شناسه خبر : 103759
پنجشنبه 30 شهريور 1402 , 12:30
اشتراک گذاری در :
عکس روز

قرن آمریکایی و پرسه در مراحل رشد شیطان

صاحب نظران اعلام کرده اند امریکایی «که از جنگ دوم جهانی به اینسو، به تدریج سایه ی خود را بر جهان افکند» امروز قدرتش رو به افول است...

فاش نیوز - صاحب نظران اعلام کرده اند امریکایی «که از جنگ دوم جهانی به اینسو، به تدریج سایه ی خود را بر جهان افکند» امروز قدرتش رو به افول است.

«لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت از بی ادبان، هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم. (فروغی؛ کلیات سعدی، ص63)»

به نظر می رسد اندیشکده های علوم سیاسی در امریکا؛ به تازگی متوجه ی درس زندگی دراین  حکایت حکیمانه و کارگشا از گنجینه ی بی نظیر ادب فارسی شده اند، و مثلث قدرت در امریکا را به سرنوشت شوروی سابق؛ ارجاع می دهند.

از این روست که؛ مدام وِردِ ماندگار ِ «پالمرسن» را زمزمه می کنند که داشتن متحد دائمی یا دشمن دائمی را «سیاست کوتاه نظرانه» می دانست:

«مصالح ماست که دائمی و ابدی است و دنبال کردن این مصالح، وظیفه ی مارا تعریف می کند. (رجایی؛ اندیشه و اندیشه ورزی، ص61)»

در این جستار، بر آنیم نگاهی اجمالی؛ به چرایی و چگونگی رسم مثلث قدرت در کشوری که «هیوود» نیز آن را شیطان بزرگ توصیف کرده! داشته باشیم.

هدف؛ پرتو افکنی بر سه گروه در هم آمیخته ی سیاسی و نظامی و اقتصادی و روند برآمدن آمریکای امروز از بطن جنگ جهانی دوم است.

در ابتدا تصور می شد که «قرن آمریکا» می تواند تنها شاهراه عبور از نوعی «پس افتادگی فرهنگی» به سوی نوگرایی در تاریخ فردا باشد. اما خیلی زود و به دلایل قابل بحث؛ از جمله ازهم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی و اعلام انحلال در 1991، حباب آن خیالات ترکید.

مفروض است:

جوان ایرانی؛ با تفکر در واقعیت کشوری که دیروز با «بمب اتم؛ معنای جنگ و ضوابط اخلاقی وابسته به آن را دگرگون کرد؛ و ژاپن را [به] مظهر مهاجم ترین وجه خشونت آمیز تفکرِ تکنیکی غربی» تبدیل نمود؛ دلایل رفتار حال حاضر آن را درمی یابد.

پرسش اساسی این است:

 چرا آمریکا؛ علی رغم بروز برخی نشانه های البته بسیار ضعیف برای آشتی! همچنان فرهنگ و امنیت روانی نسل نوظهور جامعه ی ایران اسلامی را «آماج حمله قرار داده و در دشمنی و در نقشه کشی خودش جدّی است» و اهداف اساسی آن از موکول کردن مزایای خود به تاریخ فردا چیست؟

فرضیه

الف: به موازات خیزش اسلام سیاسی و تلاش مستمر برای حفاظت از خصال خویشتن؛ نقد سنت و تفسیرِ روز آمد از آن اجتناب ناپذیر شد.

ب: دریافت تأییدِ اجتماعیِ نسلِ وب در فضای مجازی؛ نشان از نقص تأکید بر فرآیند "تعلیم و تربیتیِ طوطی وار "و غفلت از «یادگیری شناختی» دارد.

ج: دیجیتالیسم با گسترانیدن سایه ی «برتری تولیدی اقتصاد آمریکا» بر اندیشه و انگیزه بخشی از فرزندان ایران زمین؛ به رواج نوعی خود تحقیری دامن خواهد زد!

 

عنوان درس چهاردهم از کتاب فارسی پایه ی چهارم ابتدایی «ادب از که آموختی» است که معلمان بسیار عزیز وگرامی به گل‌های خندان و فرزندان کشوری همواره سربلند تعلیم می دهند.

اگر چه مسائل عمده ی نظام بین الملل وزمینه ساز ایفای نقش سلطه گری امریکا را نمی توان در این وجیزه بیان کرد؛ اما اشاره به برخی از مهمترین رویدادها، سرنخ های مناسبی در اختیار قرار می دهد.

 کمی پس از اجلاس نیویورک، «هنری لوس» ناشر مجله ی لایف در 1941 با اشتیاق در مورد «قرن آمریکایی» مطالبی نوشت و از بسیاری جهات حق با او بود. چراکه:

 

 

اولا: شرایط آن روز، امریکا را بازیگر اصلی در تعیین نتیجه ی جنگ جهانی دوم کرد؛

ثانیا: از زیرآن بُته! ساختاری به عمل آمد که ادعا می کند با قدرت پولی و نظامی  قبله ی عالم است!

 

 

 

در ابتدای قرنِ آمریکایی؛ آزمایش دو بمب اتمی در 1945 بر روی هیروشیما و ناکازاکی به دستور «رئیس جمهور ترومن» آن کشور را ظاهرا به قدرت بلا معارض در جهان تبدیل کرد؛ و با تحمیل تسلیم بدون قید و شرط به ژاپن و انصراف از ادامه ی جنگ؛ خیالات بَرِش داشت...

اما رؤیای ابر قدرتی تکتاز! دیری نپائید و «شوروی سابق در 1949 اولین آزمایش هسته ای خود را انجام داد....»

در نتیجه، میدان جنگ جدید «به دو پهلوان[پنبه] که حتی اسم ندارند و با حروف U.S.A وU.S.S.R    نامیده می شوند منتقل شد. (شایگان؛ آسیا در برابر غرب، ص 68)»

اهل نظر به خوبی می دانند که چرا حتی سیاستمدار و متفکر علوم سیاسی «هنری کسینجر» که در تئوری و عمل، هادی سیاست خارجی امریکا بوده! معتقد است «آمریکا از یک دنیای متشنج و بحرانی بهتر می تواند بهره مند شود.»

پرواضح است که ایجاد تشنج و بحران نه تنها گره ای از مشکلات عظیم جامعه ی بشری نمی گشاید؛ بلکه به گسترش فقر می انجامد! ولی «مردم یخ زده ی فقیر» یا «به قول لوموند دیپلماتیک، گرسنگان جهان، بی صبرانه به سفره ی ثروتمندان چشم دوخته اند.»

از حیث نظری، دیری نگذشت که در فرآیند تدریجی رشد؛ واقعیت اجتماع و دنیای متشنج و بحرانی؛ نقاب چهره ی کارگزارانِ سیاست باز و تاجر پیشه و نظامی گرا! در هر دو قدرت رقیب را کنار زد و حقیقت پدیدارشد....

در همان اوایل و در واکنش به تناقضات قطب آمریکای پس از جنگ؛ صاحب نظرانی تأثیرگذار وارد میدان شدند؛ از جمله:

  1. «سی. رایت. میلز» که نگران جنگ سوم جهانی شده بود، در 1958 اعلام می کندکه «برگزیدگان قدرت در امریکا؛ غیر مسئول، غیر اخلاقی و جاهل و نادانند و در یک نظام غیر اخلاقی افسار گسیخته موفق به کسب قدرت شده اند... (روریش؛ سیاست به مثابه علم، ص195)»

در نتیجه ی پژوهشی چند جانبه نگر «میلز» دریافت که اضلاع مثلث قدرت یعنی:

  • «فرماندهان ارتش
  • بروکراتهای اداری
  • صاحبان بنگاه های اقتصادی، (صلاحی؛ اندیشه های سیاسی غرب در قرن بیستم، ص38)»

 چهره ی جهان پس از جنگ را دلبخواهانه تغییر خواهند داد؛ درهم آمیختگی امر اقتصاد با دستگاه تصمیم سازسیاسی و ارتش! کلید فهم و درک ساختار و شالوده ساز رشد آمریکا شد.

فهم و درک درست از تأثیر معنادار تصمیمات این «سه گروه متداخل:

  • ( رهبران سیاسی) افرادی که از نظر قدرت سیر نزولی دارند؛
  • ( مدیران شرکتها)کسانی که در دهه ی 1930  به مدیریت سیاسی راه یافتند؛
  • (رهبران نظامی) که با ورود امریکا به جنگ جهانی وارد عرصه ی قدرت شدند؛»

و تبیین علمی چگونگی و چرایی «قرارگرفتن ثروتمندان دررأس سلسله مراتب قدرت سیاسی» اورا تحسین واجب کرده است!

صاحب نظران با مشاهده ی تأثیرمعنادار تصمیمات آن سه گروه متداخل؛ بر زندگی سایر ملل در حال حاضر! آن پژوهش را شاه کار اندیشه ورزی سیاسی؛ دردهه ی اول از نیمه ی دوم قرن بیستم، توصیف می کنند.

و بنابر دیدگاه آن نظریه پرداز کهنه کار، استدلال می کنند که امروز «نمایندگان منتخب مردم؛ رفته رفته جای خود را به منافع بزرگ گروه‌های تجاری می دهند. (قوام؛ سیاست‌های مقایسه ای، ص137)»

خواست قلبی قدرتی که «هیوود» درکتاب سیاست صفحه ی 175 آن را شیطان بزرگ نامیده! از جدّی بودن در حمله و دشمنی و نقشه کشی! به آشوب کشیدن جهانِ روحی است....

طرفه اینکه اگر دیروز برای پیش گیری از دور ماندن از اصل خویش! به «خادمان فرهنگ» توصیه می شد که «وسایل ارتباط جمعی را تحت سلطه ی خود درآورند» ولی امروز دیگر چنین کاری نشدنی است! و حتی یک کودک پیش دبستانی نیز قادر شده با لمس یک کلیک، هر اندیشه ای را به جهان بفرستد! و هیچ حکومتی نتواند جلوی او را بگیرد و یا او را توقیف کند....

  1. آلوین تافلر، که با نظاره ی روند عجیب و غریب رشد شیطان و احتمالات آینده ی پر آشوب! خواب از سرش پریده و حیران بود:

«در 1965 برای توصیف فشار خرد کننده برفرد؛ اصطلاح "شوک آینده" را بکار برد...»

در آن روز، مطالعه ی سرشت و سرنوشت پیشینیان؛ امری مفید برای روزگار فعلی و چراغ راه آینده تلقی می شد. اما تافلر که با تیزبینی!  آینه ی تاریخ را به سوی آینده برگردانده بود! باور داشت که «بدون بهره گیری از آینده به منزله ی یک ابزار و وسیله ی فکری؛ درک مشکلات دشوار می شود....»

اگر امروز و در 2023 از دریچه ی نگاه تافلر به کلان روال در حال وقوع در جامعه ی ایران اسلامی نگریسته شود؛ منطق درونی مفاهیمی چون «شوک آینده و پس افتادگی فرهنگی و...» پدیدار خواهد شد.

پیامد هزار پاره شدن تُنگ بلور و زیبا و خوش نقش نگار فرهنگ والای ایرانی؛ بر اثر شلیک بی امان توپخانه ی دیجیتال! نشان می دهد که  در صورت تداوم غفلت برخی متصدیان امور؛ گسستی عظیم در تاریخ  ملتی کهن، نیز دور از انتظار نیست.

در آینده این خطر وجود دارد که آمریکای خود برتر بین؛ از شیپور دیجیتال؛ بی نظمی نوین جهانی! را با صدایی گوش خراش تر از امروز فریاد کند.

 و درچنان هیاهویی! جوانان نشنوند که مثلا چرا «هگل» ایرانیان را نخستین قوم تاریخی می داند و اعلام می کند که «ما با امپراتوری ایران وارد دالان تاریخ می شویم!»

امروز شیطان بزرگ؛ با هزینه کردن میلیون ها دلار  برای "غرق کردن بخش زیادتری از گلهای خندان و فرزندان ایران در نوروصدا و تصویر دیجیتال و هرزه نگاری!" دست به هر کاری می زند.

و عزم خود را جزم کرده تا برای مردمانی که در باد و بوران و حوادث تاریخ موفق شدند «هویتِ مشخصِ فرهنگی و ملیت مستقل خود را حفظ کنند و تا به امروز همچنان ادامه دهند!» هر طور شده تاریخ سیاسی و اجتماعی را از نو بنویسد!

 یعنی هرچند در جنگ فرهنگی دیجیتال محور؛ دیگر تفنگی نیست که "هنرمند خوش صدای لُر" به زیبایی بخواند که «تفنگ حیفه که آهو بکُشی آهو قشنگه...» و یا دست نوشته ی یکی از «سه برادران شهید خودسیانی» خان داداش ناصر! که دوقلو هم بوده:

" «سر راهم مگیر مادر/ مکن تو التماس دیگر/ تو قرآن را بیار مادر/ بگیرش همچو بالاسر... که دارم می روم جبهه» "

را با تأمل بیشتری بخواند. و پیام جوانان خوش قدوبالا و چالاک و غیرت مند و رزم آوری که " گره های سخت؛ بر کیسه هایِ تهی آمریکا و شوروی سابق" را بازکردند؛ وگفتند ما می رویم تا به اسلام عمل شود را به جهانیان برساند....

 اما؛ توپخانه ی هراسناک دیجیتال «بی سرو صدا و با سرعت» با دوربین و فیلم های منحرف در وسیع ترین معنا! بی وقفه فعال است....

 و «تأثیرات مخرب اخلاقی و فکری و فرهنگی» آن درد به جان بسیاری از خانوارهای ایران اسلامی انداخته و آسایش و آرمش را به یغما برده است!!!

طنز تلخ روزگار کنونی؛ اینجا است که ابزاری خارج از نظارت، یکه تاز میدان شده! و ماهرترین یاران تفنگ و رزم آور؛ یا بی تفنگ اند و یا بدلیل سرگردانی در پیچ و خم زندگی روزمره و غم نان! نای آن را ندارند.

و این درحالی است که به تعبیر «تافلر» «پیشرفت تکنولوژی به هر کسی این امکان را می دهد تا فرستنده ی خود باشد!» و نتایج «ورزش فکری» خود را به جهان ارسال کند....

نقل پایان داستان شوروی سابق و چرایی حذف این نام از نقشه ی جغرافیایی! نیز، هم خوشایند است و هم برای نسل جدید ضروری! ولی در اینجا مجال آن فراهم نیست...

 اما اشاره به ترک صحنه به نفع خصم دیرپا، و نتیجه ی فرصت و تهدید حاصل از آن زوال؛ که بر جایگاه امروز ایران در معادلات منطقه ی خلیج فارس و برروند تحولات اجتماعی! نیز تأثیر معنادار گذاشت مفید فایده است. مضاف بر این که:

: با «خیزش اسلام سیاسی...؛ از سال های بعد از جنگ جهانی دوم تا ظهور و طلوع حرکت امام خمینی[ره] (طباطبایی؛ طلوع ماهواره افول فرهنگ چه باید کرد؟ ص206)» برای همیشه دیگر جایی برای عرض و اندام قدرت های بیگانه در ایران نماند!

: شواهد بسیار محکم نشان می دهد که با «رفع تهدید کمونیسم و پایان فتنه ی جهانی و جنگ سرد» و زوال اندیشه ی مارکسیسم؛ زمینه برای شکوفایی و پویایی آن خیزش؛ فراهم تر شد.

امام خمینی(ره) در سیزدهم دی ماه 1367 در پیامی به گورباچف، به فروپاشی این نظام اشاره کردند که صاحب نظران آزاد اندیش؛ آن را کاری پیامبر گونه ارزیابی می کنند.

گزارش این پیام بسیارمهم در فصل هفده از کتاب بنیان مرصوصِ امام خمینی(ره) در بیان و بنان، به قلم آیت الله جوادی آملی؛ ارزش بارها خواندن را دارد....

چنان که «لارسون و اسکیدمور» نیز نگاشته اند:

«مهمترین عامل شکست سیاست های گورباچف؛ درخواست کمک اقتصادیِ غرب به کشورش بود... (اقتصاد سیاسی بین الملل، تلاش برای کسب قدرت و ثروت، ص8)»

هرچند نوآوری های تدریجی الکترونیکی در خلال جنگ دوم جهانی، همراه با سیل تازگی و نوشدن؛ از مراکز تحقیقاتی و پژوهشی به خانه های آمریکائیان رسید؛ اما مناسبات اجتماعی را به هم زد.

ورود این سیل به اعماق زندگی خصوصی، و رخنه و فشار بی سابقه ی آن؛ موجب رشد دانش روان شناسی نیز گردید.

 این رشد که حاصل «آشتی سرمایه و نیروی کار پس از جنگ جهانی دوم» بود، تا حدودی مانع از زوال خانواده یعنی شبکه ی سنتی انسجام اجتماعی در آن کشور شد.

اما حذف تدریجی «تمایز میان حیطه ی اجتماعی و حیطه ی سیاسی و در آمدن خانه و خانه داری و تمام امور مربوط به قلمرو خصوصیِ خانواده به مشغله ای جمعی؛ (آرنت؛ وضع بشر، ص75)» و رخنه ی این اندیشه به جامعه ی ایران؛ فاجعه بار شد...

امروز نیز وظیفه ی اصلی خانواده یعنی «انتقال دانش، ارزش ها، نگرش ها، نقش ها، و... از یک نسل به نسل دیگر» به موبایل و شبکه های اجتماعی محول شده است.

این تفویض اختیار؛ زیباترین واژگان و الگوهای لازم برای شکل دهی به شخصیت فرزندان؛ و شیوه های القاء روش های فکری و عملی؛ و تنظیم زندگی مبتنی بر خصال خویشتن را به حاشیه فرستاد....

به راستی که زندگی زیر شلیک توپخانه ی دیجیتال از پایگاه هالیسوود (هالیوود/سیلیوود) هراس انگیز است...

و در غیاب تحقیقات پیمایشی و پژوهش های هماهنگ، روشمند و ثمربخش از سوی پژوهشگران در اندیشه و اجتماع؛ فقط و فقط! فهم منطق درونی کلام "رهبری پرقدرت و مبارزی نستوه" می تواند امنیت روانی را در دنیای در آستانه ی تحول کنونی! برای ملت بزرگ ایران به ارمغان آورد:

«ماهم در مقابله ی با دشمن بشدّت جدّی هستیم.»

برخی از کارشناسان ادبیات پرپندار؛ ضمن تبیین علمی مسائلی چون «ساختار و کارگزار!» با توجه به قدرت تصوریِ توصیف ناپذیر و پر رمزو راز واژه ی جدّی؛ کاربرد آن بابیان پر طنین حضرت آقا را تحلیل محتوی می کنند....

از این منظر «ماهیت آنچه می تواند انجام پذیرد و آنچه انجام خواهد پذیرفت» از هر آنچه که جوانان غیور ایرانی در هنگامه ی هشت سال دفاع جانانه از شأن و شرف و حریم و حیا با افتخار در پیش چشم جهانیان به نمایش گذاشتند و آوازه ی رزمشان در جهان پیچید؛ بسیار برتر و فراتر خواهد بود. شک نکنید!!!

اگر با ادبیات برخی گم شدگان در جنگل الکترونیک سخن بگوئیم، بی تردید غرّشِ آن صدای پر هیبت! بعضی از کارگزاران تاجر پیشه ی سیاست و حکومت در آمریکا را ایزی لایف  واجب! کرده است.

 از این رو به شبکه های اجتماعی دخیل بسته و به تأثیر قاطع فنا وری فکر غربی بر اندیشه و انگیزه ی معدودی از نسل وب امید دارند.

نتیجه گیری

بدیهی است که واضع ترکیب" قرن امریکایی" از چرایی  به کاربردن عدد یکصد سال برای معنای این بازه ی زمانی و اینکه «تا اواسط قرن هفده، کلمه ی قرن هنوز معادل یکصد سرباز در ارتش روم باستان یعنی سنتوری century» بود اطلاع داشت.

و شاید حدس زده بود که از بطن آشوب جنگ جهانی دوم دو" ابر قدرت" بیرون خواهند آمد! اما کمترین تصویری از شکل و اوضاع و احوال دنیای امروز در ذهن خود نداشت.

باپای گذاشتن جهان به عصر دیجیتال؛ رشد شیطان نیز در «جامعه ی غرب عاری از هرگونه محتوای جدّی خداشناسانه» وارد مرحله ای جدیدتر شد....

اکنون فضای مجازی تبدیل به آفتی شده که با گل آلود کردن  سرچشمه های قدسی برای  اندیشه و انگیزه ی نوجوانان و جوانان؛ همچون یکه تازی بی رقیب! می خواهد حتی «از طریق دستکاری خودسرانه ی اسطوره های تاریخی» شیوه ی تفکر را در نسل نوظهور تغییر دهد.

واکاوی «ستیز بر سر حفظ هویت و ساختار اجتماعی» موضوعی مهم در مطالعات جامعه شناسی جدید است. نگاه اجمالی به شاکله ی رفتاری آمریکا  و سازمان سیا "  C.I.A Central intelligence agency " که بعد از جنگ جهانی دوم تا امروز، اثر وجودیش را در بسیاری از وقایع سیاسی و تحولات جهان نشان داده، (تولی؛ اسرارسازمان سیا، ص5»  چرایی و چگونگی پدیداری منطق درونی این ستیز را نشان خواهد داد....

بر اثر این ستیز پر پیامد «منطقه ی غرب آسیا اقلا صد سال از کاروان تمدن و پیشرفت عقب افتاد.... [اکنون که]دنیا در آستانه ی تحول است، ملت باید هوشیار باشد. نسل جوان نباید دچار غفلت شود.»

پس از تبدیل ابزار پیچ و مهره و صفحه ی صاف وبی؛ به کلید پیشرفتی برای غرب، از بربریت نوین به سوی تمدنی تکنیکی! همکاری مُد آفرینان و مروجان دیجیتال و شرکت های بهره بردار؛ برای «به آشوب کشیدن جهان روحی» نیز وارد مرحله ای پیچیده تر شد....

 مهمترین راهکار؛گفتگو با بزرگان فکری و پیدا کردن شیوه های مناسب برای تأییدِ اجتماعیِ خواست های منطقی و معقول نسل وب است.

 برخی از پیش نیاز های این گفتمان عبارتند از:

  •  تأکید بر «یادگیری شناختی» و اعتماد سازی؛
  • پرهیزِ متولیان امرتعلیم و تربیت از آموزش طوطی واری؛
  • ...

درس های زندگی و شیوه های توانمندسازی موجود در حکایات حکیمانه به تعبیر «رجایی» «بالاتر از پناگاه، اقیانوسی عظیم» در اختیار همه قرار داده و باطل السحر شیطان است....

همان شیطان بزرگی که با انتقال ایده ی نگران کننده ی صوری و خیالی همه چیز! اصرار دارد؛ و به تعبیر «تاملینسون» «باعث واقعیت تأسف بار ناکامی محض از دست یابی به "شکل کاملِ" صمیمیت [حتی در روابط زن و شوهری]شده است. (جهانی شدن و فرهنگ، ص224)»

این جادوگر؛ موفق شده از پایگاه هالیسود( مکان پندارهای واهی و رؤیایی) با مکری جدید و قدرتی هیپنوتیزم وار! معدودی از فرزندان ایران زمین را «در گهو اره ی بدبختی ها»   به خواب  ببرد.

معنای «نفوذ فاسد کننده ی شیطان بزرگ» و به خواب رفتگی؛ جا ماندن از قطار رشد و پیشرفت در اینجا! و رشد بیشتر برای شیطان در آنجا است...

 این دشمن خارجی و "خطرناک برای حکمرانیِ مبتنی بر سنت معنوی اسلام و دستور العمل های اجرایی آن" حتی تا اطاق خواب کودکان نیز پیش رفته است.

نتایج مصرف لوبیای سحرآمیز و قد کشیدن شیطان! و تبدیل جهان واقعی به افسانه را «سیدمن؛ در کشاکش آرا در جامعه شناسی صفحه 326» با عنوان «کوئیر تئوری / بررسی هویت های[جنسی] کجرو...» مفهوم بندی کرده است.

نوعی کجروی که «حتی نام بردن از آن شرم را بر می انگیزد» و  شرح آن نه درخور قلم نویسنده و نه در شأن خوانندگان فهیم و فرهیخته ی این سطور است.

به قول برخی اندیشه ورزان «چه کسی می تواند این مصیبت را نا دیده بگیرد؟ آیا نباید پیوند های موجود را حفظ و تحکیم کنیم؟...»

 رویداد کشف بمب اتم و آزمایش آن و فرجام جنگ خانمان سوز دوم جهانی و سرنوشت ژاپن و شوروی؛ در واقع پایان زود هنگام قرن امریکایی را اعلام کردند.

«گورباچف» در کتاب به سوی دنیای بهتر؛ می پرسد:

«چه باید کرد تا زمین بجای اینکه پناگاه آسوده ای فقط برای عده ی معدودی خوش شانس باشد؛ محلی امن برای همگان باشد؟»

وخودش پاسخ می دهد:

«نسخه ی نهایی تمدن در تکامل تکنولوژی وجود ندارد؛ بلکه بایستی آن را در رهایی ذهن از ستایش قدرت و خشونت جستجو کرد. بایستی طرز فکر جدیدی رواج داده شود. اگر بخواهیم تمدن باقی بماند، دنیا بطور قطع باید عوض شود. مردم از حرف خسته شده اند. (کاظمی، روابط بین الملل در تئوری و عمل، ص521)»

و ای کاش او هدف امام خمینی(ره) از دعوتی پیامبر گونه را می فهمید!

به جای سخن آخر

آینده در همین نزدیکی ها کمین کرده و گرم گفتار است! چنان که «تافلر، در شوک آینده صفحه 71» هشدار داده «زمان حاضر شمه ای از آینده را عرضه می کند....»

بعد از جنگ جهانی دوم تا کنون؛ هرگز این سطح بالای همکاری در بین مُدآفرینان و آموزش بَدی و اشاعه ی آن و شرکت های بهره بردار! وجود نداشته است....

اما بدون اغراق باید گفت «ساقی بده بشارت رندان پارسا را!» زیرا بنا بر نتایج گفتگوی رودررو با بسیاری از نو جوانان و جوانان هوشمند و فرهیخته معلوم شد که:

" با قاضی کردن کلاه خود! در مشاهده ی مستندات اعتراف اندیشه ورزانی چون کسینجرو میلز و تافلر و سیدمن و ...، نسبت به غیر اخلاقی و جاهل و نادان بودن گروه منفعت طلبِ غیر مسئول؛ در نظام غیر اخلاقی و افسار گسیخته غربی! به خوبی آگاه شده اند."

و صد البته با جمع کردن این آگاهی با روی تیره ی امر دیجیتال؛ و ضرب کردن آن در نوآوری های فناورانه بویژه درعرصه ی تولیدات به اصطلاح فرهنگی! رمز و راز اینکه چرا «در جهان بی خدا، هر کاری مجاز است!» را کشف کرده اند.

 این کشف، ربط چندانی به برخی دستگاه های پرتعداد و عریض و طویل و هزینه ساز تعلیمی و تربیتی و تهذیبی ندارد....

 در ضمن؛ نسل نوظهور و بامرام ایرانی که اهل انصاف و مرام و مروت و حق جویی است؛ دور حضرت آقا (ماهِ سروقامت و بدیع شمایل) می گردد. و معنای نگاه پدرانه و چو بحرِ جاری نورِ"شمع جمع عشاق"را به خوبی درک می کند!

همین فهم و درک موجب شده تا بسیاری از گل های خندان و فرزندان ایران؛ القائات فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را به قول خودشان به کتف بگیرند.

این به کتف گیری، ثمره ی آگاهی درست از نقش آمریکا؛ در عقب نگه داشتن سایر ملل؛ از کاروان تمدن و پیشرفت! در دنیای در آستانه ی تحول است.

زیرا «تاریخ، مانند یک بازار پرسر و صداست که در آن نحله های مختلف زندگی باهم برخورد می کنند....» در این شاهراه؛ علی رغم همه ی بحث و جدل ها؛ و حتی سرقت های فکری و فرهنگی و...؛ انسان ها «در هر حال، در تعامل باهم؛ به تغییر یکدیگر می پردازند. به همین دلیل است که از طریق تمرکز بر روی نواحی مرزی، می توان مطالب بسیاری آموخت. (برایان فی؛ پارادایم شناسی علوم انسانی، ص 339)»

براین اساس، داشتن آگاهی و اطلاع برای انتخاب هدف و راه رسیدن به آن امری اجتناب ناپذیر است. باید توجه داشت که اطلاعات «افزایش آگاهی و بینش تصمیم گیرندگان» که با واژه ی  Inteligence  معنا و تأویل و تفسیر می شود و در عنوان سازمان سیا بکار رفته؛ فراتر از واژه مترادف آن مثلا" اطلاعات  Information با خوانش دانش هتلداری" است.

در همین راستا «افکار عمومی توقع دارد که یک توجیه مناسب در خصوص مزاحمت هایی که گه گاهی اقدامات امنیتی و تجاوزها[ی حاصل از ندانم کاری] به حریم های شخصی دریافت کند!...

 در جامعه ی مدرن امروز، اگر منتظر بمانیم تا دشمن به پشت دروازه یا درون شهر برسد، برای جلوگیری از اقدام حفاظتی، بسیار دیر خواهد بود. (دو بوشتاین و دیگران؛ آینده ی اطلاعات: چالش های قرن بیست و یکم، ص52)»

 

دکتر جانباز سید مهدی حسینی

 

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi