شناسه خبر : 36096
دوشنبه 29 تير 1394 , 08:24
اشتراک گذاری در :
عکس روز

مگر یک وجب جا براى تو نیست؟!

زندگى زیباست اگر انسان با تمام وجود در آزمون سخت و دشوار آن شرکت کند و به اندازه خود بر دیگران تأثیر بگذارد و از دیگران تأثیر بگیرد.

محمد قبادی -  زندگى زیباست اگر انسان با تمام وجود در آزمون سخت و دشوار آن شرکت کند و به اندازه خود بر دیگران تأثیر بگذارد و از دیگران تأثیر بگیرد.
آنهایى که به دور از "موج بیمناک یأس" و ناامیدى به ترسیم فرداى روشن و زیباى زندگى خود پرداخته اند و همه ى آنهایى که اینگونه مى اندیشند در یک نکته یک دل و هم آوایند که:
اگر چه نیت خوبى است "زیستن" اما
خوشا که دست به تصمیم دیگرى بزنیم ١
براى رسیدن به خانه اش و ملاقات با او راهى طولانى و سخت را طى کردیم، چشم انداز اطراف جاده زیبا بود و گمانم این بود که عجب جایى دارد آقا بیوک !
هرچه به آخراى سربالایى نزدیک تر مى شدیم خانه ى کوچکش خود را بزرگتر نشان مى داد٠
آقا بیوک کنار جاده پشت به آن نشسته بود و منتظر مهمانانش٠
 
"بیوک صلاح پور" جانباز ٦٠٪ شیمیایى بعد از سلام و احوالپرسى با زبان فارسى و لهجه شیرین آذرى ، از ما پذیرایى کرد و چه پذیرایى گرم و صمیمانه اى! سادگى و صمیمیتى که آسان نیست٠
 
 
خواستم از خودش بگه ، نگاهشو به زمین انداخت و شروع کرد به گفتن:
در مدت چهارسالى که در جبهه ها  بودم چهار بار مجروح شدم ٠ در سال ٦١دچار موج گرفتگى شدم ، سال ٦٢از ناحیه پهلو مجروح شدم .
 
از افتادنش از کوههاى کردستان مى گوید و اینکه بلاخره در سال ٦٤در نقطه نامعلوم فاو ، والفجر ٨ شیمیایى  مى شود صحبت که به اینجا مى رسد آقا بیوک نگاهش را از زمین برمى دارد و به پنجره مى رساند .
 
چهار پنج  سال اول را مرتب در بیمارستان بودم و حالا اوضاع بهتر شده است !
 باید هر ماه براى ویزیت به تهران ، بیمارستان بقیه الله بروم و هر چهار تا شش ماه هم بسترى مى شوم تا عفونت ریه هایم کشیده شود ٠
 
هواى شهر برا حاج بیوک سنگین است و نمى تواند نفس بکشد ، دل شکسته از غفلت ها و خودخواهى هاست٠
مى گوید دردهاى من مثل دردهاى مردم زمانه نیست .
 درد "مردم زمانه" است .
 
اگر چه هواى شهر آلوده است و سنگین ، ولى اینجا هوا صاف است و بى رنگ.
اینجا هواى عافیت است و عاقبت بخیرى .
اگر چه در آن طرف ، هواى شهر پس از جنگ تغییر کرده و "راهها" جدا شده و "اهداف" پراکنده ، این طرف خبرى نیست .
مى گوید : این دنیا گذرى است ، به على (ع)قسم این دنیا خبرى نیست خدا کنه عاقبت بخیر شویم و گرنه بدبخت شدیم .
 
 
ما زیاد بودیم والآن درآذربایجان ١٥ جانباز شیمیایى هستیم که مشکلاتى مثل من دارند.
رفیقان همه شهید شدن ، گاهى دلم با من قهر مى کند و با بچه ها به جبهه ها سر مى زند ، "ما زیاد بودیم "٠
 
شرایط شیمیایی بودنش به قدرى دشوار است که نمى تواند در شهر زندگى کند ناچار شده به تنهایى خانه اى را مهیا کند و جایى زندگى کند که هیچ گونه امکاناتى مثل آب ، برق ، گاز و تلفن ندارد و خانواده اش هم به خاطر همین شرایط نمى توانند کنار او باشند و با او زندگى کنند.
 
پرسیدم آیا همراهى دارى؟
خنده اى کرد و گفت :
بله همراه دارم "ماشینم " همراهم است، وقتى حالم بد مى شود مرا به شهر مى رساند!
همه نگران حاج بیوک بودیم که چطور او را تنها بگذاریم ، دیگر وقت برگشتن است .
کم کم سرفه هاى آقا بیوک شروع مى شود ، نباید زیاد صحبت کند.
 
دوست دارم دیگر نباشم ، دوست دارم بار خود را ببندم ، دوست دارم به حاج بیوک بگویم :
کاش من هم "شیمیایى" مى شدم 
در هواى تو "هوایى" مى شدم٢ 
 
با توجه به اینکه جانبازان شیمیایى نمى توانند در داخل شهر زندگى کنند لازم است که مراکزى مناسب با تجهیزات کامل ساخته شود تا این جانبازان و خانواده هاى دردمند شان بتوانند قدرى راحت تر رنج ها را تحمل کنند.
 
 جانبازان شیمیایى مظلومیت خاصى دارند که تسهیلات درمانى آنان بسیار ناچیز است هزینه دارو و درمان آنها بسیار بالاست و براى این قبیل جانبازان امکان تهیه داروها وجود ندارد.
لازم به تذکر است که مسؤلین  در جهت رفع مشکلات مربوطه قدمى بردارند و به وظایف خود عمل کنند!
 
 
١.قیصر امین پور 
٢.بهروز ساقى

 

کد خبرنگار: 17
اینستاگرام
سلام عزیزانم دو سال پیگیر یک رشته برق هستم برای عزیزم حاج بیوک صلاحپور در استان اذر بایجان تبریز کسی حرف گوش نمی کنه این عزیز حتی از داشتن یخچال هم محروم تا دارو ها با شیر بخوره براه می گفت شیر بیرون یخچال بمونه فاسد میشه نه بنیاد کاری می کنه نه استانداری عجب دنیای همه می گویند ما خادم جانبازانیم ولی در عمل نشان می دهند دشمن جانبازان خانواده شهدا هستند عزیزم با دلی پر خون می گویم برای شما دوستم 70% در روز عید فطر به دیدنم امده بود من با اقای قبادی در رابطه با یک جانباز دردل می کردم دوست عزیزم مرد جنگ مومن فا کار بعید صحبتم با اقای قبادی بر گشته به من میگه حاجی چرا خودت ناراحت می کنی الان تو باید فکر پسرات باشی یکی فوق لسانس 25 سالش یکی 23 سال لیسانی دو تا مهندس داری وقت استخدام اینها در قانون تمام می شود فکر فرزندانت رها کردی به فکر جانبازان افتادی بنیاد دو سال اسم نوشتی برای کار فرزندانت که جواب نداند چرا با غم غصه می خواهی دغ مرگ کنی خدا شاهد هر وقت با عزیزان جانباز خانواده شهدا در یک محیط جمع می شوم انگار در جبهه پیش بچه ها هستم فقط دوست دارم انها حرف بزنند من گوش کنم ولی فرق حرف برادران بسیجی شهدا عالمی داشت بوی خدای می داد و الان هم همان حرف ها را از زبان خانواده شهدا و جانبازان می شنوم باید محرم راز باشی تا دریچه دلشان برات باز کنند ان وقت مظلومیت جانبازان خانواده شهدا و جانبازان خبر دار شوی پری روز از تبعی گاه به خانه رفتم زنگ زم حال حاج احد متین جانباز 70% بلا عکسش می باشد دو پا قطع بپرسم گفت مریضم رفتم خانه اش دیدم از پاهیش درد می گیرد مثل رعد برق نه می تواند بخوابد نه بشین همه جا هم تعطیل بود کسی نبود به دادش برسد حاج خانم زن دادش گفت چند روز این درد نمی گذارد بخوابد نه می توند بشیند از این اتاق به اون اتاق می رود حاجی احد مرد مومن با خدای من حاظرم نوکریش کنم با دلی پر خون از منزل دوستم بیرون امدم چه کنم کاری از دستم بر نمی امد زنگ زدم به یک دکتر دارو ساز تا ببینم چه داروی بخورد دکتر اسم و تا قرس گفت تا فردا بره دکتر مغز عصاب ممکن از نخاع باشد چون فقط با یک پای مصنوعی با عصا راه می رود نخاع ایشان اسیب دیده باشد عزیزانم خواهش می کنم همه فکر خود نباشیم مثل جبهه فکر وستان مان هم باشیم این نیا فانی به کسی نمانده به من فرقی نمی کند مادر شهید 80 ساله اردبیلی کسی بی ادبی کند به مادر من بی ادبی کرده اینها می خواهند ما را از هم همه را از ولایت جدا کنند و انشالله این ارزو را به گور خواهند برد ما همه خانواده شهدا و جانبازان یک مشتیم به دهن دشمن ولایت می زنیم انشالله
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi