سه شنبه 15 فروردين 1402 , 16:17
تغییر ساختار بنیاد و تاثیر آن در وضعیت جانبازان و ایثارگران
به نظر می رسد بنیاد بیش از آن که نیاز به تغییر ساختار داشته باشد نیاز به تغییر در نگرش دارد. فقدان باور به ولی نعمت بودن جامعه ایثارگری و نگاه از بالا به آنان از سوی مدیران ارشد و حتی مدیران میانی و نیز غفلت از این نکته که افضل بودن این نهاد به دلیل افضل بودن کسانی است که...
فاش نیوز - تغییر ساختار بنیاد و تاثیر آن در وضعیت جانبازان نخاعی؛ در ابتدا باید اذعان نمود که به دلیل عدم التزام به قوانین مربوط به ایثارگران و تکالیفی که برعهده مدیران بنیاد گذاشته شده است، این نهاد صحنه آزمون و خطای سلیقه های مدیران، یکی پس از دیگری شده است.
در مجموعه های تولیدی اعمال شیوه های مدیریتی برای افزایش تولید و بالانس هزینه و درآمد امری بدیهی است و هر مدیری به راحتی می تواند بنا بر آموخته های شحصی خود ساختار سازمانی و وظایف هر یک از بخش ها را دائما تغییر داده تا به نتیجه مطلوب دست یابد، لیکن در سازمانی که موضوع آن ارائهی خدمات به انسان و آن هم انسانهای خاص با مشکلات عدیدهی جسمی، روحی و نیازهای خاص می باشد، هر گونه اعمال سلیقه و تغییر ساختار در سازمان می بایست با دقت کامل صورت پذیرد؛ زیرا هر تصمیم نابجایی می تواند آثار مخربی بر سلامتی و روح و روان جامعه هدف بوجود آورد که جبران آن به این سادگی امکانپذیر نیست.
بیش از ۴ دهه است که ایثارگران شاهد جابجایی جریان های سیاسی کشور و به تبع آن تغییر در مدیریت بنیاد شهید و امور ایثارگران هستند. هر از گاهی مدیری می رود و مدیری دیگر می آید و دقیقا از همان ابتدا هر بنایی که در دوره قبلی گذاشته شده در دوره بعدی تماما کنار گذاشته و همه چیز از صفر شروع می شود. گویی که قبلی ها از دنیایی دیگر و کرات دیگر آمده بودند. به عنوان مثال می توان به دستورالعمل استفاده از مراکز جامع توانبخشی(تهیه شده توسط انجمن جانبازان نخاعی)، که از شاخص های علمی و کارشناسی لازم برخوردار بود، اشاره کرد که از پیش از دوره مدیریت آقای مهندس اوحدی و به مدت سه سال مورد پیگیری این انجمن بوده و نهایتا در اواخر دوره مدیریت ایشان تصویب و ابلاغ گردید. لیکن متاسفانه با ورود آقای دکتر قاضیزاده و با این توجیه که از ظرفیت مراکز جامع توانبخشی نباید به عنوان فضای آسایشگاه استفاده کرد، هم این ظرفیت مراکز بلااستفاده ماند و هم مشکل نیاز جانبازان نخاعی مقیم منازل به آسایشگاه، حل نشده باقی ماند. در حالی که اگر مدیران بر اساس قوانین بالادستی عمل می کردند، می بایست پیشرفت امور را(مانند ماراتن رو به جلو) شاهد می بودیم؛ نه توقف و برگشت به عقب!
یکی از تغییراتی که با رفت و آمد مدیران، خصوصا در دوره اخیر شاهد هستیم، تغییر کلی در ساختار بنیاد شهید و امور ایثارگران، بدون تناسب با نیازهای جامعه ایثارگری و به طور اخص، جانبازان نخاعی است. از دیگر عوامل عدم موفقیت بنیاد در ماموریت ها می توان به نبود روحیه بسیجی و مزه کردن حقوق های ۵۰ میلیونی به دهان مدیران اشاره کرد؛ که همین امر موجب شده غالبا مدیران برای رسیدن به چنین درآمدهایی دائما در رقابت با یکدیگر عمل کنند و از ارائه خدمات باز بمانند.
به نظر می رسد بنیاد بیش از آن که نیاز به تغییر ساختار داشته باشد نیاز به تغییر در نگرش دارد. فقدان باور به ولی نعمت بودن جامعه ایثارگری و نگاه از بالا به آنان از سوی مدیران ارشد و حتی مدیران میانی و نیز غفلت از این نکته که افضل بودن این نهاد به دلیل افضل بودن کسانی است که باید به انها خدمات ارائه شود، علت اصلی عدم موفقیت این نهاد در ماموریت های محوله است. در اوائل پاییز سال ۱۴۰۱ که خبر تصمیم ادغام بخش هایی از بنیاد(ادغام موسسه ایثار با سازمان سیاحتی کوثر که در سرنوشت جانبازان نخاعی تاثیر مسقیم می گذاشت) شنیده شد؛ هم به صورت مکتوب و هم در جلسه حضوری با ریاست بنیاد، به علت عدم تجانس این دو بخش در ماهیت و ماموریت ها نسبت به ادغام مورد نظر اعلام مخالفت شد، ایشان موضوع را به آقای جلیلی، رییس کمیته ادغام ارجاع دادند؛ که در جلسه با ایشان نیز ادله مخالفت به طور مشروح بیان شد و در همان جلسه گفته شد که برخی از اعضای کمیته ادغام در دوره مدیریت اجرایی، نه تنها سابقه خوبی نداشتهاند، بلکه عملکرد آنان مشکوک به خیانت می باشد. لیکن ظاهرا قرار بوده این ادغام و تغییر ساختار به هر قیمتی رقم بخورد.
همچنین در اولین دیدار با رئیس بنیاد، به طور مشخص ۳ موضوع(خودرو، ماندگاری حق پرستاری و نقیصه موجود در لوازم بهداشتی مصرفی) مطرح گردید؛ که متأسفانه ایشان هیچ باوری به لزوم واردات خودرو برای جانبازان نخاعی نداشت؛ و در دو مورد دیگر هم تاکنون موفق به حل آنها نبوده اند.
لازم است در این جا به بندهای ۹ تا ۱۲بیانیه فراموش شده منشور (اصول رفتاری و اخلاقی کارکنان) بنیاد، خصوصا بند ۱۰ آن اشاره کرد و علت را در زیر پا نهادن این اصول ریشهیابی کرد:
۹- برای توسعه و پیشرفت پایدار ایران اسلامی و حفظ مصالح و منافع نظام با تمام توان در جایگاه فردی و سازمانی از هیچ کوششی دریغ نخواهیم کرد.
۱۰- سهیم سازی ایثارگران در تصمیم سازی و اجرای برنامههای درون سازمانی و برون سازمانی را به عنوان سیاست راهبردی بنیاد پی گیری مینماییم.
مطابق مصوبات قانونی هنگامی که عملکرد مدیران در بخش خصوصی مانند شرکتها یا همین نهاد بنیاد شهید و زیر مجموعه های آن همچون بانک دی، بیمه دی و غیره دارای بیلان مثبت باشد بعنوان بهره وری محسوب گردیده و درصدی از مبلغ بودجه هزینه نشده یا درآمد بعنوان کارانه یا پاداش به مدیران مربوط پرداخت میگردد لیکن در زمینه خدمت رسانی به ایثارگران بهیچوجه اینگونه مصوبات قانونی صادق نیست زیرا هر سال بودجه درخواستی بنیاد برای خدمت رسانی کامل به ایثارگران توسط مجلس تصویب شده و صددرصد تخصیص دادند اما در عمل و با اعتراف مدیران بنیاد عملکرد هفتاد درصد بوده است بنابراین سی درصد باقیمانده طبق قانون بهره وری محسوب شده و معمولا تا 5 درصد مبلغ فوق بعنوان کارانه یا پاداش به مدیران پرداخت میگردد بنابراین انگیزه مدیران برای کسب آن مبالغ کلان بایستی منفی یا خدمت رسانی نکردن به ایثارگران است در حالیکه اینگونه مصوبات قانونی برای افزایش بهره وری در ارگانهایی همچون شرکتهای خدماتی و شهرداریها بانکها بیمه ها است فلذا تسری اینگونه قوانین به نهاد بنیاد که وظیفه خدمت رسانی و غیر انتفاعی دارد هر سال با مشکلات بسیار زیادی مواجه بوده و کشمکش و نارضایتی مفرط بین ایثارگران و مدیران بنیاد همچنان ادامه دارد.
متاسفانه تصویب قانون و تسری به تمام ارگانها بدون در نظر گرفتن نقش هر ارگان در خدمت به جامعه از موارد کم کاری قانون گذاران است که میبایست قانون با توجه به شرح وظایف هر ارگان در بخش خصوصی تعریف جداگانه داشته باشد البته تعریف جداگانه برای هر ارگان میبایست توسط همان ارگان و انعکاس مشکلات و پیشنهادات لازم به قانون گذار باشد که خدمت رسانی در عمل با مشکل مواجه باشد مثال بنیاد شهید لیکن مبالغ کارانه و پاداش آنقدر چرب است که مدیران بنیاد تا این تاریخ حاضر نشدند پیشنهادی برای اصلاح قانون به قانونگذار ارایه کنند افسوس و هزاران افسوس که سود جویی مسئولان بجای خدمت صادقانه و دلسوزی جایگزین شده که معمولا طمع مسئولان را بیشتر میکند.
ابتدای انتصاب دکتر قاضی زاده سخن از تحت پوشش قراردادن رزمندگان گرد ولی در عمل جانبازان زیر25درصد هم فراموش کرد
مشکلات جانبازان بالاخص جانبازان نخاعی را همه مسئولین می دانند وبارها وبارها گفته شده است ، موضوع درمان و مسائل پیرامون آن از ابتدای جانبازی تا انتها وتا زمان فوت جزء مسائل اصلی و فراموش نشدنی جانبازان است، و موضوعاتی چون معیشت ، مسکن و تسهیلات رفاهی در مرتبه بعدی قرار می گیرد
برای همین برای ساخت مجتمع های جامع درمانی اینقدر تاکید می شد ولی متاسفانه با تغییر مسئولین بنیاد ، نگاه آنها به این موضوعات ۱۸۰ در جه تغییر پیدا کرد و این مراکز درمانی تبدیل به مراکز تجاری و درآمدزایی می گردد و شوربختانه نگاه فردی و شخصی برخی از جانبازان( مانند استفاده اختصاصی از آسایشگاه های موجود در سطح کشور توسط عده قلیلی ) نیز در این باره به کمک مدیران بنیاد برای توجیه تغییر کاربری مراکز جامع درمانی آمده است ، لذا موضوع موضوع درمان سالهاست به حاشیه رفته است ، در چارت تشکیلاتی جدید بنیادشهید موضوع درمان با اشتغال ، مسکن و تسهیلات ذیل یک معاونت قرار گرفته است که فاجعه آفرین است و متاسفانه اغلب جانبازان به آن توجهی ندارند ، واتفاقاتی که این روزها در نزول سطح خدمات درمانی شاهد هستیم ناشی از این امر است که بنیاد من بعد متولی درمان و مسائل فوق نخواهد بود و به اصطلاح می خواهد مطالبه گر باشد نه پاسخ گو، امید است انجمن های ایثارگری و نیز شخص جانبازان محترم به خود آیند و با مطالبه و پیگیری مسائل اساسی مانع تضیع حقوق خود شوند و به نحوی نباشد که یک روز به خود آییم و ببینیم که در پیج وخم زندگی محو شده ایم ، محمدرضا الهی شیراز
تغییر ساختار هر سازمانی در راستای کار آمد کردن سیستم است.
امید وارم این اقدام جناب دکتر قاضی زاده هاشمی به توسعه وارتقا خدمات و تسهیلات منجر شود.بزرگواران عزیز از بین بیش از صدهزار جانباز شیمیایی حدود هفتاد هزار نفر در بنیاد پرونده دارند.از بین آن ها حدود هفت هزار نفر دارای انسداد ریوی متوسط وشدید هستند .که زندگی پر مشقتی راطی می کنند. کرونا هم در این سه ساله آنها را به شدت ایزوله کرد و مجبور شدند برای زنده ماندن بسیار محسور باشند. برخی از آنها این پرهیز هم فایده نداشت وکرونا آنها را از ما گرفت. این افراد نیاز به شبکه سلامت دارند. تا درمان وعفونت مدام ریوی آنها کنترل شود.اکثر شهر های بزرگ ما هوای آلوده دارند و انها را دچار مرگ تدریجی می کند. بایستی هوای سالم تنفس کنند تا زنده بمانند. در خانه وسایل تصفیه هوا و تجهیزات درمانی ریوی نیاز دارند.وضعیت مسکونی آنها باید مناسب سازی شود. در سن میان سالی هستند وافت شدید توانایی تنفسی وعمومی دارند .بایستی برنامه های توانبخشی برای آنها اجرا شود. وضعیت آنها همسر و خانواده شان را درگیر می کند.انها هم بایستی دنبال دارو و تجهیزات پزشکی بدوند .برای تامین هزینه های درمان دوندگی کنند و دایم مراقب او باشند.برخی هزینه های اضافی بر زندگی کمر انها را می شکنند و انها را شرمنده دیگران می کند . برخی از آنها به بنده به عنوان دبیر کل جمعیت حمایت از مصدومین شیمیایی در خصوص هزینه ها تماس می گیرند و ما در بنیاد راهی برای تامین نمی یابیم.گاهی سراغ خیرین می رویم واین خلاف شأن یک جانباز شیمیایی است. یک جانباز شیمیایی باید از حداقل ها برخوردار باشد.شما را به خداوند قسم می دهم در بنیاد هر تغییری می دهید مشکلی نیست ولی نگذارید جانباز شرمنده خانواده و در جامعه از بی پولی سرش پایین باشد.به خدا بنده بسیار شرمنده می شوم که جانبازان شیمیایی از نقاط مختلف کشور تماس می گیرند و کاری برای آنها نمی توانم بکنم. آخه با کدام پول از آلودگی های هوا در شهر ها فرار کنند. با کدام پول تفاوت هزینه داروها را بپردازند.و...خلاصه داشتن یک زندگی متوسط حق این عزیزان است . نزدیک چهل سال است که شیمیایی شدن محدودیت زیادی ایجاد کرده وعلاوه بر خسارات جسمی به دلیل کاهش توانایی کار، خسارات مالی زیادی به این عزیزان وارد شده است. شما را به خدا کاری کنید که این ها زیر حد میانگین عمومی مردم زندگی نکنند.این ها از نظر شجاعت . مجاهدت و مقاومت اسوه هستند .وظیفه شما این است که کاری کنید که به جز رنج بیماری دغدغه دیگری نداشته باشد.