شناسه خبر : 89128
چهارشنبه 25 اسفند 1400 , 13:20
اشتراک گذاری در :
عکس روز

فرهنگ و تغییر و تحول اجتماعی در سایه سار جهان مجازی

امر فرهنگ به مثابه پدیدآورنده ی واقعیت های اجتماعی؛ در هر تحلیل جامعه پژوهانه از جایگاه والایی برخوردار است...

فاش نیوز - امر فرهنگ به مثابه پدیدآورنده ی واقعیت های اجتماعی؛ در هر تحلیل جامعه پژوهانه از جایگاه والایی برخوردار است. امروزه تمرکز بر فناوری و تکنیک و علم گرایی صرف، برخی محققین را از توجه به بسیاری از عوامل مؤثر در ایجاد تغییر باز داشته است. به همین دلیل عناصرِ سرشار از حیاتِ موجود در فرهنگ اهمیت بیشتری یافته اند.

واقعیت روند پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نشان داد که:

  •  برای هیچ تحول اجتماعی مسیری آماده و از پیش تعیین شده وجود ندارد؛
  • تاریخ  دارای حرکت خطی نیست که برخی محکوم به عقب مانده گی و برخی در مسیر پیشرفت باشند؛

با خیزش اسلام سیاسی در دهه های پایانی قرن بیستم؛ جامعه ی اسلامی تجربه ی سیاسی جدیدی را آغاز کرد. با آخرین ضربه ی اراده ی مردم ایران؛ پیوند تاریخی دین و سلطنت از هم گسست و نهادینه کردن یک نوعِ جدید از اجتماعِ سیاسی مذهبی وجهه ی همت قرار گرفت.

مفروض این نوشتار عبارت از این است که در روند واکاوی و فهم هرچه دقیق تر مهمترین تحول نیم قرن اخیر در ایران، حداقل دو مانع جدی موجب دیده نشدن نقش آموزه های دینی و فرهنگ بومی در تغییرِ تاریخ سیاسی و اجتماعی  شده اند:

  •  بنگاه مغز شویی فضای مجازی؛
  • گفتمان به ظاهر علمی در قالب نظریه ی مدرنیزاسیون؛

سوال این است: حقیقتِ آن چه که در ایران اتفاق افتاد چیست؟ و چرا پیروزی انقلاب اسلامی؛ امروز و اینچنین خشم رسانه های نوپدید و جامعه ی مجازی را بر انگیخته است؟ پاسخ به این سؤالات نیازمند تحقیقات پیمایشی توسط دانش آموختگان علوم اجتماعی است، و می تواند ذهنیتِ بخشی از نسل نوظهور را نسبت به سیاه نمایی ها اصلاح کند.

فرضیه:

الف: عدم پاسخ گویی شفاف از سوی متولیان امور فرهنگی؛ و نقص بنیادین نظام تعلیم و تربیت در تبیین علمی اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی؛ باعثِ قهرِ بخشی از نسل نوظهور شده و زمینه ی برخی بحران های دوره ای را فراهم کرده است.

ب:  سوداگران بازار اندیشه که  به زبان نسل وب با او سخن می گویند؛ به تدریج معنا و مفهوم  اعتقاد و ارزش را در اندیشه و انگیزه ی او تغییر داده اند.

ج: رسانه های نوپدید با تبلیغات دامنه دار و تمرکز بر کم رنگ کردن انگیزه ی الهی در پیروزی انقلاب اسلامی؛ می کوشند موجبات یأس و نا امیدی نوجوانان و جوانان را فراهم کنند.کژ کارکردی و ندانم کاری بر خی متولیان امور و صاحب منصبان نیز مزید بر علت شده است.  

 امام خمینی ( ره ) که یک الگوی اساسی در اندیشه و عمل است، در وصیت نامه ی سیاسی الهی  تأکید کرده اند: «اگر بخواهید اسلام و حکومت الله بر قرار باشد انگیزه ی الهی را از دست ندهید؛ این انگیزه رمز پیروزی و بقای آن است.»

ردّ پای پر رنگ و شکوهِ هیبت انگیزِ تاریخِ قدسی، مدام در زندگی روز مره ی ایرانیان به چشم می خورد. اساسا یکی از ویژگی های فرهنگ سنتی، احترام به نمادها و تجربه ی نسل های پیشین و تلاش برای تداوم آن است.

شایسته یاد آوری است که برخی ایران پژوهان این احترام را نوعی« پاسخ فرهنگی، فکری و سیاسی به مدرنیزاسیون » تلقی کرده اند؛  بدون اشاره به اینکه در مواردی خود مدرنیزاسیون « گستره ای پدید می آورد که در آن نفس کشیدن از جان سلب می شود.»

 مردم ایران همیشه به میراث قومی خود وفادار بوده و از خاطره ای جمعی برخوردارند که «همچون رودی خروشان گذشته را به آینده می آورد؛ گنجینه های آن را تمامیت می بخشد و از آن پیام هایی به فرزندان وفادارش می فرستد.»

پر تو افکنی بر فرایند پیروزی انقلاب اسلامی؛ از حیث جامعه شناسی سیاسی مسائلی پیچیده و فوق العاده مهم را پدیدار می کند:

اولا: پهلوی پسر از رهگذر سیاست آمرانه و بی اعتنایی به سنت و بافت فرهنگی جامعه، خط و مشی مدرنیزاسیون را به شیوه ی غربی دنبال کرد؛ یکی از پیامدهای این اقدام از هم گسستن پیوندِ مهمِ علایقِ دینی با فرهنگ روزمره بود.

 ثانیا: در تأملی تئوریک، مهمترین پیامدِ ویرانی و از دست رفتن بافتِ سنتیِ فراگیر که به زندگی معنا و مقصد عالی تر می بخشد؛ پدیداری نسلی شوریده و از خودبیگانه خواهد بود؛ که اغلب درحاشیه ی شهرهای شلوغ و پر ازدحام مسکن و مأوا می گزینند.

ثالثا: در طول قرون و اعصار حسینیه ها و مساجد و سایر اماکن مذهبی پناه بی پناهان و آرام بخش دل های بیقرار بوده اند! از این رو نسل شوریده ی حاصل از سیاست اشتباه پهلوی، با روی آوری به این اماکن آرامش خود را بازمی یافت و بدور از قیل و قال مدرنیزاسیون؛ خود را در جهان سنتی و از دست رفته و نوستالژیک احساس می کرد.

 اما امروزه و پس از پیروزی تفکر تکنیکی در نبرد مغزها که :

  •  بی معنایی بمثابه گونه ای از اضطراب بر آرامش روحی و روانی نسل وب غلبه یافته؛
  •   ترکیبی از اضطراب و اطمینان/ گناه و حیا ! به مثابه احساسی متناقض دامن نسل وب را گرفته؛
  •  ندانم کاری ( بی اعتنایی ) متولیان امور فرهنگی؛ چاره و درمان را به سوداگران بازار اندیشه سپرده؛

به راستی آیا نسل شوریده، و از خود بیگانه  باید چه کار کند؛ نوجوان و جوانی که بافتِ سنتیِ ذهنِ او این بار نه با خط و مشی غلط پهلوی، بلکه حداقل به دودلیل:

  • هرج و مرج در سیاست گذاری فرهنگی؛
  • وزشِ توفانِ پرسرعت و خانمان برانداز فضای مجازی؛

ویران شده و « نیستی از [دو] جهت (احساس گناه، بی معنایی) هستی[ او] را تهدید می کند. » به کدام مکان امن  پناه ببرد؟

 اکنون که شبکه های جذاب اجتماعی با بالا رفتن از دیوارِ فرهنگ و سنت؛ عقل نوجوان ها و جوان ها را تسخیر کرده اند، آیا نظام تعلیم و تربیت دینی که حاوی عالیترین ترین دستورالعمل های زندگی فضیلت مندانه است؛ برای نسل وب نسخه ی شفا بخش و قابل اجرا و متناسب با مقتضیات این زمان نوشته است؟

به نظر می رسد به هرطریق ممکن باید بین نسل نوظهور و نظام تعلیم و تربیت دین محور آشتی برقرار کرد؛ البته باید با صدای بلند اعلام نمود که بسیاری از آزمون و خطاها و شیوه های سلیقه ای و غیرعلمی بکار گرفته شده تا کنون نا کارامد بوده یا نتیجه ی بسیار اندک با صرف هزینه های گزاف داشته است.

این تأکید از این لحاظ ضروری است که گسترش حیرت افزای سایه ی فضای مجازی بر سر نسل نوظهور و حضور بسیار پررنگ در زندگی روز مره ی او؛ جا را برای آموزه های دینی و فرهنگ خودی به شدت تنگ کرده است.

به نظر می رسد مدیران مدرسه ی شبانه روزی مجازی تصمیم گرفته اند تا از رهگذر تغییر در صورتبندی دانایی نوجوانان و جوانان؛ همه ی جنبه های دائمی و غیر قابل تغییرِ ارزشی و اعتقادی و آداب و رسوم را از ذهن نوجوانان و جوانان پاک کنند.

 

نتیجه گیری:

شاید تآمل در روند پر شتاب تحولات جهانی و فهم پیام این تحولات؛ راهکاری مناسب در اختیار قرار دهد. با فرا رسیدن عصر گمراهی دیجیتال محور، و رسیدنِ امتداد ِبازوی نسل وب به اعماقِ مخازنِ آگاهی کاذب؛ شاهد نوعی توهم دانایی هستیم.

دو نتیجه ی مهم مدرنیزاسیون برای اندیشه ی نسل وب عبارتند از:

  • ایجاد خدشه در اعتقادات و ارزش های مطلق؛ از رهگذر رونمایی از مقوله ی الهیاتِ صنعتی؛
  • نمایش ایمان به فناوری با تکیه بر دست آوردهای علمی، و تضعیف باورهای دینی و معنوی؛

 این درحالی است که احساس عبودیت  در برابر ذات اقدس الهی و اهمیت جنبه ی عاطفی دین و معنویت « جزِء لاینفک ساخت روانی انسان» دانسته شده است.

در این شرایط! خطری که جامعه ی ایران اسلامی را تهدید می کند بسیار شدید است. به راستی که باید طرحی نو درانداخت؛ به هزار و یک دلیل از جمله:

  • پدیداری حوزه ی عمومی مشترک؛
  • سپر انداختن فاصله در برابر سرعت؛
  •   خدشه در برخی باورها و ارزش های اعتقادی؛
  • ایجاد الگوهای جدید قدرت و مشروعیت سیاسی؛
  • تغییر بنیادین سطح روابط ( خانوادگی، شغلی، علمی ... )؛
  •  فراهم آمدن امکان تبادل آنی اندیشه از راه دور در سطحی بی سابقه؛
  • اتوماسیون و تغییر شیوه ی کنترل روند های کار و زندگی در سطح جهانی؛
  • ...

در حال حاضر مفهوم انسانِ همه جا حاضر، و با خوانش هایدگری «انسانِ منتشر» معنایی تازه یافته است. یعنی تفکر تکنیکی؛ با تخیلاتی آغشته به اوهام و پوچ؛ شرط سنتیِ ضرورتِ بلوغ عقلی و جسمی برای دیدن، شنیدن، و حضور یافتن در مکان های خصوصی را از شرایطِ شهروندیِ جهان مجازی بطور کامل حذف کرده است.

وحشتناک تر از همه اینکه در هیچ کدام از ورودی های این سیاه چاله ی نگون بختی و واقعیتِ سحرآمیز؛ علامتِ هشدارِ  ورود به شرط بلوغ جسمی و عقلی! نصب نکرده اند.

 البته در افق این جهان؛ شبحِ هرج و مرج فکری و ناهماهنگی حاکم بر شبکه های اجتماعی؛ به خوبی دیده می شود. خوشبختانه  به نظر می رسد امروز نسل نوظهور خودش متوجه ی لطمه ی ویران کننده و تضاد بسیاری از آموزه های آن با جامعه و فرهنگ ایرانی اسلامی شده است.

سخن آخر:

 امتداد نگاه به زندگی و میراث دنیای باستان یا سنت، « زایش دوباره (رنسانس ) است و هر زایش دوباره ای به فعلیت در آمدن یک سنت در زمان حال است.» در غیر این صورت عهد باستان یقینا گمشده ای بیش نخواهد بود.

 وفاداری به گنجینه ی سنت باعث تداومِ تفکر و هنر و شعر و اسطوره و فرهنگ و ... شد؛ و در طول تاریخ، ایران را از آسیب مهاجمان نجات داد. حال که چنین است؛ دلیلی وجود ندارد که در حال حاضر نیز سرمایه های اجتماعی را از گزند گردبادِ سهمگین و توفان هراسناکِ جهان مجازی حفظ نکند.

بنا بر مستندات فرهنگی و تاریخی؛ همواره « یک ایرانی در اعماق وجود خود وابسته به مأوای خویش  باقی خواهد ماند. به این دلیل ساده که بدون این خاکِ تغذیه کننده؛ که خاطره ی وفادار از آن سیراب می شود، ما تنها زائرانی ره گم کرده خواهیم بود که جاده های دنیا را به دنبال علاجی نامشخص برای دردی ناشناخته درمی نوردند. »

 اندکی تدبیر می تواند دوباره نو جوانان و جوانان قهر کرده را به اردوگاه خودی برگرداند:

گم گشته ی دیار محبت کجا رود؟

نام حبیب هست و نشان حبیب نیست

در کار عشق او که جهانیش مدعی است

این شکر چون کنیم که مارا رقیب نیست

گلبانگِ سایه، گوش کن ای سرو خوش خرام

کاین سوز دل به ناله ی هر عندلیب نیست
 

| جانباز دکتر سید مهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi