شناسه خبر : 90712
دوشنبه 23 خرداد 1401 , 10:35
اشتراک گذاری در :
عکس روز

اجرت با امام زمان


مریم عرفانیان
آخرین باری که پسرم می‌خواست به جبهه برود، بیمار بود. تا دم در به دنبالش رفتم؛ ولی نگذاشت که با آیینه و قرآن بدرقه‌اش کنم. فقط گفت: «ان‌شاء‌الله سعی می‌کنم
برگردم...»
حتی نگذاشت صورتش را ببوسم.
دستش را جلوی دستم آورد که روبوسی نکنم و ادامه داد: «سعی می‌کنم برگردم.»
گفتم: «مادر! حالا اشکال نداره که مریضی و روبوسی کنم.»
- نه اینطوری بهتره...
وقتی جلوی درب گاراژ خانه رسیدیم، یک‌لحظه ایستاد. چشم دوخت به نگاهم و گفت: «مادر، اجر شما با امام زمان. هر زحمتی که برای ما کشیدین ان‌شاء‌الله که اجرتان محفوظ بمونه و امام زمان عاقبت به خیرتون کنه... حلالم کنید...»
دلم هری ریخت، گفتم: «این حرف‌ها چیه که می‌گی؟»
- خیلی زود برمی‌گردم...
این را گفت و رفت و شهید شد...
هنوز که هنوز است، حسرت آخرین بدرقه و آخرین بوسه‌اش به دلم مانده...
خاطره‌ای از شهید حسن آقاسی‌زاده شعرباف
راوی: منصوره ابراهیمی، مادر شهید

منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi