شناسه خبر : 49691
شنبه 03 مهر 1395 , 08:51
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گزارش مصور مراسم عطرافشانی مزار شهدا اهواز

هربار که به گلزار شهدا می روم با راننده تاکسی سرویس شرط می کنم مرا تا داخل محوطه ببرد و البته ساعتی می روم که به ترافیک برخورد نکنیم. اما امروز که همزمان با سالروز گرامی داشت آغاز دفاع مقدس بود از بس مسیر شلوغ بود به ناچار کمی دورتر از درب ورودی از ماشین پیاده شدم

فاش نیوز - هربار که به گلزار شهدا می روم با راننده تاکسی سرویس شرط می کنم مرا تا داخل محوطه ببرد و البته ساعتی می روم که به ترافیک برخورد نکنیم. اما امروز که همزمان با سالروز گرامی داشت آغاز دفاع مقدس بود از بس مسیر شلوغ بود به ناچار کمی دورتر از درب ورودی از ماشین پیاده شدم. روزهای دیگر که میروم تقریبا گلزار شهدا خلوت است. در این روزهای خاص جمعیت زیادتری می آیند. حتی مدیران و مسئولین هم در چنین روزی مجبورند قسمتی از مسیر را پیاده طی کنند!. نمی دانم آنها در حین عبور از میان قبور شهدا به چه چیزی فکر می کنند، اما من همیشه به روزهایی فکر می کنم که این شهدا را در این مکان تشییع و دفن می کردند.
به یاد آن روزی می افتم که شادمان سرکلاس نشسته بودم، اول مهر را می گویم، اما ناگهان زنگ دوم بود که زمین و زمان زیر پایم به لرزه درآمد. حکایتم، حکایتِ سال پنجاه و نه است. آن روز از یک طرف دلم برای خواهرم شور می زد که در یکی از کلاس های بیرون از سالن مدرسه خلیج فارس بود و از طرفی دیگر نگران برادرم بودم که تازه به کلاس اول می رفت. مدرسه او کنارمدرسه من قرار داشت. در حین دویدن به طرف حیاط مدرسه بودم که انفجار دوم رخ داد. درها و پنجره ها به هم خورد و شیشه ها با صدای مهیبی به زمین ریخت. انگار قیامت بر پا شده بود. این خواهرم بود که زودتر مرا پیدا کرد! مدتی ما را در حیاط نگه داشتند، با بلند شدن صدای گریه و زاری دخترها، کارکنان مدرسه به ناچار اجازه دادند ما به خانه برویم. خیلی از پدر و مادرها دنبال بچه های خود آمده بودند. آنها هم از پشت در گریه می کردند. من و خواهرم سراسیمه به طرف مدرسه برادرمان رفتیم، اما مدرسه آنها زودتر تعطیل شده بود. با دل نگرانی به طرف خانه راه افتادیم، برادرم به خانه رسیده بود.

از آن روز به بعد بود که دیگر ما روی خوش ندیدیم. هر روز که می گذشت خبرهای بد تن ما را به لرزه درمی آورد! شلیک پدافندهای هوایی و صدای خمپاره و خاموشی های مکرر در هوای دم کرده و شرجی روزهای پاییز، دیگر برایمان دل و جانی نگذاشته بود. دختر عمه پدری مان در خرمشهر ساکن بودند. آنها از هجوم عراقی ها به خانه شان تعریف هایی داشتند که دهان به دهان به گوش ما رسید. فامیلمان شبانه و با پای پیاده از خرمشهر فرار کرده بودند و نهایتا خود را به شهرکرد رسانده بودند. تعریف های آنها به قدری وحشتناک بود که هنوز بعضی شبها با یاد آن خاطراتی که فقط شنیدم کابوس می بینم. فکرش را بکنید، عراقی ها پشت در خانه باشند و صدایشان را از توی کوچه بشنوی و بعد تو مجبور باشی از پشت بام ها با چند تا دختر جوان و بچه های قد و نیم قد خانه به خانه فرار کنی!

ما تا روزی که زاغه مهمات در اهواز منفجر نشده بود در شهر ماندیم. اما دقیقا یادم نیست چرا بعد از آن روز ما را مجبور کردند تا از شهر برویم. درست از اینجا شروع آوارگی ما به شهرهای اصفهان، نجف آباد و مشهد شروع شد. از سختی های آن روزها چیزی نمی گویم که خدای نکرده به مهمان نوازی و پناه دادن بعضی از مردم شهرهای دیگر جسارت کرده باشم! اما حقیقتا روزهای آوارگی سخت ترین روزها بود. یکسال به سختی گذشت. اما در عین ناباوری با شروع اول مهرِ سال بعد، من باز هم در شهر خودم به مدرسه رفتم. مردم اهواز زندگی عادی خود را دوباره از سر گرفتند، در حالی که جنگ هنوز تمام نشده بود و تازه هفت سال دیگر هم ادامه پیدا کرد. خیلی زود فهمیدم برای هر نفسی که با خیال راحت می کشم و مثل همیشه با احساس امنیت توی خیابان راه می روم  باغیرت ترین جوانها و نوجوان های وطنم در طی هر روزی که در خط مقدم هستند و یا با هر عملیاتی، در سینه خاک می خوابند!. عده ای هم بر روی تخت بیمارستانها با زخم های بی شمار به درد، لبخند می زنند. بعضی ها هم در زندان های مخوف و در چنگال دشمن بد نهاد سرود صبر و مقاومت می خوانند. بیشتر بیسجی های مسجدمان را به نام می شناختم. خانه های شان نزدیک خانه ما بود. محمد رضا آزادی شهید شد. محمود جشن مریم شهید شد. مصطفی ریشهری شهید شد. مسعود و علی ماپار شهید شدند. پسر حاج حسین آقایی جانباز قطع یک پا شد . پسر حاج آقا رحمانی جانباز قطع نخاع شد. پسر حاج آقا ادیب پور اسیر شد و ...

امروز که سی و چند سال از آن سال های حماسه و ایثار می گذرد اگر کسی خود را مدیون شهدا، جانبازان، آزادگان و خانواده های آنها نداند حقیقتا قدرنشناس است! بسیاری از آنها و خانواده هایشان میراثی از جنگ را تا پایان عمر با خود حمل می کنند که ادامه درد و رنج جراحتها و فقدان وجود نازنین عزیزان شان است. قدرنشناسی از ایثارگران جلوه های مختلف دارد
.

از فراموش کردن یاد و نام آنها گرفته تا عدم توجه به حق و حقوق آنها را شامل می شود. گرچه درک واقعی ارزش وجود این حماسه سازان تاریخِ ایرانِ باشکوه، خیلی سخت است به طوری که حتی امام راحل نیز در بیاناتی به این موضوع مهم اشاره فرمودند که: « جوانان عزیز متعهدی که هریک از آنها ارزش های الهی ای دارند که ما از درک آن عاجزیم، شهید شده اند و معلول (جانباز) گردیده اند و به اسارت درآمده اند و ملتی که مشتاقانه در راه خدا از جان و مال و منال خود گذشته اند و داغ عزیزان خود را به جان خریده اند. 16/05/65 »

با این حال بر تک تک ما واجب است که در تکریم شایسته و احسن این خنیاگران عشق همت خود را بکارببندیم تا یاد و حماسه باشکوه فرزندان جان برکف ایران اسلامی در هشت سال دفاع مقدس را بدون فراموشی و مخدوش کردن به دست نسل های بعد برسانیم. امروز که دفتر فداکاری های رزمندگان، به نام شهدای مدافع حرم زینت یافته است رسالت ما از اهمیت بیشتری برخوردار است. ما باید مفهوم ایثار و جانفشانی را خوب درک کنیم تا بتوانیم به اهمیت جانفشانی شهدای مدافع حرم در کیلومترها دورتر از خاک وطن پی ببریم. بنابراین هیچ راهی نیست جز اینکه برای تکریم ولی نعمتان خود باید با فرهنگ عاشورا به معنای صحیح و اخص آشنا شویم . والا همچون طلحه و زبیر چشم بر روی حقایق می بندیم و در پی جمع کردن سهم خود از سفره انقلاب خواهیم بود!.

لازم به ذکر است اولین پنج شنبه مهر ماه مصادف با غبارروبی و عطر افشانی مزار شهدای سراسر کشور بود. بر این اساس در این روز مراسمی در گلزار شهدای اهواز با حضور تنی چند از مقامات لشکری و استانی و حضور خانواده های شهدا و مردم شهیدپرور برگزار شد. دراین مراسم مهندس فرجیان پور مدیر کل بنیاد شهید وامور ایثارگران، حجه الاسلام سپهر مسئول کتابخانه های عمومی استان و استاندار خوزستان آقای شریعتی درباره اهمیت گرامیداشت هفته دفاع مقدس و تکریم شهدا و ایثارگران به ایراد سخت پرداختند.

گزارش و عکس: جعفری از اهواز

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi