16 ارديبهشت 1403 / ۲۶ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 43625
سه شنبه 25 اسفند 1394 , 08:34
سه شنبه 25 اسفند 1394 , 08:34
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
۱۴ وجه از مظلومیت امام صادق(ع)
سیدجواد هاشمی فشارکی
هرچه داریم از تو داریم ای....
جانباز ع. شاطریان
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
حجت الاسلام سید محمدحسین راجی
کابینه تناقضها و کلاهی که سرشان گذاشتند
سید محمدعماد اعرابی
ای نشسته صف اول
علیرضا ضابطی
امنیتِ خودبسنده و ماهواره ی همراه
سید مهدی حسینی
هنر رهبری شکستن قدرتهای بزرگ است
احمد رضا بهمنیار
به دانشگاه مردمی فلسطین خوش آمدید
محمدحسین آزادی
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
انقلاب اسلامی طلیعهی انقلاب جهانی اسلام
آقای احمدرضا بهمنیار
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
آخرین دعای ندبه سال ۹۴ در گلزار شهدای تهران
آخرین دعای ندبه سال ۹۴ همزمان با فرارسیدن سالروز شهادت سردار شهید مرتضی شکوری جمعه ۲۸ اسفندماه در گلزار شهدا طنین انداز میشود.
به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید مرتضی (میثم) شکوری دعای ندبه این هفته جمعه 28 اسفندماه در گلزار شهدای تهران طنینانداز میشود.
مراسم دعای ندبه ساعت 7:15 صبح روز جمعه؛ با زمزمه سید صادق قندهاری ، با حضور خانواده این شهید و دیگر خانواده شهدا و جانبازان و ایثارگران در مهدیه شهدای گلزار شهدا برگزار میشود.
شهید مرتضی شکوری مربی تاکتیک پادگان امام حسین(ع) بود که در عملیات بدر به شهادت رسید. برای این شهید بزرگوار کتابی نیز به نام «میثم» نگاشته شده است. کتاب "میثم" روایتهایی است که توسط گروه فرهنگی ابراهیم هادی از خانواده و دوستان وی از جمله سردار سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران، سردار آجرلو، حسین اللهکرم و دهها نفر از همرزمان وی در قالب یک مجموعه 165 صفحهای جمعآوری شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: "میثم، چقدر از او بد میگفتند. هر کس که برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان امام حسین (ع) در تهرانپارس میرفت از او بد میگفت. بد که نه، فحش می داد. از سختگیریهایش میگفت و از داد و فریادش. ولی آخرش چیزهای دیگر هم میگفتند. خیلی چیزها خلاف حرفهای اول خودشان. کسی او را به اسم اصلی صدا نمی زد. یعنی نمیدانستند. معروف بود به میثم. میثم چی؟
هیچکس نمیدانست. همین. شاید جرات نمیکردند بپرسند فامیلیاش چیست. با همه ترسی که از او در وجودم سرازیر شده بود خیلی دوست داشتم ببینمش. کنجکاو شده بودم. از آن کنجکاویهای دوران جوانی که چه بسا سرآدم را به باد میداد. ولی ارزش داشت که سری را بشکافی و شکافتم. میگفتند چند وقت دیگر عملیات است. عملیاتی اشکی. سخت سخت. آنقدر سخت که اشک آدم را در میآورد. کسی نمیدانست کجاست ولی از فشارهایی که میثم میآورد میشد فهمید عملیات بعدی باید خیلی سخت باشد که او تلاش داشت توان و استقامت نیروها را بالا ببرد و میبرد."
منبع: تسنیم
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب