چهارشنبه 18 فروردين 1395 , 09:30
قصۀ زینب و علمدارِ عشق
بسم رب الشهدا و الصدیقین
«قصۀِ زینب و علمدارِ عشق» تقدیم به شهدای سرافراز مدافع حرم جمال رضی و سعید مسافر که در حلب سوریه و در دفاع از حریم ال الله به شهادت رسیدند.
عطر خوش کرب و بلا در بهار
باز خبر میدهد از داغ یار
فاطمه را قوم شهادتطلب
قاصدک آورده خبر از حلب
قاصدک از دشت شقایق به ناز
عطرِ خوشِ عاشقی آورده باز
قاصدک آورده خبر از دمشق
قصۀِ زینب و علمدارِ عشق
با خودش آورده خبر قاصدک
داغِ دلِ یاسِ کبودِ فدک
از حلب آورده خبر داغ و درد
غصۀِ جانبازیِ مردان مرد
خون به رگ شیعۀِ حیدر به جوش
از سر نِی بانگِ اذانی به گوش
از حلب آری خبری میرسد
غرقهبهخون بال و پری میرسد
زینبِ غمدیده دَوان میرسد
فاطمه قد گشته کمان میرسد
یاسِ کبودی نگران میرسد
خونِ دل از دیده روان میرسد
از طرفِ شهرِ شهیدان، دمشق
غافلهای میرسد از راهِ عشق
بسته به محمل سَحَر اِعجاز را
فاش گرِ کرب و بلا راز را
کُشتۀِ از عشق خدا میرسد
عطرِ عزیزِ شهدا میرسد
غرقهبهخون لاله تنی میرسد
کُشتۀِ دور از وطنی میرسد
زیج بلا کرده قمر را رَصَد
عاشق زینب شدهای میرسد
عاشق جانبازیِ بر فاطمه
داده شهادت به غمش خاتمه
قبلۀِ گمگشتۀ او در حجاز
سینۀِ او مجمر سوز و گداز
در پی عباس، جمال و سعید
باز علمدار حرم شد شهید
رخ ز قمر غرقهبهخون آمده
از سر زین ماه نگون آمده
گشته به جانبازی زینب پسند
قوم قمر غرقهبهخون میرسند
در گذر کوچۀِ تنگِ هراس
باز بهاری شده چشمانِ یاس
لاله بر او عرض ادب میکند
جان به فدایش به حلب میکند
عاشقی از عشق به زینب هلاک
لاله به خون غرقه در آغوش خاک
دشت حلب بوی بلا میدهد
بوی قریب شهدا میدهد
ماتم زهرا دل عاشق گرفت
دشت حلب رنگ شقایق گرفت
خونجگر فاطمۀِ مصطفی
گَشته مدافع به حرم از وفا
حلقهبهگوشان امیر نجف
گِردِ حرم حلقهزده صف بهصف
قوم قمر، شهره به عباسها
بهر دفاعِ حرمِ یاسها
تیغ دو دم کشته برون از غلاف
بر حرم آل علی در طواف
تا نبرد ره به حرم ناکَسی
تا نکند فاطمه دلواپسی
تا که مگردد دل زینب پریش
قوم قمر راه بلا را بهپیش
دیدۀ ِناموس علی در دمشق
مانده به ره بهرِ علمدارِ عشق
آه اگر زینبِ زهرا دَمی
خیره بر او دیدۀِ نامحرمی
جان به تن شیعه نباشد مگر
چشم حرامی و حرم را نظر
پای حرامی بنهد در حرم؟!
از کف عباس بیفتد علم؟!
خیمۀ زینب شود آتشکده؟!
شمس وقمر بر سرِ نی سرزده؟!
داعشیان فتح حرم را هوس؟!
زنده نباشد مگر از شیعه کَس
میبرد این آل سُعود شَرور
آرزویِ فتحِ حرم را به گور
زینب اگر لب ز لبش واکند
شیعه به پا محشرِ کبری کند
لشکرِ عباس، علمها به دوش
عاشق و شوریده و حیدر خروش
آخته تیغ دو دَمِ ذولفقار
یارِ سلیمانیِ حیدر وقار
فاتح بر شام و یمن تا حجاز
در سَحرِ مکه بخواند نماز
پیر خراسانی ما میر عشق
فتح حجاز آورد و هم دمشق
تا که به پایان رسد این راه دور
رهبریِ ما کند او تا ظهور
ای به حرم میر و علمدارها
فاطمه را قوم وفادارها
های شهیدان دیارِ حلب
ای همه عشاق شهادتطلب
قوم مدافع به حرم در دمشق
نام شما تا به ابد ثبت عشق
ای شده بر جلوۀِ حق شاهدان
تا به ابد یاد شما جاودان
مستِ میِ عشق، جمالِ رضی
کرده تنِ خونیِ تو مُعجزی
معجزهای تا به ابد مُنجلی
معجزۀِ عشقِ به آلِ علی
در سفر کرب و بلایِ دمشق
گشته سعیدِ اِی تو مسافر به عشق
فاطمه را کرده اداء عهد و دین
نوش تو را بادۀِ وصل حسین
وه چه سعید است و خوش این خاتمه
نوشِ شهادت ز خُمِ فاطمه
غرقهبهخونانِ سپاهِ ظهور
باد مبارک به شما این سُرور
به امید ظهور حضرت یار ...
16 فروردین 1395 –منصور نظری