چهارشنبه 27 خرداد 1394 , 14:08
وقت نداریم!
م.ر.ک.جانباز- صدای آهنگ های پاپ و . . . آن قدر بلند است که فریاده های «علی» لای نیزارهای اروند جا می ماند و به گوش نمی رسد. صدای « آهنگ های مجاز» و « فیلم های هندی » «هالیودی » ناله ی ها « روایت فتح» را خفه می کند. بر دیوارها ، روی پوستر شهید ، عکس مرده هفتاد ساله می چسبانند و نام شهید را بخاطر اینکه بچه هایمان خشونت طلب و جنگ طلب بار نیایند از کوچه ها برداشته و نام سوسن و زنبق می گذارند. غیرت، یک شب بی هوا از جیب مردها توی لجنزار غفلت می افتد و . . . . گم می شود.
مردها توی چراگاه های خیابان راه می افتند و گناه می چرند . زنها مثل دستفروش ها، کنار خیابان می ایستند و جواهرات بدلی عرضه می کنند و پوست گوزن می پوشند و از زیر روسری های نازک و . . . . رشته های جهنم شعله می کشد. آنها افتخار می کنند که بچه شان « همبرگر» را درست تلفظ می کند و به « پیتزا » علاقه پیدا کرده است. شکلات های نارگیلی کار دستِ ما می دهد وبعضیها به اسم تمدن، به گردنشان زنگوله می اندازند و وقتشان را با آدامس بادکنکی و جدول می گذرانند.
آنها که می نشیند « ورود آقایان ممنوع» و « ستایش » را با کیف تماشا می کنند وبرای سیلی خوردن پسرحشمت فردوس سریال « ستایش » گریه می کنند و قربون صدقه فلان قاچاقچی« شوک » می روند دیگر وقت ندارند که به سیلی خوردن حضرت زهرا(سلام الله علیها) فکر کنند و خون دل خوردن های امام امت را بشناسند و کتاب های شهید مطهری را بخوانند و هشدارهای رهبری را جدی بگیرند. آنها می خواهند خوش باشند و زندگی خودشان را بکنند. کاری هم به کار کسی نداشته باشند.اگر چنین نکنند، چه کسی دنبال بهترین آنتن ماهواره بگردد؟
چه کسی فیلم های سرخ پوستی ببیند و عشق را از فیلم های هندی یاد بگیرد؟ کاش مردهایی که غیرتشان را گم کرده اند، به اندازه دفترچه بیمه شان به اندازه کوپن قند و شکرشان برای پیدا کردنش به دست و پا می افتادند. مردم به استراحت پس از جنگ پرداخته اند . انصافها چرت می زند و وجدان ها آنفلوانزا گرفته و تابوت عاطفه برزمین مانده است. کاش قحطی عفت تمام می شد! کاش عملیات چریکی چمران فراموش نمی شد! کاش «حاجبی » ها و « ذاکری» ها از یاد نمی رفتند! کاش طنین صدای شهید آوینی را با صدای نکره « مایکل جکسون » عوض نمی کردیم. کاش از بوی گلاب بیشتر از ادکلن شب های پاریس و . . . . خوشمان می آمد چه خوب گفت آن که گفت : « گل محمدی باش، تا محتاج ادکلن فرانسوی نشوی »
به نقل :اسوه حسنه سردار شهید حاج علی حاجبی
بزرگوار بگذار صادقانه بگویم مثل همیشه..... بنده کم کم از خودم بدم می آید بخاطر اصرار بر ماندنم و بخود می گویم نکند این راه خدایی نبوده و ..........اما در این طرف اتفاقاتی در حال رخ دادن است که مرا دو به شک می کند و سر دوراهی قرار داده است . و این است که باز هم با خودم صادقانه می گویم شاید مشکل خودت هستی ... خودت که نمی توانی جوری بگویی یا بنویسی که دیگران به راحتی آن را در کنند ...
در فرصت مناسب برایتان خواهم گفت اینجا چه می گذرد باور بفرمایید شما هم از این سیر صعودی کارها متعجب خواهید شد . لذا از شما استدعادارم در نوشتن نظراتتان دقت فرمایید . اجازه دهید در کنارتان طعم خوش آرامش معنوی را حس کنم .. شما که قادرید مطالب به این شیوایی و گیرایی و مهم و تاثیر گذار بنویسید پس چرا کامنتهای درگیرانه ارسال می کنید آن هم با من که سخت محتاج حمایت و پشتیبانی هستم در امر متعالی فرهنگ ایثار و شهادت ...مشکل شما چیست ؟
چشمی که نظر نگه ندارد بس فتنه که با سر دل آرد
آهوی کمند زلف خوبان خود را به هلاک میسپارد
فریاد ز دست نقش، فریاد و آن دست که نقش مینگارد
هرجا که مولهی چو فرهاد شیرین صفتی برو گمارد
کس بار مشاهدت نچیند تا تخم مجاهدت نکارد
نالیدن عاشقان دلسوز ناپخته مجاز میشمارد
عیبش مکنید هوشمندان گر سوخته خرمنی بزارد
خاری چه بود به پای مشتاق؟ تیغیش بران که سر نخارد
حاجت به در کسیست ما را کاو حاجت کس نمیگزارد
گویند برو ز پیش جورش من میروم او نمیگذارد
من خود نه به اختیار خویشم گر دست ز دامنم بدارد
بنشینم و صبر پیش گیرم دنبالهی کار خویش گیرم
تمسخر آرمانهایی که اوایل انقلاب بسیار مهم و جزو ارزشهای اصولی نظام مقدس بوده این روزها تمسخر میشوند. برای مثال خودداری ایثارگران برای مراجعه به بنیاد و استفاده از تسهیلات و امتیازات در اوایل انقلاب و دفاع مقدس جزو مهمترین آرمانگرایی ایثارگران بوده لیکن پس از گذشت زمان مشکلات لاینحل زندگی خانواده محترم شهدا و مشکلات درمانهای مجروحیت و تغییر اخلاقی مسئولان بنیاد موجب شده تا آرمانهای والای اسلامی تبدیل امور مضحک و تمسخر آرمانگرایی شود.
همانگونه که ملاحظه میگردد اینگونه موضوعات هیچگونه ارتباطی به بار مالی و کمبود اعتبار ندارد اما کوتاهی و قصور یا ناتوانی مسئولین بنیاد برای رفع مشکلات ایثارگران همواره به بارمالی منسوب میشود لذا مسئولین بنیاد با توجه به زندگی تجملاتی و درآمدهای نجومی به نقطه های بدون بازگشت در خصوص تن پروری و تنبلی کهنه و مزمن رسیدند که هیچگونه درمان و علاجی ندارد.
در کنار اینگونه مسئولان تن پرور نیز عده ای از مسئولان خدوم و کوشا شب و روز تلاش میکنند اما حقشان را از حق تعالی میگیرند لذا به جان این عده از مسئولان و پرسنل خدوم دعا گو هستیم.