پنجشنبه 05 مهر 1403 , 10:00




گفتگو با «حمیدرضا محمدیصفت»، جانباز ۷۰درصد قطع دوپا
نخستین گفتوگو پس از ۴۲ سال!
خدا خیرش بدهد؛ حالا من نمیدانم شما بشناسید یا نه؛ یک دوستی من دارم(حاج حمید حقشناس) که الان جانباز قطع نخاع گردن است. این بندهی خدا من را بغل میکرد؛ چون من وزنی نداشتم. آن موقع که مجروح شدم حدود ۴۰ کیلو وزنم بود....
فاش نیوز - آخرین روزهای تابستان سال ۱۴۰۳/۰۶/۲۷ اوایل بهار، ربیعالاول و ایام هفته وحدت، عرض سلام و دورود داریم به بزرگواری که توفیق یافتیم و ساعتی مقابلش نشستیم. وقتی سراغش رفتیم تنها بود؛ مثل تمام دوران زندگیاش؛ آن طور که خودش میگفت. آرام بود.
او از مدرسه به جبهه رفت با پاهای استوار، و از جبهه به مدرسه بازگشت با بالهایی که فرشتگان به او هدیه داده بودند و براقی که نامش صندلی چرخدار است. حالا پاهای خود را که امانتی بود، به صاحبش بازگردانده...
آرامش او آرامت میکرد... میگفت، این اولین بار است که بعد از چهل و چند سال مجروحیت، به سراغ او برای مصاحبه میآیند! حرفهای حاجحمید شنیدنیست و نگاهش معنادار....
سئوال زیاد است و در حد فرصت میپرسیم و او در حد قناعت به هر پرسش ما جواب می دهد.
فاش نیوز: لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید.
- بسم الله الرحمن الرحیم، حمیدرضا محمدیصفت، فرزند حسینعلی، متولد ۱۳۴۴ هستم، اصلیتم تهرانی و ساکن تهران هستم.
فاش نیوز: اولین روزی که وارد جبهه شدید چه سالی بود؟
- من بهمن سال ۱۳۶۰ وارد بسیج شدم و اول اسفند ۱۳۶۰ هم بعد از گذراندن دورهی بسیج، به اهواز رفتم.
فاش نیوز: چه مدت در منطقه بودید؟
- کلاً ۸۰ روز در منطقه بودم. از زمانیکه وارد بسیج شدم تا موقعی که مجروح شدم ۸۰ روز طول کشید.
فاش نیوز: کجا مجروح شدید؟
- مرحلهی دوم عملیات آزادسازی خرمشهر. مرحلهی دوم عملیات با گلوله توپ، ماشینی که سوارش بودم را زدند و من مجروح شدم، پانزده اردیبهشت سال 61 در عملیات بیتالمقدس.
فاش نیوز: با کدام گردان با کدام لشکر اعزام شدید؟
- با لشکر حضرت رسول بود، گردان مسلم بن عقیل
فاش نیوز: بعد از مجروحیت بیهوش شدید؟
- وقتی مجروح شدم، اول بیهوش شدم. ما پشت یک کامیون مایلر بودیم. آن زمانیکه کامیون را با توپ زدند، نشسته بودم کف کامیون داشتم بند پوتینم را میبستم. دوستان صدای گلولهی توپ را شنیده بودند. پریده بودند بیرون، من توی ماشین بودم و تو خود ماشین بههوش آمده بودم. حدوداً یک ساعتی بیهوش بودم.
فاش نیوز : بعد که بههوش آمدید، بیمارستان صحرایی تشریف داشتید؟
- بله، بیمارستان صحرایی بودم... آنجا بههوش آمدم که دیدم پایم را پانسمان کردند. دوباره از هوش رفتم و دوباره وقتیکه بههوش آمدم داخل هواپیمای ۳۳۰ بودم. باز مرحلهی سوم که بههوش آمدم، در مشهد در بیمارستان امام رضا بههوش آمدم.
فاش نیوز: از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۴۰۳ با چند خبرگزاری یا رسانه مصاحبه داشتید؟ دوستان مراجعه میکردند که سئوال کنند یا نبودند؟
- اولین بار است. گرفتار بودم ایام کار، شغل، درگیر بودم نتوانستم مصاحبه کنم. معمولاً چون همیشه من پنهان بودم، کسی سراغ من نیامد.
فاش نیوز: حضرتعالی جانباز چند درصد هستید؟ اصطلاح تخصصی بنیاد شهید را بفرمایید؟
- من جانباز ۷۰درصد هستم. جانباز دو پا قطع هستم.
هر دو پا در همان عملیات قطع شد؟
- بله؛ هر دو پا همزمان در همان عملیات، در همانجا که عرض کردم قطع شد. البته پاها بلندتر بود، چون استخوان بیرون از گوشت بود، ۱۳ دفعه عمل کردم تا به این شکل درآمد.
فاش نیوز: از همرزم جانباز در آن ۸۰ روز بودید نام میبرید؟
- یک نفر را یادم هست آن هم به نام مرتضی شاهرخی. او هم همکلاسیم بود.
فاش نیوز: اعزامتان از کدام منطقهی تهران بود و از طرف کجا بود؟
- من آن زمان محصل بودم. هنرستان شهید سروندی درس میخواندم. روبهروی بیمارستان طرفه. آنجا به واسطهی همین دوستم آقای قیومی(حاج محمود) با بسیج و این برنامهها آشنا شدم. از طرف مدرسه داوطلب شدم و به پادگان امام حسین رفتیم ... هفدهسالگی عضو بسیج بودم. بعد از آن هم به جبهه اعزام شدم.
فاش نیوز: این الگو را چقدر میپسندید؟ لطفا نقدش کنید.
- خوبه.
فاش نیوز: چی دوست دارید بگویید که از سال ۶۱ تا به حال نگفتید؛ با توجه به این که اولین مصاحبهی رسمیتان است؟ با بنیاد شهید و سپاه اصلاً گفتوگو نداشتید؟ دوست دارید در اولین گفتوگو که بعد از ۴۲ سال انجام میشود چه حرفی تو دلتان بوده که بگویید؟ از جریان اعزامتان به جبهه، جانباز شدنتان، از ابتدای انقلاب، قبلاً خیلی چیزها توی دلتان بوده که یک روزی اگر رسانهای سراغم آمد بگویید؛ چیزی که در انتقال حقایق انقلاب مؤثر باشد؟ بعد از جنگ چهکار کردید؟
- من محصل بودم. بعد از اینکه هیجده ماه درمانم طول کشید و وقتی تمام شد، برگشتم به مدرسه و دیپلمم گرفتم.
فاش نیوز: با چه شرایطی دیپلم گرفتید؟
- با ویلچر میرفتم. سال آخر را آنجا ادامه دادم؛ مدارک دیپلمم را گرفتم. رشتهی راه و ساختمان. تقریباً از سال ۱۳۶۲ هم وارد سپاه شدم.
فاش نیوز: در سپاه در کدام قسمت کار میکنید؟
- مدتی ستاد کل سپاه بودم؛ بعد از وزارت سپاه که تأسیس شد، آمدم وزارت سپاه که در خیابان قرنی بود.
فاش نیوز: در چه سالی در سپاه تشریف داشتید؟
- بعد از این که وزارت دفاع و وزارت سپاه ادغام شد؛ تا سال ۸۱ حالت اشتغال شدم.
فاش نیوز : تا ۸۱ کجاها خدمت کردید؟ نظامی بودید؛ فرهنگی بودید...؟
- کلاً نظامی بودم، در وزارت دفاع، معاونت صنایع بودیم. بعد که با وزارت دفاع قاطی شد، سازمان صنایع دفاع شد(گروه صنایع ویژه)، تا سال ۸۱ آنجا بودم و بعد شاغل شدم و سال ۹۱ بازنشسته شدم.
فاش نیوز: چقدر راضی هستید؟ از خانواده برایمان بگویید؟
- من که هرچه دارم از برکت وجود همسرم هست؛ یعنی اگر او نبود، من هم نبودم!
فاش نیوز: ما معمولاً سئوالاتی که میپرسیم میگوییم اعضای خانواده چند نفر هستند؟
- سه سر دارم. پسر بزرگم متولد ۱۳۶۵ است و الان سازمان حسابرسی کار میکند؛ پسر دومم متولد ۱۳۶۹ و مربی بدنسازیست و پسر سومم که سال ۱۳۷۷ به دنیا آمد، فعلاً با ما زندگی میکند. آن دوتای دیگر ازدواج کردهاند. پسر بزرگم یک دختر یازده ساله دارد.
فاش نیوز: آقای پدر بزرگ! پدر و مادر در قید حیات هستند؟
- مادرم سال ۶۴ تصادف کرد و فوت شد. پدرم سال ۷۳ در تصادف فوت کرد. خواهر و برادر ندارم و تکفرزندم. پدرم و مادر همسرم هم در زمان کرونا به رحمت خدا رفتند.
فاش نیوز: ناگفتههایی که در این سالها داشتید و تا حالا نگفتهاید، در اولین مصاحبه بعد از ۴۲سال تقریباً، کمی واضحتر بگویید. یک جانباز دفاع مقدس که ۴۲ سال کسی سراغش نیامده. چی دوست دارید از خاطراتتان و از همان ۸۰ روز جبهه و ۴۲ سال بعد از ۸۰ روز بگویید؛ از فراز و نشیب زندگی؟ از نظر حضرت آقا مثل یک شهید همیشه زنده هستید. کدام نقطهی زندگی ۴۲ساله برایتان بیشتر قابل توجه است و کدام قسمت را دوست دارید بیشتر از آن حرف بزنید؟
- من در عملیات فتحالمبین بودم. جزء اولین گروههایی بودیم که بعد از فرار صدام رفتیم. شب تا صبح در حال حرکت بودیم که رسیدیم به فکه، البته یک مرخصی تهران آمدم و برگشتم. مرحلهی اول آزادی خرمشهر بود. ما جزو گروهان خطشکن بودیم و از کارون رد شدیم. یک هفته توی منطقه بودیم. ما را برای ترمیم به پشت جبهه اعزام کردند و روز هشتم برای مرحلهی دوم عملیات ستون ما را با توپ زدند و آنجا هم مجروح شدم.
فاش نیوز: با پرندهها هم که حشر و نشر دارید؟
- برکت خانه هستند.
جانباز یعنی چی؟ جانباز سال ۱۳۶۰ تا ۱۴۰3، شرایط کنونی جامعه ایران، مطالبات مردم، شرایط سیاسی، این تصاویری که توی خانهتان هست؟ رشد انقلاب و جریان مقاومت در دنیا، عکس حاج قاسم و سیدحسن نصرالله هم که میبینم و عکس شهید رئیسی؟ آقا در یک کلمه فرمودند نزدیک قله هستیم. شما تحلیلتان چیست به عنوان یک جانباز؟
- حرفی که آقا زده را قبول داریم؛ ما دیگه کی باشیم که بخواهیم در رابطه با آن نظری بدهیم. آقا یک انسان کاملیست که به عنوان ولایت قبولش داریم و جانمان را هم برایش میدهیم. هر چه ایشان بگوید آویزهی گوشمان میکنیم. زمان انقلاب هم من سیزده سالم بود. فکر کنم اگر اشتباه نکرده باشم، دیماه بود که شاه فرار کرد. پدرم اولینبار عکس امام خمینی را آورده بود و یک قاب عکس هم برایش خریده بود. ما هیچ عکسی به در و دیوار نداشتیم. اولین عکسی که به دیوار خانهی ما خورد، عکس امامخمینی بود. بعد هم یواشیواش و در مسیر انقلاب و راهپیماییها و ... بودیم. تقریباً یک بچه ۱۲- ۱۳ساله بودم. با توجه به گفتههای امامخمینی و حرکت بزرگی که شهدا در زمان انقلاب داشتهاند، از خودگذشتگیهایشان، یواشیواش با گفتههاشان آشنا شدیم... و رفیق شهید هم روی من اثر گذاشت.... گرایشاش به سمت انقلاب بود. جذب او شدم. بعد هم سعیکردم که یک سرباز انقلاب باشم؛ همین والسلام. دنبال برنامهی خاصی نبودم. هیچ انتظار خاص و توقع خاصی از هیچکس ندارم.
فاش نیوز: ارزیابی شما درمورد جریان مقاومت و مسائل فلسطین این روزها که هر روزش به جنگ مقاومت و جریان کفر میگذرد چیست؟
- انشالله با این حرکتی که مردم غزه انجام دادند، اینگونه مقاومت، دیگر چیزی از اسرائیل باقی نمیماند. همانطور که آقا سال ۸۶ اگر اشتباه نکنم فرمودند، اسرائیل ۲۵ سال دیگر را نمیبیند. واقعاً نمیبیند. واقعاً مستأصل شده به افتضاح کشیده شده و تمام اسرائیل دنبال این است که بتواند خودش را سرپا نگهدارد. چیزی از آن باقی نمانده که بخواهد ادعایی داشته باشد و انشالله پیروزی با مقاومت و مردم فلسطین است و اسرائیل از صفحهی زمین پاک میشود.
فاش نیوز: همهی انواع تصورات را از یک بچه مدرسهای که جانباز میشود و بعد با ویلچر سرکلاس میرود؛ چقدر زمان طول کشید که یک دانش آموز با ویلچر، بعد از جانبازی سر کلاس رفته است؟ برای شما چند مدت بود این موضوع؟
- من تقریباً ۱۸ ماه طول درمان داشتم. نه اینکه کل مدت بستری باشم؛ چندین مرحله شد. در این فاصله هم وظیفهی من درس خواندن بود. و چون وظیفهام این بود، ادامه دادم. من ۱۳۶۳،۱۳۶۲ دیپلمم را گرفتم. بلافاصله هم شاغل شدم. ازدواج کردم و الباقی زندگی.
فاش نیوز: بفرمایید دوران مدرسه که با ویلچر میرفتید، حدوداً چهمدت بوده است؟
- خیلی مدت کمی بود. به سال هم نکشید؛ چون ۶۱ مجروح شدم، ۶۲ دیپلمم را گرفتم.
فاش نیوز: چگونه از پلههای مدرسه بالا میرفتید؟
- خدا خیرش بدهد؛ حالا من نمیدانم شما بشناسید یا نه؛ یک دوستی من دارم(حاج حمید حقشناس) که الان جانباز قطع نخاع گردن است. این بندهی خدا من را بغل میکرد؛ چون من وزنی نداشتم. آن موقع که مجروح شدم حدود ۴۰ کیلو وزنم بود. من را بغل میکرد از پلهها بالا میبرد و یکی از بچهها ویلچرم را میآورد. نه اینکه بگویم هر روز این اتفاق میافتاد، بلکه بعضی روزها که نیاز داشت سر کلاسهای فنی شرکت کنیم. چون این بندهی خدا هم که خودش بسیجی بود. در دورهی خاصی که برای بچههای بسیج گذاشته بودند. ما با هم بودیم. این بندهی خدا من را بالا پایین میکرد؛ که الآن خودش جانباز قطع نخاع از گردن است.
فاش نیوز: حدوداً چند طبقه بالا کلاسهایتان برگزار میشد؟
- یک طبقه؛ مدرسهی قدیمی بود و اکثراً دو طبقه بیشتر نداشتیم.
فاش نیوز : من احساس میکنم یک ناگفتههایی دارید که ما توان از شما پرسیدن را نداشتیم؟
- من یک آدم کمتوقعی هستم؛ چه از لحاظ انتظارات و چه از لحاظ .... نمیدانم چه بگویم.
فاش نیوز: مهمترین پیامی که از امام یادتان میآید، سخنرانی یا فرمان حضرت امام در عملیات؟
- حضرت امام! خیلیهاش دیگر یادمان نیست!
فاش نیوز: مهمترین ویژگی که امام داشت؟
- همهی ویژگیهای خوب؛ همه کلام امام نور بود.
فاش نیوز: حضرت آقا چه ویژگی(معظم رهبری، امام خامنه ای) کدام حرفشان برای شما قابل توجه بوده است؟
- ما هر خطی در زندگی گرفتیم از رهبری گرفتیم. سعی کردیم خارج از آن نباشد. روحانیتش، معنویتش، همهشان مثل امام خمینی بوده است. راهگشا بوده است. پیامهایی که رهبر در این مدت دادهاند. همه رهگشاست.
فاش نیوز: چقدر در خانهتان صنایع دستی میبینم؟!
- من علاقهی خاصی به صنایع دستی دارم که حالت مذهبی و اعتقاد داشته باشد. سعی کردیم رنگهای مقدس هم در زندگیمان بیشتر باشد. رنگ آبی(فیروزه ایی) رنگ مقدسیست. پرچم جمهوری اسلامی هم، که هست و نیستمان برای آن است. من در یک فیلم آمریکایی دیدم تمام صحنههایی که نشان میداد، پرچم آمریکا یک گوشهی صحنه بود؛ حتی دم خانههایشان، در خیابانهایشان.
مردم و از جاهای مختلف میآمدند و لوح تقدیر میآوردند برای جانبازان؛ که همهی آن لوحها الآن در انباریمان دارد خاک میخورد. پرچم جمهوری اسلامی، نماد اقتدار مملکتمان است. تمام این آدمها زیر این پرچم به رهبری امام خامنهای جانفشانی کردند؛ از خودگدشتگی کردند؛ به عشق این پرچم از جانشان گذشتند؛ سمبل ایران را این میدانم.
فاش نیوز: جریان این دو قاب عکس چیست؟
- محمد جواد آدابی(پدر همسرم) سمت راست؛ پدرم حسینعلی محمدیصفت سمت چپ هستند. پدرم سال ۷۳ و پدر همسرم سال 1400 در کرونا فوت شدند.
فاش نیوز: همسرتان کجا هستند؟
- بیست روزی هست که زانویشان را جراحی کرده اند.
فاش نیوز: در غیاب همسرتان هر چه دوست دارید در موردشان بگویید؟
- من و همسرم همسایه بودیم. حدود ده تا خانه فاصله داشتیم. برادرش با من رفیق بود. ما سال ۶۳ ازدواج کردیم.
همسر من تمام کاستیهایی که در زندگی از لحاظ جسمی داشتم، زحمتش بر دوش ایشان بود. خانه و بیرون خانه؛ هنوزم هم هست. ما با هم همه جا میرویم. تقریباً بهندرت میشود تنها جایی بدون هم برویم. تمام زندگی من با وجود ایشان شکل گرفته است. آن ازخودگذشتگی که همسران جانبازان دارند، غیرقابل توصیف است. تا زندهام مدیونش هستم.
فاش نیوز: فرمودید چندتا نوه دارید؟
- یک نوه خدا به من داده که ۷ سالش هست و کلاس ششم میرود.
فاش نیوز: بعد ۴۲سال نباید شما را آنقدر اذیت کنم؟ من ۴۳ سالم شده و در کمال بیمعرفتی نسل خودم، و شخص خودم بعد از ۴۲سال تازه یادم افتاده بیایم سراغ جانباز عزیز! از سیدحسن، حاج قاسم که عکسشان پشت سرتان هست نمیگویید؟
- آن عکس که عشقه، آن عکس را توی یکی از این شبکههای اینترنتی دیدم و ذخیره کردم و بردم عکاسی و روی شاسی آوردمش.
فاش نیوز: چرا گریه میکنید؟
- یاد حاج قاسم! من از نزدیک ندیدمشان. خیلیها را ندیدم. من با کس خاصی دیدار نداشتم. فقط ظرف ۴۲ سال دو مرتبه از دفتر آقا، روز جانباز آمدهاند... ولی خب اعمال و رفتاری که کار حاجقاسم در دنیا و اعمالی که حاج قاسم انجام داد، غیرقابل توصیف بود. آن منش و رفتار بزرگ و از خودگذشتی و هیچ کدام قابل وصف نیست. دنیا بهخاطر شهادتش عزادار شد.
فاش نیوز: حاج آقا، چند بار تا حالا رفتید کربلا؟
- تا حالا نرفتم، قسمت نبوده.
فاش نیوز: من یک هدیهای همراهم هست. یک پرچم، باز کنید ببینید رویش چه نوشته است؟
- نوشته، لبیک یا رسولالله.
فاش نیوز: من اصلاً یادم نبود در هفتهی وحدت و ایام میلاد حضرت رسول آمدهام دیدن شما. گنجینه یک مسجدی بوده که هدیه داده شده به هیئات. آخرین فرمایش را بفرمایید؟
- انشالله فرج امام زمان محقق بشود. تمامی کفار اسرائیل و آمریکا همهشان از روی زمین حذف بشوند و مردم آزاد زندگی کنند در پناه دین و اسلام و قرآن.



