شناسه خبر : 104495
یکشنبه 23 مهر 1402 , 10:13
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ســال‌ها گمنــامی

یادی از روحانی شهید سیدحسین‌‌ هاشمیان
فاش نیوز - روحانی شهید سیدحسین ‌‌هاشمیان در سال 1343 در شهر تهران و در خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. پدرش معلم زبان انگلیسی بود و از همان اوان کودکی فرزندانش را به درس خواندن تشویق می‌کرد. سیدحسین و سیدجواد نیز شاگردان خوبی برای پدر بودند و هر دو مدارج تحصیلی خود را به سرعت طی کردند و برای کنکور دانشگاه نیز امتحان دادند و هر دو قبول شدند.
اما پدر نه تنها معلم آنان بود که معلم اخلاق و بینش و تربیت آنان نیز بود و در کنار درس زندگی، درس بندگی را نیز به فرزندانش آموخته بود. سید‌حسین با این‌که در مدرسه شاگرد اول بود و در دانشگاه نیز قبول شد اما ترجیح داد برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و این‌گونه به سیر و سلوک معنوی و عرفانی خود برای خوسازی و در نهایت تبلیغ دین خدا گام بردارد.
سید حسین احترام فوق‌العاده‌ای به پدر و مادرش می گذاشت و برای آنان هر کاری انجام می‌داد و هیچ‌گاه پایش را در مقابل آنان دراز نمی‌کرد. او در عین حال که فردی جدی و منظم و درسخوان بود، اهل شوخی و خنده و مزاح و تفریحات سالم و دینی نیز بود.
همچنین سیدحسین فردی بسیار ساده‌پوش و ساده‌زیست بود و بعد از انقلاب همیشه لباس بسیجی می‌پوشید و می‌گفت با این لباس می‌خواهم همیشه به بسیجی بودن خودم افتخار کنم و به همه نشان دهم که ما فرزندان انقلاب و امام خمینی(ره) همیشه آماده جانفشانی برای انقلاب و امام و اسلام هستیم.
سید حسین اهل مطالعه بود و این یکی از بزرگ‌ترین درس‌هایی بود که از پدر گرفته بود و همین ویژگی سید‌حسین باعث شده بود از اوضاع و احوال کشور و جهان اطلاع داشته باشد و در رابطه با پیشامدهای تاریخی و حوادثی که در کشور روی می‌داد، مرجع سؤالات دوستان و همرزمانش باشد.
این دانش و آگاهی و بصیرت و معرفت سیدحسین منبع دیگری هم داشت و آن مداومت او بر نماز شب بود. آری او آنچنان بر نماز شب مداومت داشت که این مطلب را هم از سیمای نورانی‌اش و هم از کلمات پخته و مملو از عشق و عرفانش می‌توانستی بفهمی.
آخرین باری که می‌خواست اعزام شود با نگاهش به پدر و مادر نشان داد که دیگر از دنیا و متعلقات آن گذشته و دلش برای دیدار معبود آن چنان‌اشتیاق دارد که دیگر سر از پا نمی‌شناسد. برای رفتن خیلی عجله داشت و می‌خواست هر چه زودتر خودش را به کاروان شهدا برساند.
متأسفانه از این شهید بزرگوار و برادرش هیچ وصیت‌نامه‌ای در دست نیست اما خاطرات آنها همچنان برای پدر و مادر و دیگر دوستان روحانی و همرزمانشان زنده است. این خاطرات شیرین باعث چنان انس و علاقه‌ای بین پدر و مادر با فرزندانشان شده است که گویی آنها را در بیداری مشاهده می‌کنند و با آنان صحبت می‌کنند.
پدر معتقد است که بارها سید‌حسین و یا سیدجواد عزیزش را در خانه مشاهده کرده و با آنها حرف زده است. حتی هنگامی که به بهشت زهرا و سر مزار آنها می‌رود گویی به دیدار فرزندانش در خانه آنها می‌رود و آنچنان با آنان مشغول صحبت کردن و حرف زدن می‌شود که گویی در مقابلش نشسته‌اند.
مادر نیز در طول این سال‌ها انیس و مونسی جز فرزندان خویش نداشته است و هرگاه دلش تنگ می‌شود به عکس آنها که روی طاقچه خانه است نگاه می‌کند و با آنان مشغول صحبت می‌شود. حتی هنگامی که به خرید می‌رود و یا در بیرون منزل است احساس می‌کند که فرزندانش در کنارش راه می‌روند و او را نظاره می‌کنند.
آری شهیدان زنده‌اند و همچنان در کنار ما حضور دارند و این همان وعده الهی است که در قرآن مجید فرموده است: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون».
 
* سعید رضایی
منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi