افغانستانی برای ورود به کشور نیازمند اخذ ویزایند و نمایندگیهای ج.ا نیز در این زمینه فعالند، امری کاملاً قابل قبول است؛ و حتی اگر بپذیریم روزانه ۵۰۰ ویزا توسط آنها صادر میشود و دریافتکنندگان نیز پس از اتمام مدت روادید به کشورشان بازمیگردند، بازهم سالانه کمتر از ۱۴۰ هزار نفر موفق به ورود قانونی میگردند. این در حالی است که هماکنون بالای ۸ میلیون تبعهی این همسایه، با اکثریت ۸۰ درصدیِ غیرمجازان، در تمام تاروپود مناطق حضور دائمی داشته و تبعات ناجبرانی را برای اقتصاد، اعتقاد و ارتباطِ همگان به وجود آوردهاند.
۱۲)- ارقام سرمایهگذاریِ ۸۰ میلیارددلاریِ اتباع در ایران، ادعاشده توسط نویسنده، قطعاً خلاف حقیقت بوده و این موضوع، برعکسِ واقعیتِ موجود، در مصرف میلیاردها دلاریِ انواع یارانه و خروج سالانهی دهها میلیاردی ارز از طریق پولشویان و صرافان غیرقانونی توسط کارگران، کارفرمایان و کارجویان به خارج است؛ که با کمال تأسف بهصورت عمدی مورد تغافل ایشان قرارگرفته و میگیرد.
۱۳)- میان کشورهای همسایه و منطقه در پذیرش ایرانیان جویای سرمایهگذاری و رفتوآمدی، حکومتهای افغانستان، بهویژه دولت کودتایی طالبان، از سختگیرترینها محسوب گردیده و حتی در حاکمیت زیر نظرِ مثلاً«جمهوریتخواهان»، و همزمان با اشغال ۲۰ ساله توسط اشغالگران و آمریکائیان، بدترین برخورد با تعداد محدود و معدود اتباع ایرانیِ تردد کننده، صورتگرفته و نگارنده سالها شخصاً شاهد اسارت صدها نفر ایرانی در زندانهای عهد حجریِ این همسایهی شرقی، تنها به دلایلی مانند مخدوشبودن مدارک اقامتی، اتمام ویزای قانونی و یا با طرح اتهاماتی همچون جاسوسی و وابستگی به سازمانهای اطلاعاتی و نظامی ایران و.. بوده است.
۱۴)- در حال حاضر، برخلاف گذشتهی دور، بخش عمدهای از مشاغل نان و آبدار، حرفههای پُربار و حتی مورد نظر و نیاز جوانان، زنان و مردانِ ایرانی جویایکار، همچون صفر تا صد ساختمان و بُرجسازی، تولیدیهای کفش، کیف، البسه و سایر ملزومات روزمرهی داخلی و صادراتی، گردانندگیِ شهرکهای صنعتی، کارخانههای سنگبری، فرآوری میوهجات باغی و زمینهای کشاورزی و اخیراً حضور در برخی مراکز برخوردار از حیطهبندی، مجامع عبادی و امامزادگان واجبالتعظیم، از تهران گرفته تا مناطق مرکزی و مرزی و... توسط جمعیت میلیونیِ اتباع محترم، آنهم اکثراً با دیدگاه و تعصبات ویژهی مذهبی و قومیتی، هدایت و مدیریت میشود؛ و جهلاً و یا عمداً مورد غفلت نیز قرار گرفته و میگیرد.
۱۵)-سهلانگاری و آسانگیریِ مسئولان و مأموران دولتی و سایر مدیران بخشهای خصوصی و خصولتی! در عدم اجرای قوانین مصوبه و معینه نسبت به اتباع خارجی، اگر نگوییم در دنیای کنونی و مناطق پیرامونی بینظیر است، حداقل باید اذعان کرد، بین سایر کشورها و همسایگانِ متشابه کمنظیر بوده و جالب است که هرکَسی نیز از خود سلب مسئولیت و دیگری را متهم به کمکاری و بیاعتنایی در این زمینه میکند.
۱۶)- طی ۴۵ سال گذشته، مسئولیت اصلیِ اتباع و مهاجران بیگانه، به وزارتخانهای سپرده شده که هرازگاهی به دلیل تغییر دولتها و وزرای مربوطه و طبعاً تغییرات عمده، از رأس تا ذیل ادارات مرتبطه، با رویکردهای متفاوتی هم روبهرو گردیده و با کمال تأسف، بخشینگریِ آنان موجبات تداوم مشکلات و معضلات بهوجود آمده و بیسر و سامانی در این موضوع پُرچالشِ داخلی و بینالمللی نیز شده است.
تأسیس سازمانهای غیرِمفیدِ، اجرای طرحهای سرشماری ناقص و بیضابطه و رفتوآمد مدیران ناآشنا با اصول، فروع و چگونگی سازماندهی اتباع خارجی و... روی هم رفته زمینهساز شکلگیریِ طیفی از نابسامانیهای مدنی و رسوب میلیونیِ جماعتی از ناهمسویان مذهبی و رقبای قومی و منطقهای در کشور گردیده است.
۱۷)- بهسکوت کشانیدن نظریهپردازن ملی، منزوینمودن کاردانان و دلسوزان، متهمکردن سابقهدارانِ صحنه و میادین داخلی و بینالمللی و تلاش برای تحمیل نظریات فاقد ارزش و جایگاه کارشناسیِ خود به تصمیمگیران و تصمیمسازان کشوری و لشکری، آنهم توسط مجموعههایی معلومالحال اما ناآگاه به سابقه و لاحقهی اتباع همسایگان شرقی، به بهانههایی ساختگی همچون «مهاجرستیزی»، «افغانستانهراسی» و دشمنی با بنیانهای انقلاب اسلامی و... از آن دست بازیهای ناجوانمردانهای است که شوربختانه توسط برخی قلمبدستان و جایگاهدارانِ رسانهای و مجازی موجب انحراف در افکار عمومی و نارسایی در تصمیمگیریهای ملی و حاکمیتی گردیده است.
۱۸)- نوشتهاند: «اگر توسط اتباعِ داخل کشور، اندک اتفاقی بیفتد، «فاطمیون» مهار میشوند تا نیازی به دخالت ما هم نباشد». عجیب است از شخصی مانند ایشان که ابتدائاً خطر رسوب میلیونها تبعهی خارجی را انکار و سپس با تجویز به روز درگیری بین مهاجرین ساکن کشور، صراحتاً بر دخالت احتمالیِ رزمندگان سپاه پیروز فاطمیون - که از استقلال فرماندهی برخوردار و محدودهی وظایفشان دفاع از اعتاب مقدسه، مقابل حرامیان یزیدی، اموی و… بوده، هیچگاه نیز نظر و نیازی به استفاده از آنان در داخل وجود نداشته و ندارد، بهانه به دست بدخواهان و دشمنان دو ملت می دهد و مشکلات جدیدی را، هم برای ما و هم آنان در کشورشان به وجود بیاورد.
۱۹)- نوشتهاند: «در دولت شهید رئیسی(ره) سازمانی فراقوهای برای ساماندهی مهاجرین تشکیل شده و... ». این موضوع نیز خلاف واقع است؛ چراکه متأسفانه سازمان موصوف، باز هم مانند ۴۵ سال گذشته، زیرِنظرِ همان مجموعهی ناکارآمدِ وزارت کشور تأسیس و فعالیت کرده و همچون قبلتر از این، بهرغم برداشتن گامها و تمام تلاشها، اما توفیق چندان و دستاورد مطلوب و محسوسی نیز به دست نیاورده است.
|| امانالله دهقان فرد



