شناسه خبر : 39477
دوشنبه 02 آذر 1394 , 13:00
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مرثیه ای برای سهراب

چنین می اندیشم که غم و درد مرا پایانی نیست مگر آن هنگام که من نیزهمچون تو دعوت حق را لبیک گویم و از سرای فانی به دیار باقی کوچ نمایم.

فاش نیوز -  در مراسم ترحیم و بزرگداشت جانباز نخاعی، شهید سهراب نریمانی که در آسایشگاه ثارالله برگزارشد، یکی از برادران این شهیدِسعید، در فراق برادرش دلنوشته ای قرائت کرد، که خواندن آن خالی از لطف نخواهدبود.

« نامه ای به برادر »

برادر عزیز و دوست داشتنی من!
دیر زمانی است که نامه ای برای تو ننوشته ام و اینک که قلم به دست گرفته و می خواهم بنویسم تو به دیدار حق شتافته ای و در جوار حق به آرامش ابدی دست یافته ای . لذا شاید دیگر نتوان آنچه می نویسم  را نامه خواند که درد نامه است و از سینه ای برون می آید که تحمل سوز و گداز آن برایم سخت و طاقت فرساست.
چنین می اندیشم که غم و درد مرا پایانی نیست مگر آن هنگام که من نیزهمچون تو دعوت حق را لبیک گویم و از سرای فانی به دیار باقی کوچ نمایم. که بانگ الرحیل مدت هاست که در گوشم طنین انداخته است.

سهراب عزیز ، برادرم!
مردمان ،خداوند را آنگونه که سزاوار اوست نشتاختند و حق او را به جای نیاوردند و بدین سبب بود که خداوند فرمود:ما قدر الله حق قدره. حال که چنین است، نشناختن وجه الله و به جای نیاوردن حق او نیز به نظر امری طبیعی می رسد و دور از ذهن نخواهد بود و لذا به طور کلی می توان گفت هر آنچه رنگ خدایی گرفت و به وجه الله پیوست نیز دچار چنین سرنوشتی خواهد شد.
اینک جواب این پرسش خود را یافته ام که چرا هر چه به لحظه ی دیدار حق نزدیک می شوی ، قدر ناشناسی در مورد تو بیشتر نمایان می گشت تا آنجا که زمانی که در ICU بیمارستان بودی و بیمارستانی که به ظاهر برای جانبازان خدمت رسانی می کند امثال تو را بیماری اوراقی خواندند!
نسو الله فنسیهم انفسهم ، آن کس که خداوند را فراموش کرد ، به تبع آن  هر آنچه رنگ و بوی خدا می دهد را نیز فراموش خواهد کرد و بدا به حال کسانی که خدا را فراموش کردند و بنده شیظان شدند.

برادر عزیزم!
غم و اندوه جدائی از تو برایم سخت گران است. هر چه می کوشم آتشی را که با رفتن تو در درونم شعله ور گردیده است، خاموش کنم ، کمتر موفق می شوم. که این نه آن نارالله ایست که از درون شعله ور می گردد که آتش جدائی عاشق و معشوق است که بر دل تحمیل می شود و این از دل می جوشد و به بیرون سر بر می آورد. بی تابی و ناشکیبائی ناپسند است. رشک در فراق تو.

سهراب عزیز!
بر آن ملتی باید گریست که وجه الله را فراموش کردند و کارشان به جائی رسید که جانباز قطع نخاعی از گردن ، برای تأمین پرستار خود با هزینه خودش در نیازمندی ها آگهی درخواست پرستار می دهد و هر روز چشمش به در خانه اش دوخته است که آیا امروز کسی برای مراقبت از من خواهد آمد؟ و چه ساعت هایی که در خانه خودت تنها و بی کس بودی و صدای تنهائی ات از اتاقی که در آن بودی فراتر نمی رفت. که آنهایی که باید صدای تو را بشنوند و تو را ببینند، خداوند کر و کور کرده بود. بر دل هایشان مهر نهاده بود که این خود مصیبتِ بزرگی است.
تو خود پیام کوچ کردنت را ماه ها پیش به ما دادی اما افسوس که در خواب غفلت بودیم و گوشمان از شنیدن آن و چشمانمان از دیدنش عاجز بود. آن زمان که پرستار شبت از فرط خستگی به خواب رفته بود و هنگامی که به پهلو خوابیده بودی و از تخت با صورت به زمین افتادی و فرقت شکافته شد!

کد خبرنگار: 18
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi