شناسه خبر : 50314
جمعه 14 آبان 1395 , 10:05
اشتراک گذاری در :
عکس روز

رزمایشی در روز شهادت حسین فهمیده

این گزارش تصویری، تقدیم می شود به روح فرزندان سیزده ساله امام (ره) که بابا روح الله شان در تجلیل از فهمیدگی شان، حرکت استشهادی آن ها را ستود

فاش نیوز - همزمان با فرا رسیدن سالروز شهادت "حسین فهمیده" که به نام روز نوجوان و بسیج دانش آموزی نامگذاری شده است، به همراه تنی چند از دانش آموزان دختر منطقه دو و سه اهوازی و پسران مدارس یزد و خراسان برای دیدن رزمایشی به پادگان شهید "بهروز غلامی" اهواز رفتم.

این گزارش تصویری، تقدیم می شود به روح فرزندان سیزده ساله امام (ره) که بابا روح الله شان در تجلیل از فهمیدگی شان، حرکت استشهادی آن ها را ستود و آن ها را «رهبر ما» دانستند، هر چند که بعضی از روشنفکرهای امروزی، آدم های بریده از معنویت جبهه ها، با تمسخر می گویند: «حالا چه لزومی داشت این ها نارنجک رو به خودشون ببندند؟ چرا به جاش "نارنجکو" زیر تانک پرتاب نکردند!؟»

اف! اف بر تو ای روزگار که دیدی مردمان زمین نه حرمت حسین بن علی (ع) را نگه داشتند و نه بعد از 1400 سال حرمت رهروان فرزند رسول الله(ص) را.

غمی نیست، اگه این حرف ها نباشد، چطور پی ببریم "فرزند خمینی" بودن تاوان دارد!؟

راوی آن شب ظلمانی برادر "حاجتی" بود که در زیر نور مهتاب گونه ی پروژکتورها، با بیانی گیرا شرح حماسه همرزمانش را بیان می کرد. او به محض شروع نمایش کتک خوردن "حسین فهمیده" در زیر گام های پلید عراقی های متجاوز، با بغض فریاد زد: «آهای دخترای گلم، پسرای باغیرت!، گوش کنید... سکوت کنید... مبصر کلاس منم... معلم کلاس منم. می خوام یه قصه براتون بگم.

یکی بود یکی نبود. یه روزی یک مشت مردهای لوطی بودند تو این مملکت. نه مثل مردهایی که حسین(ع) را به کوفه دعوت کردند و بعد با دیدن شمشیر ابن زیادها خزیدند تو خونه هاشو و فرزند رسول الله را تنها گذاشتند!

می خوام بگم چه جوونای ناز و خوبی جان دادند تا ما امروز نفس بکشیم و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی ایران روی خاک نیفته. یکی بود یکی نبود. من می خوام قصه بچه های لوطی و با صفا رو بگم. چقدر جوون سر زمین افتاد. سر خاک افتاد تا ما امروز در کمال آرامش تو این اردوها جمع بشیم و به یادشون حماسه رشادت های اونا رو نمایش بدیم. ما مدیون شهداییم. می فهمید مدیون شهدا !!!»

من برای آنکه بدانم تاثیر این نهیب رزمنده حاجتی چقدر بوده است با چند تن از دانش آموزان حاضر در اردو صحبت کردم. نرگس احمدیان از اهواز گفت: «حس خوبیه. تا حالا تجربه اش نکرده بودم.»

خانم رضایی هم گفت «من قبلا در این مراسم آمده بودم. در این جا در خصوص جنگ روشنگری هایی میشه که ابعاد مختلف از جمله جنگ، سیاست و مذهبی را برامون شرح میدن. به خاطر همین من خوشحالم که باز هم در این مراسم شرکت کردم. وقتی قضایای جنگ را متوجه می بینیم، از ته دل اشک می ریزم برای رزمنده های آن زمان. من احساس دین می کنم به شهدا.»

زهرا عزیزی متولد 79، درباره احساسش گفت: «عموی خودم جانباز است. دفعه قبل که آمدم هوا گرم بود، ما خیلی اذیت شدیم اما یه خورده که فکر کردم الان همانطور که من دلم می خواد زیر کولر باشم و صورتمو بشورم تو دهه 60 نوجونایی همسن من بودند که هشت سال در گرما و سرما این شرایط سخت رو تحمل کردند و بر هیچ کسی منت نذاشتند.»

یکی از آقا پسرهای نوجوان هم گفت: « حس عجیبی دارم. دلم می خواهد مرگ من هم شهادت گونه باشد.»

امیرحسین با لهجه یزدی گفت: «با دیدن این صحنه ها می خوام توبه کنم و بیشتر کارهای خوب انجام بدم.»

در این دست گزارش ها سه نکته ارزشمند وجود دارد که توجه ویژه متولیان فرهنگی را می طلبد و غفلت از آن خسارت جبران ناپذیری در فضای ایثار و شهادت وارد می کند. آن نکات عبارتند از: «تاثیرگذاری نشر حماسه ها و رشادت های شهدا و حماسه سازان هشت سال دفاع مقدس، اثرپذیری، کنجکاوی و حقیقت جویی طینت و روان پاک جوان ها و نوجوان های ایرانی و در نهایت نحوه بیان راویان و میزان جذابیت شرح دهندگان فرهنگ ایثار و شهادت.»

 

گزارش از خانم جعفری

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
الحمدلله لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانالله
الحمدلله حمدا کثیرا طیبا مبارکا *******************
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi