سه شنبه 28 تير 1401 , 08:48
به بهانه سالگرد پذیرش قطعنامه ۵۹۸
امام خمینی (ره):
در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئلۀ بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن میدیدم؛ ولی به واسطۀ حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم. و خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود
من در اینجا از همۀ فرزندان عزیزم در جبهههای آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نمودهاند، تشکر و قدردانی میکنم. و همۀ ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت میکنم. در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمرۀ خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفۀ شهادت بیخبرند و نمیدانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمهای وارد نمیسازد....
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههای معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری میکنم. و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکۀ بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بیتفاوت و یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند!
آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش میآید. و همۀ ما نیز روز محاسبۀ بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معاملۀ با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبۀ حق خواهند کشید. که من مجدداً به همۀ مردم و مسئولین عرض میکنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بیهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز به صحنهها برگردند.
من در میان شما باشم و یا نباشم به همۀ شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند...
به مناسبت سالروز پذیرش قطعنامه 598
خاطره منتشر نشده رهبری از جلسهای که برای تحمیل قطعنامه به حضرت امام(ره) تشکیل شده بود
من خاطرهای از امام(ره) دارم که هیچ کس این را نمیداند؛ یعنی آن روز، چند نفر دیگر هم بودند، ولی هیچ کس نگفته است. مطلبی به امام(ره) گفته شد، امام(ره) گفتند که خیلی خوب؛ پس من کنار میروم، شما یکی دیگر را سرِکار بیاورید و هر کاری خواستید، بکنید! یعنی گاهی کار به اینجاها میرسید! البته آن قضیه، قضیه جنگ بود که این بخش از خاطرة مسئلة جنگ، تا به حال به هیچ کس هم گفته نشــده و هیچ کس هم نمیداند. من نمیدانم یاد آن آقایان هم هســت، یا نه؛ بنده یادم اســت.
همانجا هم بیرون آمدم و یادداشت کردم که وقتی شرح وضع کشور را میدادند که آقا اینجوری است، اینجوری است؛ اولین حرف امام این بود که خیلی خوب؛ من کنار میروم! بحمدالله عکس العمل ما به صورتی بود که میتوانســت در مقابل این حرکت امام(ره) یک چیزی به حساب بیاید.
قبول قطعنامهی ۵۹۸ توطئه دشمن را با هدایت الهی به خودش برگرداند
امام خامنه ای :«صدور قطعنامهی ۵۹۸ در سال ۱۳۶۶، عکسالعمل ناگزیری بود که در برابر شکستهای رژیم متجاوز #عراق، از سوی قدرتهای حمایت کنندهی او زمینهسازی شد و از #شورایامنیت صادر گشت. این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندی است که شعار #دفاعمقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجرای کامل آن، دشمن را به شکست قطعی میرسانید و لذا هرگز جمهوری اسلامی آن را رد نکرد... قبول قطعنامهی ۵۹۸ از سوی جمهوری اسلامی و رهبر عظیمالشّأن فقید آن، توطئهی وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهی به خود او برگرداند و #دشمن را که تحت شعار صلحطلبی، به هر جنایتی دست میزد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهی بر این بود که با قبول #قطعنامه، حقانیت #جمهوری_اسلامی بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهای اساسی خود در سطح بینالمللی نزدیکتر گردد.» ۱۳۶۸/۰۶/۳۰
#روایتتاریخی: قبول #قطعنامه۵۹۸ توسط #امام_خمینی (ره)
بیست و هفتم تیر سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۷
آیا مردم به جبهه نمیرفتند؟/ روایت جالب رهبرمعظم انقلاب از هجوم مردم به جبهه در عملیات مرصاد پس از پذیرش قطعنامه
حتما خواندهاید که امیرالمؤمنین یا خود پیغمبر در مراحل اعزام نیرو به جبههها، چه کشیدند! قرآن مىگوید: «یقولون ان بیوتنا عورة و ماهى بعورة ان یریدون الا فرارا»؛ به آنان مىگویى عازم جبههى نبرد شوید، اما هر کدامشان بهانهاى مىآورند. مىگویند: «خانهمان خراب است. گرفتارى داریم. فصل تابستان است و هنگام چیدن خرما و برداشت محصول. کار و کسبمان کساد مىشود.» نفس پیغمبر بود، اما نمىتوانست آنان را به جبهه بکشاند!
بعد از جریان قطعنامه که مجددا عراق حمله کرد و حضرت امام پیام دادند و بنده هم چیزى نوشتم، به منطقه رفتم. در آن فصل از سال دیدم سراسر کوه و دشت و بیابان، پوشیده از مردم است. آیا اینها کار نداشتند؟ کشاورزى نداشتند؟ بیوتشان «عوره» نبود؟ عجیب است! این چه حرکت و چه قدرتى بود؟
البته جز قدرت خدا هیچ چیز دیگر نبود و عاملش هم امثال شما بودید. مىخواهم این را عرض کنم که پدران و مادران شهدا، از مهمترین ابزارهاى الهى بودند براى اینکه جهاد استمرار پیدا کند؛ براى اینکه ملت شکست نخورد؛ براى اینکه انقلاب در قمار جهانى نبازد و در این مقابلهى جهانى نتوانند آن را از میدان خارج کنند. شما بزرگترین ابزار بودید. نفس امام در شما، در ملت و در جوانان اثر کرد.
حضرت امام(ره) روزهای پس از قطعنامه را چگونه گذراندند؟
حضرت امام پس از قبول قطعنامه598 هیچ دیدار مردمی نداشتند و بجز یک دیدار با هیات دولت، تمامی دیدارهای خود را لغو نمودند.
به دنبال درخواستهای مکرر مردم برای دیدار عمومی با حضرت امام(ره)، ایشان در تاریخ 7 آبان 67 طی نامهای به دفتر خود نوشتند: « توجه داشته باشید باید دور سخن گفتن مرا ولو یک جمله دعا خط بکشید. مجاری تنفسی من بیمار است و حالا هم جنگ در کار نیست. زحمت به من ندهید. از اینکه مثلا خانواده شهدا و امثال آن بیایند و من دستی تکان دهم. مضایقه ندارم.»