شنبه 16 اسفند 1393 , 08:26
آقای شهیدی دیگر توانش را ندارم
شهروزافضلی مقدم - حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای شهیدی با سلام و خسته نباشید
باور بفرمائید وقتی دلم می گیرد نامه ای رابه بزرگانی تحت عنوان مقاله در هفته نامه ها می نگارم یا به بزرگی درد و رنج جامعه و خویش را بازگو می نمایم. آقای شهیدی بعنوان مثال من یک بیماری صعب العلاج بفرض عادی خطاب کنیم و دو بیماری صعب العلاج که در جبهه ها به آن مبتلاگشته ام . بیماری ریوی که پزشک معالجم می گوید شیمیایی شده ای و گواهی هم داده است داروهای مربوطه را سالها که استفاده می کنم این گواهی را وقتی به بنیاد می برم وقتی به آن نمی گذارند و مرا حواله می کنند به تهران که آنهم مشکلات ایاب و ذهاب دارد. شما بگویید کسی که فشار خون همراه با سه بیماری صعب العلاج و افت قند خون دارد چگونه می تواند وقتش را با این کارها سپری نماید. زیرا توانش را دیگر ندارم.
ای کاش می شد تدبیری می اندیشیدید در مراکز استانها دکترانی متخصص در این امور همراه با دلسوزی نه سفارشی که یکی را غنی سازند و دیگری را فقیر و پیش خانواده هایشان شرمنده سازند . آقای شهیدی لطفا دستور فرمائید بیش از این مرا اذیت نسازند از خود شما درخواست می کنم که شخصا دستور فرمائید به وضعیت من رسیدگی نمایند بدون بروکراسی اداری. نه اینکه پانزده سال پیش به کمیسیون رفتم گفتند برای چه آمده اید گفتم هیچ . فقط 15% شامل حالم شد .
این 15% به درد من نخورده هیچ. به درد بچه هایم نیز نخورده است.
حتی یک گواهی هم برای دانشگاه نتوانسته اندبگیرند .آقای شهیدی زمانی ما نیز برای خود و برای دیگران در خیریه ای بعنوان مدیر خیریه به بیماران کمک می نمودیم. حال دنیا وارونه گشته است . چرا که از کمالات انسانی بدور گشته ایم.