دوشنبه 11 خرداد 1394 , 13:39
الگو های حقیقی قرآنی
مادر شهید حسن کثیری :حسین فرزندی بود که سر به زیر داشت. وی در دو عملیات شرکت کرده بود. به وی گفتم که حالا دیگر نوبت پدرت است که برود، ولی حسین در جواب گفت «من تا شهید نشوم باید بروم»
دیدار جامعه قرآنی کشور با خانواده شهدای قرآنی، این بار به خانواده شهید حسین کثیری اختصاص یافت. در این دیدار رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، علیاکبر مرجانی، مدیر آموزش سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ و نماینده معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حضور داشتند.
در ابتدا، صوت زیبای رامین بهرامی، قاری ممتاز کشورمان مزین این مراسم معنوی بود.
حسین کثیری در سال 43 متولد شد و در سال 62 در عملیات خیبر در جزیره مجنون به شهادت رسید.
رحیم قربانی، مسئول سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در این دیدار خطاب به خانواده شهید گفت: جمع حاضر به نمایندگی از جامعه قرآنی کشور اعم از قاریان، حافظان، اساتید و مدیران قرآنی به دیدار خانواده شهید آمدهاند تا نسبت به مادر این شهید ادای احترام کنند و شهید قرآنی را با توضیحاتی که خانواده شهید میدهند بیشتر بشناسند.
نماینده معاونت قرآن وزارت ارشاد نیز عنوان کرد: فلسفه حضور جامعه قرآنی در منزل شهدای قرآنی این است که برای ادامه مسیر و استفاده از خاطرات شهدا و زندگی آنها روحیه و درس بگیریم تا بیشتر بهرهمند شویم و امیدواریم که خداوند تبارک و تعالی کمک کند که بتوانیم در انجام وظیفهای که به عهده ما گذاشته شده با عنایت شهدا این مسیر را طی کنیم.
علیاکبر مرجانی، مدیر آموزش سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ در ادامه سخنان نمایندگان نهادهای قرآنی گفت: خداوند را شاکر هستیم که امروز دیدار با خانواده شهید کثیری روزی ما شد.
مرجانی با اشاره به ویژگیهای منحصر به فرد شهدا چند مورد از آنها را نام برد و گفت: انجام واجبات و اهمیت دادن به آنها، دوری از محرمات، پیروی محض از ولایت فقیه و عشق به شهادت در راه خدا، تلاش در کسب فضایل اخلاقی، دوری از رذایل اخلاقی، وفای به عهد، پرهیز از دروغگویی، رعایت حقالناس، استفاده صحیح از بیتالمال، محبت به دیگران، شب زندهداری و نماز شب، زیارت عاشورا، ایثار و فداکاری ویژگی منحصر به فرد شهدا بود که ویژگی منتظران ظهور است.
مادر شهید حسن کثیری با بیان اینکه خدا کند ما را شفاعت کند، عنوان کرد: حسین فرزندی بود که سر به زیر داشت. وی در دو عملیات شرکت کرده بود. به وی گفتم که حالا دیگر نوبت پدرت است که برود، ولی حسین در جواب گفت «من تا شهید نشوم باید بروم». دو بار از سپاه اعزام شد و بعد از اعزام دوم از ناحیه آرنج، دست و فک و صورت مجروح شد و یک سال در بیمارستان بستری بود و بعد از کمی بهبودی دوباره به جهبه اعزام شد.
وی با بیان خاطرهای از حسین عنوان کرد: روزی حسین همه دوستانش را برای خواندن دعای کمیل به منزلمان دعوت کرده بود و از من خواست تا برای آنها شام تهیه کنم. من برای آنها قورمه سبزی درست کردم. همه دوستانش آمدند و اتاقی که در طبقه بالا داشتیم پُر شد، به حسین گفتم که وقتی مهمان دعوت میکنی خودت باید پایین اتاق بنشینی، وی در جواب گفت که اینها همه صاحب خانه هستند و یک قابلمه برنجی که درست کرده بودم مانند غذای امام حسین(ع) برکت پیدا کرده بود و به همه آن جمعیت رسید.
خواهر شهید به بیان خاطرهای از حسین کثیری پرداخت و گفت: حسین یک بار در خردادماه مجروح شده و در بیمارستان بستری بود. در سوم خرداد به اندازهای ملاقات کننده داشت که به حیاط بیمارستان آمده بودیم و همه در آنجا بودند، به محض اینکه خبر آزادسازی خرمشهر از بلندگوهای بیمارستان پخش شد، حسین شروع به گریه کردن کرد و در جواب سؤال ما که پرسیده بودیم حسین چه شده است، جواب داد شما که نمیدانید الان در خرمشهر چه خبر است.
کثیری با اشاره به خاطره دیگری تعریف کرد: یک بار حسین از ناحیه سر و آرنج ترکش خورده و مجروح شده بود. دوستانش بعد از حدود بیست روز به ما اطلاع دادند و زمانی که حسین را با آن اوضاع دیدیم، شروع به گریه کردیم و تنها کسی که گریه نکرد مادرم بود که حسین به مادرم گفت: «مادر تو مرا خوشحال کردی که گریه نکردی». شهدا راه خوبی را انتخاب کردند و رفتند و خدا کند که ما را شفاعت کنند و بچههای ما از این شهدا الگو بگیرند.
اهدای لوح تقدیر به منظور پاسداشت مقام شامخ این شهید به مادر حسین کثیری، پایانبخش این دیدار بود.