شناسه خبر : 104362
سه شنبه 18 مهر 1402 , 11:26
اشتراک گذاری در :
عکس روز

نقش عقیدتی فراجای گلستان در دوران دفاع مقدس

فاش نیوز - این روحانیون بودند که جنگ را به عنوان یک ارزش در دل رزمندگان نهادند؛ روحانیون در نماز جمعه و تریبون‌ها جنگ و شرایط جنگ تحمیلی را برای مردم تبیین کردند.

کد خبر: ۶۲۱۵۱۴
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۲ - ۰۳:۳۷ - 10October 2023
 

نقش عقیدتی گلستان در دوران دفاع مقدس

گروه استان‌های دفاع‌پرس - حجت الاسلام «حسین الوند» مسئول نشر آثار روحانیت در دفاع مقدس استان گلستان؛ این روحانیون بودند که جنگ را به عنوان یک ارزش در دل رزمندگان نهادند؛ روحانیون در نماز جمعه و تریبون‌ها جنگ و شرایط جنگ را برای مردم تبیین کردند.

۷۰۰ رزمنده از مجموعه عقیدتی سیاسی فراجا که زمان جنگ در قالب ژاندارمری، شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی به دفاع مقدس اعزام شدند.

نیروهای عقیدتی سیاسی، آموزش عقیدتی سیاسی رزمندگان را با هدف ایجاد تغییر و تحول در بینش‌ها، منش‌ها، نگرش‌ها، علائق و عادات و در یک کلام، ساختن شخصیت اسلامی و مورد نظر نظام جمهوری اسلامی مد نظر قرار دادند. در ادامه مطالبی از حضور روحانیون عقیدتی فراجا استان گلستان بیان می شود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نهادهای انقلابی، نهاد «عقیدتی سیاسی» نیز در هر کدام از نیروهای سه گانه انتظامی استان گلستان  که در آن دوران بخشی از استان مازندران به شمار می‌رفت به وجود آمد.

اولین رئیس عقیدتی سیاسی شهربانی شهرستان گرگان، حجت الاسلام و المسلمین «اسماعیل جهانشاهی» بود که در سال 1360 به این مسئولیت منصوب گردید، ریاست عقیدتی ژاندارمری گرگان بر عهده مرحوم حجت الاسلام و المسلمین «ابوالقاسم رحیمی» بود و حجت الاسلام و المسلمین «احمد ابراهیمی» مسئولیت عقیدتی سیاسی کمیته انقلاب اسلامی را بر عهده داشت همچنین حجت الاسلام و المسلمین «احمد ابراهیمی»، اولین مسئول عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی گرگان پس از ادغام در سال 1370 به شمار می رود.

شهرستان‌هایی مانند گنبدکاووس، بندرترکمن، بندرگز و... دارای واحد عقیدتی سیاسی بودند. به عنوان مثال حجت الاسلام و المسلمین «حسین عمادی» امام جمعه وقت شهرستان گنبد کاووس، مسئولیت عقیدتی سیاسی شهربانی گنبد، حجت الاسلام و المسلمین «سیدعلی اکبر حسینی»، مسئولیت عقیدتی سیاسی ژاندارمری هنگ مرزی اترک گنبد و حجت الاسلام و المسلمین «عیسی عادلی» مسئولیت عقیدتی ژاندارمری شهرهای بندرگز و بندرترکمن را بر عهده داشتند.

تبیین مفاهیم ارزشی مانند جهاد و شهادت، ترغیب کارکنان به حضور در جبهه، تشویق کارکنان به کمک به جبهه و جمع آوری کمکهای مردمی از جمله اقدامات عقیدتی سیاسی نیروی در دوران دفاع مقدس بوده است.

اما یکی از برنامه‌های مهم عقیدتی سیاسی در آن دوران، اعزام روحانیون به جبهه به ویژه پاسگاه‌های مرزی ژاندارمری در مناطق جنگی بود، در آن مقطع پاسگاه‌های ژاندارمری در نقاط مرزی مستقر بودند و  به جهت اهمیت این پاسگاه‌های مرزی که خط مقدم درگیری با دشمن بعثی بودند لازم بود که از لحاظ عقیدتی، هیچگاه خالی از روحانی و مبلغ نباشند.

مسئولین عقیدتی به گونه‌ای برنامه ریزی می‌کردند که خود یا سایر روحانیون و مبلغین، به مناطق جنگی اعزام شوند و همدوش و در کنار رزمندگان و نیروهای پایور و وظیفه‌ی پاسگاه‌های ژاندارمری مستقر در مناطق جنگی، حضور داشته باشند.

حجج اسلام و المسلمین «اسماعیل جهانشاهی»، «احمد ابراهیمی»، «حسین عمادی»، «مرحوم اسدی»، «سیدعلی اکبر حسینی»، «عیسی عادلی»، «محمدجعفر الوند» از جمله روحانیون عقیدتی سیاسی فرماندهی انتظامی استان بودند که سابقه حضور در جبهه را دارا می باشند.

حجت الاسلام و المسلمین «سیدعلی اکبر حسینی»  خاطره ای از حضور در جبهه بیان می گوید: همان وقت‌ها درست قبل از اینکه مأموریتم تمام شود و برگردم شهرم، به هورالعظیم اعزام شدم. آنجا توی یک منطقه‌ای پانزده ـ شانزده نفر نیرو بیشتر نبودند. قرار شد دو سه روزی بمانم پیش‌شان. ظهر روزِ اول توی یکی از سنگرها که سنگر نمازخانه بود ایستادیم به نماز. همیشه ما بین نماز ظهر و عصر چند کلمه‌ای از کلام خدا و انبیا  صحبت می‌کردم. نماز ظهر را که خواندم وسط نماز برگشتم تا کمی صحبت کنم دیدم  پنج شش نفر بیشتر نیستند. اولش پیش خودم فکر کردم شاید بقیه برای عملیاتی، چیزی رفته باشند. بعد طاقت نیاوردم و از یکی‌شان پرسیدم: «بقیه برادرا کجا هستند؟ عملیاتی جایی رفتن؟»

جواب دادند: «نه همین جاها هستن.»

یکی هم از آن ته صف گفت: «حاج آقا همه تو آشپزخانه جمعن!»

حالا هم از این کار بچه‌ها دلخور و ناراحت شدم. یکی را فرستادم دنبال‌شان گفتم: «بگین همین الان همه بیان واسه نماز!»

وقتی آمدند بی‌هیچ حرفی، نماز دوم را شروع کردم. فقط چند دقیقه گذشته بود، وسط‌های نماز یک لحظه نمی‌دانم صدای خمپاره بود یا توپ که خورد همان نزدیکی. پشت‌سر هم گلوله می‌ریخت دور و برمان. صدایش داشت گوشهای‌مان را کر می‌کرد. عجیب تیر و خمپاره‌ بود که می‌خورد وسط نهر هور و صدای قل قل‌اش بلند می‌شد هوا. نماز را با همین حال خواندیم. سلام را که دادیم یکی از برادرها با عجله بلند شد و گفت: «احتمالا همین نزدیکی‌ها رو زدن!»

سراسیمه بلند شدم ببینم خمپاره‌ها به کجاها خورده. دیدم همین آشپزخانه‌ای که چند دقیقه پیش همه بچه‌ها تویش چپیده بودند با خاک یکی شده و اثری ازش نیست. خوبی‌اش این بود که هیچکس آن تو  نبود. بچه‌ها مضطرب دنبال یکدیگر می‌گشتند وقتی دیدند همه سالم‌اند چسبیدند به سر وکله من و یکی یکی صورتم را بوسیدند. یکی شوخی شوخی ‌گفت: «حاج آقا خدا پدرت را بیامرزد، اگه نمی‌فرستادی دنبال‌مان، هم از نمازمان افتاده بودیم و هم الکی الکی نیست و نابود شده بودیم. آن وقت تکلیف‌مان هم با مرگمان معلوم نبود. چون از کار واجب‌مان که نماز بود، گذشته بودیم و شهید هم به حساب نمی‌آمدیم.»

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi