شناسه خبر : 117544
یکشنبه 31 فروردين 1404 , 12:20
اشتراک گذاری در :
ادبیات ایثار و شهادت
کجا میری؟!
ابوالقاسم محمدزاده
کجا میری؟!
آخرین خشاب
مریم عرفانیان
آخرین خشاب
شبیه یک رؤیا...
عادله اصفهانی
شبیه یک رؤیا...
تولد دوباره من!
طهماسبی نوترکی
تولد دوباره من!

ماجرای التماس ژنرال آمریکایی به سپهبد «قرنی»

فاش نیوز - تلفن دفتر تیمسار قرنی در ستاد مشترک ارتش به صدا درآمد گوشی را برداشتم گفت: «من ژنرال گست هستم و می‌خواهم با تیمسار قرنی دیداری داشته باشم.» گفتم: «درخواست شما را به تیمسار می‌گویم و خبرتان می‌کنم.» خدمت تیمسار قرنی رسیدم و ماجرای تماس گست و درخواست دیدارش را به ایشان گفتم. آقای قرنی قبول نکردند.
دفاع‌پرس، مرحوم سرهنگ «سید محمدعلی شریف‌النسب» که از هسته‌های اصلی شکل‌گیری ارتش انقلابی با همراهی شهیدانی چون قرنی، فلاحی، صیاد، نامجوی، کلاهدوز، اقارب‌پرست، سلیمی و ظهیرنژاد بود، در خاطره‌ای درباره التماس یک آمریکایی به شهید قرنی روایت می‌کند: روز‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی ویلیام سالیوان سفیر کبیر آمریکا از ایران رفت. همه امور سفارت را ژنرال فیلیپ گست انجام می‌داد. من هم، چون تازه از آمریکا برگشته بودم زبان انگلیسی را خیلی خوب صحبت می‌کردم.

ماجرای التماس ژنرال آمریکایی به سپهبد «قرنی»

تلفن دفتر تیمسار قرنی در ستاد مشترک ارتش به صدا درآمد گوشی را برداشتم گفت: «من ژنرال گست هستم و می‌خواهم با تیمسار قرنی دیداری داشته باشم.» گفتم: «درخواست شما را به تیمسار می‌گویم و خبرتان می‌کنم.» خدمت تیمسار قرنی رسیدم و ماجرای تماس گست و درخواست دیدارش را به ایشان گفتم. آقای قرنی قبول نکردند. مجددا گست تماس گرفت و درخواست خود را اعلام کرد. اما فایده‌ای نداشت.

این کار را چند بار تکرار کرد تیمسار به هیچ وجه نپذیرفت. گست به من می‌گفت: «اگر بگذاری ۱۰ دقیقه تیمسار را ملاقات کنم، همه اعضای خانواده‌ات را به آمریکا می‌فرستم، اما قرنی این دیدار را نمی‌پذیرفت. بعد از پنج شش مرتبه تماس گرفتن دفعه آخر گفت: «تمنا می‌کنم از تیمسار حتی ۵ دقیقه وقت بگیری تا با هم ملاقات داشته باشیم.» به تیمسار گفتم: «گست التماس می‌کند که شما را، حتی برای ۵ دقیقه ببیند.» آقای قرنی گفت: «غلط کرده است.»

هیچ وقت با او ملاقات نکرد. من فکر می‌کنم اگر ملاقات را قبول می‌کرد او را نمی‌کشتند. این ماجرا که تمام شد؛ چند روز بعد یک آمریکایی دیگر با دفتر تماس گرفت و خود را بروس معرفی کرد. او هم چندین بار تماس گرفت و اصرار داشت که تیمسار را ملاقات کند. یک روز پشت تلفن به او گفتم: «تو چه کاره‌ای که این قدر برای دیدار با تیمسار اصرار می‌کنی؟» گفت: «من در رأس خبرنگاران مک گروهیل قرار دارم و می‌خواهم با تیمسار مصاحبه کنم.»، اما هر کاری کردم تیمسار جوابش منفی بود.

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
عکس روز
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi