شناسه خبر : 41563
یکشنبه 27 دي 1394 , 09:41
اشتراک گذاری در :
عکس روز

پرواز با لباس بسیجی

حجت اله عرفانیان- شنیده شده که عباس بابایی لباس بسیجی ها را می پوشید. چنین چیزی صحت دارد؟

بله. ما روی لباس پرواز، لباس فشار می پوشیدیم که اگر بیرون پریدیم چتر و ما را به هم وصل کند. ایشان پس از جریان والفجر8 به جای لباس پرواز لباس بسیجی پوشید. علت این کار را در سال 65 در امیدیه از او پرسیدم. در سکوت محض و در فضای آرام شب با آن لهجه شیرین قزوینی گفت: "برادر عزیزم هر جایی که طبقه و درجه وجود دارد، شیطان خوب نفوذ می کند، مثلاً انها که پشت میز مینشینند جای این شهداء و جانبازان را قصب نموده اند و در روحانیت ثقه الاسلام، حجت الاسلام و آیت الله داریم، شیطان70 سال عبادت کننده مستجاب الدعوه زمان موسی را از راه به در می برد؛ در انقلاب که زیاد است و اجازه بده نام نبرم چون خودت بهتر می دانی. در ما ارتشی ها که دیگر شیطان خوب نفوذ می کند، تنها لباسی را که دیدم شیطان بسیار کم می تواند نفوذ کند، لباس بسیجی است ". این جمله ای است که یک انسان آمریکا دیده به عنوان یک الگو بیان می کند. امروزه می بینیم که شهیدهای بزرگ ما هم خوب از این کلام استفاده کردند لذا ایشان همواره می گفت: من نسبت به بسیجی ها که این لباس را تنشان می کنند غبطه می خورم.

عباس بابایی چطور این همه فشار را تاب می آورد؟ خسته نمی شد؟

ایشان در پروازها خستگی ناپذیر بود، یعنی اگر شب با ما پرواز می کرد، فردا صبحش به همدان و عصرش هم به جای دیگری می رفت. با وجود این که می توانست از هواپیما استفاده کند، بیشتر در مسیر از ماشینی که آیت الله صدوقی به او داده بود، استفاده می کرد. من به او می گفتم که چرا با ماشین می روی، خطر دارد. می گفت من که وقت نمی کنم فکر کنم، ولی در این چند ساعتی که از این پایگاه به آن یکی می روم برای بهسازی آنجا تفکر می کنم. بیشتر خودش پرواز می کرد و جوان ها را استراحت می داد. در تعطیلی ها و ایام عید اجازه می داد که جوان ها به دیدار خانواده شان بروند.

چرا ایشان به سفر مکه نرفت؟

قرار بود به مکه برود اما وقتی او را در هواپیما گذاشتیم از در دیگر پیاده شد. از او پرسیدم چرا نرفتی واجبت را انجام دهی؟ گفت: مکه و کربلا همین جاست. اگر ما درجنگ شکست بخوریم، عبادت را از دست داده ایم. من نمی توانم یک ماه در مکه باشم و این جا جوانان ما پر پر شوند. منظور او فقط خلبانان نبود بلکه دلش برای نیروهای 18 ساله هم می سوخت. همیشه به من می گفت خدا در هر برهه و زمانی بهشت را به حراج می گذارد، این برهه، برهه امام است. اگر به سمت حراج نرفتی حتماً می بازی. این مسئله برای من همیشه یک الگو بود.

رابطه شهید عباس بابایی با شهید صیاد شیرازی چگونه بود؟

این رابطه روز به روز عمیق تر می شد. ایشان را بعد از حمله بدر در حالی که گریه می کرد دیدم، علت را که جویا شدم گفت: حق علی صیاد این بود که شهید شود، تشبیهی به کار برد و گفت: دنیا مانند یک زباله دان است، که در آن زباله های مختلفی وجود دارد. یک باغبانی یک شاخه گُل را هرس کرده و درآنجا گذاشته، به دلیل موادی که دارد زود رشد می کند، اگر یک رهگذری آن را نچیند گل درون زباله می افتد و از بین می رود. می گفت علی باید در بدر شهید می شد، حیف خدا او را نچید. البته بعداً دیدیم که خدا طور دیگری او را چید. حرف ایشان هم این بود که او نباید در بستر بمیرد بلکه باید شهید شود.

به گفته تمامی دوستان بابایی، او بی تکبر بود.

اینستاگرام
شهید بابایی و همه شهدا انسانهایی والا و با ایمان بودند..برای آنها توکل به خدا و خدمت به مردم اساس زندگی بود و معیارشان فقط حق و اطاعت آنها از پیامبر واهل بیت و عبادت شان فقط برای خشنودی خداوند بود. سلام خدا بر شهیدان دفاع مقدس و انقلاب که به تاسی از حضرت ابا عبدالله شگفتی ها آفریدند.
شهدای عزیز متشکریم
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi