شنبه 14 فروردين 1395 , 09:24
دیدار با یک رزمنده مجروح مدافع حرم
افتخار داشتم درمعیت تنی چند از رزمندگان سرافراز گردان جعفر طیار علیه السلام به دیدار یکی از رزمندگان مدافع حرم از این گردان به نام برادر «مصطفی رشیدپور» نائل شوم.
فاش نیوز- درشب ولادت یاس نبی، حضرت زهرا سلام الله علیها افتخار داشتم درمعیت تنی چند از رزمندگان سرافراز گردان جعفر طیار علیه السلام به دیدار یکی از رزمندگان مدافع حرم از این گردان به نام برادر «مصطفی رشیدپور» نائل شوم. طبق هماهنگی باید ساعت نه شب در منزل این رزمنده شجاع جمع می شدیم. اما من کمی دیرتر رسیدم. نوای دلنشین مداحی یکی از دوستان برادر رشیدپور به گوش می رسید و صد البته صدای شادی و هلهله حاضرین در مجلس شورانگیزتر بود.
برادر رشیدپور در عملیات های اخیر سوریه برای آزاد سازی شهر نبل و الزهرا حضور داشت و با تاسی از غیرت عباس علیه السلام در راه دفاع از ناموس آل الله و ناموس وطن با آخرین توان خود جنگید و بعد از رشادت های فراوان بر اثر ترکش های یک آرپی جی ضدنفر با تنی مجروح به ایران بازگشت .
وقتی وارد خانه شدم آن قدر آن محفل بی ریا و دوستانه معطر به عطر و بوی حضور فاطمی بود که با تمام وجود حس می کردم مادر دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها نیز به دیدار سرباز فداکار اسلام برادر رشیدپور آمده است تا از درگاه حضرت باری تعالی سلامتی جان نثار حرم دخترش بی بی حضرت زینب سلام الله علیها را درخواست کند.
در آن فضای معنوی و با شور و حال، تنها کسی که می توانست به چند سوال من پاسخ دهد همسر برادر رشیدپور بود. من ضمن تبریک آن شب با سعادت به همسر این رزمنده و ابراز خوشحالی بابت سلامتی حاجی پرسیدم:
فاش نیوز- چطور خبر مجروحیت برادر رشیدپور به شما اعلام شد؟
- مصطفی در تمام طول مأموریتش هر سه یا چهار روز یک بار به ما زنگ می زد و ما را از سلامتی خود مطلع می کرد. اما از آخرین تماس پنج روز گذشت و ما از او هیچ خبری نداشتیم. بالاخره بعد از چند روز چشم انتظاری خودش زنگ زد اما تنها با دخترم صحبت کرد و گفت من الان مشغله دارم تا بعد. دلم نگران شد. غافل از اینکه مصطفی با تنی مجروح و پر از جراحات شدید روی تخت افتاده است و او برای اینکه در مقابل کنجکاوی های من مجبور نشود حرف غیر واقع بگوید از صحبت کردن با من امتناع کرده است. روز تولد دخترم دوم اسفند باز هم حاجی زنگ زد. این بار با خودم صحبت کرد. متوجه شدم صدایش تغییر کرده است. پس با اصرار من گفت نگران نباش کمی مچ پایم پیچ خورده و الان در تهران هستم. مانده بودم چه بکنم که بعد از مصطفی، برادر شوهرم زنگ زد و گفت زن داداش راستش مصطفی در بیمارستان تهران است و به شدت مجروح شده است. اما مصطفی نمی خواست به تو بگوید که نگران نشوی. من به شما می گویم حال داداش خوب است اما از ناحیه صورت و گوش و دو پا مخصوصا پاشنه پای چپ آسیب دیده است. با شنیدن حرف های برادرشوهرم اشک هایم جاری شد ولی خوشحال بودم در شهر غریب کسی بالاس سر مصطفی هست. بهرحال روز سوم اسفند او را به اهواز منتقل کردند و با آمبولانس به در خانه آوردند. مصطفی در حالی که روی برانکارد خوابیده بود وارد خانه شد . بچه ها با دیدن پدرشان سخت منقلب شدند. در حالی که همسرم از مسئولین فرودگاه خواسته بود یک ویلچربه او بدهند که او مجبور نشود با آمبولانس به در خانه بیاید . اما کسی به این خواسته شوهرم و همراهانش توجه نکرده بود.
فاش نیوز-حاج خانم راضی بودی حاجی به سوریه برود؟
- من می دانستم شوهرم در چه راهی قدم می گذارد. سالهاست با یک رزمنده ای زندگی می کنم که از سن 16 سالگی جان نثار راه اباعبدالله علیه السلام بوده است. برادر بزرگش احمد در این راه فدا شده و دو برادر جانباز دارد. لذا وقتی به من گفت می خواهم به سوریه بروم به او گفتم با اینکه منم شهادت را دوست دارم ولی دلم می خواهد به تو بگویم بیشتر به فکر زندگیمان باشی . یک پسر نوجوان داریم . بیشتر به او فکر کن . در حالی که به شدت واهمه دارم با این حرفهایم جلوی تو را بگیرم و مثل زنانی بشوم که پشت سر حضرت مسلم را خالی کردند و هر کدام با جهالت دست شواهرانشان را به زور کشیدند و به درون خانه بردند . غافل از اینکه آنها هم در ریخته شدن خون ابا عبدالله شریک شدند . مصطفی با توجه به حرفهای من تصمیم آخر را گرفت و رفت .
فاش نیوز-الان هزینه های درمان برادر رشیدپور به عهده چه کسی است ؟
- خدا شاهده نه شوهرم و نه خودم به این چیزها فکر نمی کنیم. فقط سلامتی مصطفی برای ما مهم است. اما چون شما می پرسید جواب می دهم. به جز یکی دو روز اول که یک نفر از بیمارستان برای پانسمان زخم های مصطفی آمد، در بقیه ایام تهیه وسایل و پرداخت هزینه های درمان به عهده خودمان است. حتی بلیط رفت و برگشت به تهران برای رفتن به بیمارستان بقیه الله را هم خودمان پرداخت کردیم .
فاش نیوز- اطلاع دارید برادر رشیدپور چطور به عقب منتقل شده است ؟
- مصطفی برای یک ماموریت شناسایی می رود که به طرفش شلیک می کنند. او در حالی که پاشنه پایش به طور جدی اسیب دیده خودش به این نتیجه می رسد اگر در همان وضع بماند تااینکه کسی به کمکش بیاید یک ریسک است. به همین دلیل عزمش را جزم می کند و خود را کشان کشان به سمت نیروهای خودی می رساند.
وقتی همسر برادر رشیدپور داشت درباره شجاعت های او صحبت می کرد من با تمام وجود آنها را باور داشتم. چون هنوز چند ماه بیشتر نمی گذرد که من خاطرات او را در دوران دفاع مقدس تنظیم می کردم. ازآن چنان شخصیتی این چنین عزمی در چند قدمی دشمن سفاک اصلا بعید نیست.
حدود ساعت یازده شب برنامه دیدار با رزمنده مدافع حرم تمام شد. در این مراسم دعای حدیث کسا قرائت گردید و بعد از مداحی یکی از همرزمان برادر رشیدپور درباره مظلومیت رزمندگان مدافع حرم صحبت کرد و یادی از شهید جنت مکان هم نمود . بعد برادر رشیدپور درباره نحوه مجروحیتش صحبت کرد . در ساعات پایانی ، زمانی که دور برادر رشیدپور خلوت شده بود، من و همراهم برای عرض سلام و ارادت خدمت ایشان رسیدیم . دیدن چهره پر صلابت و نورانی او که سابقه شجاعتش قدمتی سی ساله دارد مرا مبهوت کرد. زیرا می دانستم چه دردی از ناحیه پای چپ می کشد در عین حال با چهره ای خندان از همرزمانش استقبال می نمود . هنگام خداحافظی او برای من خیلی دعا کرد. خدایا ! نمی دانم او می داند من چقدر به این دعاها محتاجم !!!
لازم به ذکر است رزمندگان گردان جعفر طیار علیه السلام بعد از پایان جنگ هر سه شنبه شب در منزل یکی از رزمنده ها و خانواده شهدای گردان جمع می شوند و با قرائت دعا حضور و همبستگی و آمادگی خود را اعلام می دارند و با شهدا میثاق می بندند که در راه حفظ آرمان های نظام ولایی و خون شهدا تا آخرین قطره خونشان ثابت قدم بمانند. به همین دلیل این گردان در مبارزه با دشمنان تکفیری و داعشی تعداد زیادی شهید در جبهه های سوریه و عراق تقدیم کرده است .
برادر ناجی کردونی درباره برگزاری مراسم سه شنبه شبها توضیح داد: مراسم هیئت رزمندگان گردان جعفر طیار علیه السلام تحت عنوان «محفل انس با شهدا» از زمان جنگ پایه گذاری شد. آن موقع در حسینیه ی مقر گردان برگزار می شد که در اردوگاه کرخه بود و از آنجا گردان حدود 300 شهید تقدیم کرد . بعد از جنگ یک روز این مراسم قطع نشده است. در این مراسم دعای توسل خوانده می شود و بعد برادران ذکر خاطره می کنند. اهدای لوح تقدیر به خانواده شهید در انتهای برنامه صورت می گیرد. در سال 67 اتفاق جالبی روی داد. حدود 40 نفر از رزمندگان با خانواده به مکه مشرف شدند که در همان جا باز هم بیاد شهدا مراسم سه شنبه شبها برگزار شد . این مراسم در سوریه و دو مرحله در کربلا تکرار گردید. از طرفی خاطرات جالبی در این مراسمات به وجود آمد که باعث استمرار این محفل شده است.
سلامتی رزمندگان جعفر طیار علیه السلام و همه رزمندگان اسلام صلوات .
گزارش از جعفری
لازم به ذکر است رزمندگان گردان جعفر طیار حقیقتا در هماهنگی و داشتن روحیه تشکیلاتی حرف ندارند . شاهد کلام بنده همین تصاویر است . چهار پنج نفر در گرفتن این تصاویر به من کمک کردند . من فقط نمای صحنه را به آنها می گفتم .و در گوشه ای می ایستادم . بعد آنها نظر بنده را اجرا می کردند و تصاویر ثبت می شد . شکر خدا در مراسمات قبلی هم روحیه همکاری خوبی را نشان دادند . لذا شایسته می دانم از صفحه مقدس شما که الگوی آموزش عملی من در راستای انجام کار تشکیلاتی و جمعی هستید از دلاوران گردان جعفر طیار تشکر کنم و از اینکه با متانت شهدایی مرا در جمع خود راه می دهند مراتب تقدیر خودم را اعلام بنمایم . امیدوارم افراد شایسته تر از من این کار مهم و لازم را به عهده بگیرد و می دانم لطف آنها به اعتبار نام نیک و بلند شماست . از شما بی نهایت تشکر می کنم که این امر خطیر را به من محول کردید .
و آرزو می کنم شرایطی فراهم بشود که بتوانم در خدمت ثبت و نشر حماسه رزمندگان گردان همیشه پیروز کربلا هم باشم که یکی دیگر از گردانهای نام آور اهواز است . گرچه بیشتر مصاحبه های شبانه رزمندگان گردان کربلا را که گاهی به چند شب می کشد ، از طریق گروه تلگرامی هشت فصل برای سایت ارسال کردم . با این حال امیدوارم با حمایت و هدایت معنوی مدیریت سایت و رزمندگان گردان کربلا فضای همکاری برای نشر مظلومیتهای فرهنگ ایثار و شهادت از استان شهید پرور خوزستان فعالتر عمل نمایم . و آنچه انجام می دهیم لله باشد و در جهت خشنودی روح شهدا ... انشاء الله