چهارشنبه 30 دي 1394 , 12:16
دعای مادرم برای مردان بی ادعا
رضا امیری فارساتی - حقیقتا" امشب دلم بدجوری گرفته بود از مسجد که آمدم، فضای خانه فضایی غریب بود. بچه ها سر نماز داشتند دعا می کردند. مادر اصلا" نمیداند حسین دهقان کیست؟ اواصلا" سیدمنصورمیرمرادی رانمی شناسد. اصلا" آنها را ندیده و نمیداند.پیرند، جوانند،یامیانسال؟! اما آنقدر عارفانه دعا میکردکه گویی مادری فرزندش را که درشرایطی سخت قرارگرفته و مادر آن شرایط رامیداند و دست به دعابرده که خدایا توحسین دهقان را، منصورمیرمرادی رادرپناه خودت محافظت کن و به این مردان پاک این سربازان بحق انقلاب، این فرزندان امام، عزت وشرف عنایت کن.
خیلی کنجکاو شده بودم. این دومرد را دوبار طی مشکلاتی که داشتم در تهران (ساختمان بنیاد) ملاقات کرده بودم. فکرمیکردم چون مادرم همسرشهید است این مردان در بنیاد اقدامی برای خانواده مان انجام دادند که مادر خیلی عارفانه ازخدا طلب سربلندی برایشان میکرد. خلاصه نشستم تانماز مادر تمام شد، گفتم حاج خانم قبول باشه، جواب داد انشاالله. گفتم مادرخبری است؟ تو از کجا میرمرادی و حسین دهقان را می شناسی؟ که اینطور عارفانه دعایشان میکردی؟
گفت من که نمی شناسم، مگر هشت سال قبل که رفتی تهران حسین دهقان نامه نداد به استان که پرونده ات راتکمیل کنند، مگر سالها قبل نرفتی تهران، بعد با خوشحالی برگشتی و گفتی مادر! یک مرد در بنیادبود که بوی عطرشهدا را میداد. مگرخودت نگفتی اگر این دومرد نبودند معلوم نبود که وضعیت من چطور میشد.
مادر من محاسن سفیدت رادیدم حال خرابت راکه دیدم وامروز وقتی دخترت رادیدم که گفت منتظرم عیدی بابام رابدهند، بروم دندانم را درست کنم یکدفعه ریشه های دندانهایت که سی سال است در دهانت مانده اند و زجر میکشی جلوچشمم ظاهرشد و گفتم اگرنبودند این دومردچکار میکردی؟ پسرم بغضم ترکید و خودم هم عاجزانه ازخدای سبحان خواهش کردم که خدایا تورا به خون مقدس شهدایت، به آبروی آقاابوالفضل(ع)، قسم میدهم که این مردات پاک وبی ادعا را که همفکران پدرم هستند و هم دوره ای های پدرم هستند و از پاسداران خمینی هستند را به آنچه حقشان است برسان.
خدایا عزت و سربلندی به سید منصور میرمرادی و پایداری به دکترحسین دهقان عنایت کن این دعای مادرم ازسال 84تا امشب بوده که من امشب متوجه این سِرِ او با خدا شدم.
