پنجشنبه 19 مهر 1403 , 13:00




دلنوشته دختر شهید رئیسی
سهم روضههای شب هشتم محرم!
این هفتههای قبل از شهادت، درد پا اذیت میکرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود. نمیدونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاجآقا خیلی حساس بود که ...
فاش نیوز - امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا، کرم ....
دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دستهایشان بی صدا گریه می کنند.
مدت زیادی بود که به خاطر سفرهای زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جادههای سخت زانوهای بابا دردهای زیادی داشت. گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد. به زحمت نماز میخواندند.
این هفتههای قبل از شهادت، درد پا اذیت میکرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود. نمیدونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاجآقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بههم ریختم. از تصور دردی که میکشند خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود. پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود.
وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت.
پوست حساس لطیف و پانسمان و تاولها همه در چند ثانیه سوخت.
بعدترها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپردهاند.
پیکر اربا اربا سهم روضههای شب هشتم محرم بود برای حاجآقا....
ما را بخرد کاش!




تو زمینی نبودی !
تو از طرف خداوند ، مأموریتی بر روی زمین داشتی !
که همچون اجداد بزرگوارت ، سربلند از مأموریت...
تو از خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام بودی...
تو آل الله بودی.
در وصف تو نتوان گفت با زبان بشر... مگر ملائک و فرشتگان در وصف و در صف برای تو..........
من از روز جوانی ام با نام حسین ع گریه بر چشمانم جاری ست،،، بعد از حسین بر تو گریه کنم ای فرزند حسین... (ع).
تو در ورزقان ، کربلایی دیگر بنا نهادی!!!
به زوار کربلا.، کربلایی گویند و متبرک به نام حسین ع
به زوار ورزقان ، ورزقانی گویند و متبرک به بنام ابراهیم حسین ع..........
یا وجیهه عندالله اشفعی لنا عندالله...