شناسه خبر : 122142
چهارشنبه 14 آبان 1404 , 10:57
اشتراک گذاری در :

دستنوشته شهیدی که نمی‌توانست به جبهه برود!

فاش نیوز - زندگی ما با طراوت خاص خود داشت روال همیشگی را ادامه می‌داد. حیف از زندگی ها که ماشینی شده است و دیگر حال زندگی کردن ندارم.

خبرگزاری تسنیم، دست نوشته شهدا و رزمندگان یکی از بهترین اسناد ثبت شده از جنگ است. آنها چیزی را روایت کردند که خود در همان معرکه حاضر بودند. برای اینکه به درستی حس و حال سال‌های هشت سال جنگ تحمیلی را حس کنیم خواندن این دست نوشته ها یکی از بهترین راه‌ها و مستندترین آنهاست. مثل همین دستنوشته شهید رسول فیروزبخت که در جبهه تخریبچی بود و از فضای پشت جبهه و خانواد‌هایی که اجازه نمی‌دادند فرزندانشان به جنگ بروند نوشته است: 

رسول مانند فامیلی‌اش فیروز بخت شد و 10 آبان سال 66 در جبهه سردشت به شهادت رسید. 

دفاع مقدس , جنگ , جنگ تحمیلی ,

«زندگی ما با طراوت خاص خود داشت روال همیشگی خود را ادامه می‌داد. حیف از زندگی ها که ماشینی شده است و دیگر حال زندگی کردن ندارم. صبح‌ها بی‌اختیار ساعت 8/5 صبح از خواب بیدار می‌شوم. چند روزی است که نمی‌دانم دارم چکار می‌کنم. قصد کرده‌ام که به جبهه بروم. می‌خواستم که کارم مخفیانه باشد ولی کبری نتوانسته جلوی دهان خود را بگیرد و رفته بود به آقا و مادر گفته بود و حالا کمی ولوله در خانواده ما افتاده است.

هر چه باشد باید به جبهه بروم باید به این گونه پدر مادرها که مخالف رفتن بچه‌هایشان به جبهه هستند گفت که آیا اگر فرزند شما در کنار شما ماند و به جبهه نرفت آمد و دشمن هم حمله کرد و کشور را گرفت آن موقع نه پسرشان می‌ماند و نه خودشان. پس این چند صباح دوری را تحمل کنید تا عمری آسوده باشید. 

اما مگر حرف به گوش این پدرمادرها می‌رود. مثل اینکه گوش آنها همانند دروازه است. اما در هر جهت باید رفت. و به جمع عاشقان زیارت سیدالشهدا(ع) پیوست. بقول امام خمینی: ما در راه اسلام از شهادت نور چشمانمان هیچ هراسی نداریم.»

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
عکس روز
زنگ خاطره
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi