13 ارديبهشت 1403 / ۲۳ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 101998
سه شنبه 27 تير 1402 , 13:47
سه شنبه 27 تير 1402 , 13:47
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
حجت الاسلام سید محمدحسین راجی
کابینه تناقضها و کلاهی که سرشان گذاشتند
سید محمدعماد اعرابی
ای نشسته صف اول
علیرضا ضابطی
امنیتِ خودبسنده و ماهواره ی همراه
سید مهدی حسینی
هنر رهبری شکستن قدرتهای بزرگ است
احمد رضا بهمنیار
به دانشگاه مردمی فلسطین خوش آمدید
محمدحسین آزادی
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
انقلاب اسلامی طلیعهی انقلاب جهانی اسلام
آقای احمدرضا بهمنیار
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
از عدالت و انصاف خارج نشویم!
یوسف مجتهد
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
تویی که می شناسمت!
با وجود مشکلات شدید مالی، جسمی و روحی، همیشه پیگیر مراسم، یادواره شهدا و هر چیزی که خاطراتش را زنده کند می باشد...
فاش نیوز - با ۱۶ سال سن، بهترین دوشکاچی ادوات لشکر بود. هر جا کار گیر می کرد به داد گردان ها می رسید و گرهگشا در برابر پاتک های سنگین دشمن در والفجر۸، کربلای۵، مجنون و... بود.
...آنقدر درددل دارد که اگر در هفته یک روز را به گوش دادن به دردهایش اختصاص بدهی باز هم وقت کم می آید.
...پس از چند روز بستری بودنش در بیمارستان به علت مشکلات عدیده جسمی و روحی، امروز در محل کار او به دیدارش رفتیم. در مزرعه یکی از همرزمانش کار می کند و از مال و منال دنیا فقط زخم های جنگ دارایی اوست؛ که با همین زخم ها برای گذران امور خانواده مجبور به کار سنگین کشاورزی شده است.
...مدتی منتظر ماندیم تا از محل زمین کشاورزی و امور آبیاری در گرمای ۴۰درجه به کنار استخر کشاورزی و محل اسکان همیشگی خود آمد.
با اینکه آثار خستگی و بیماری در صورتش هویدا بود، به محض دیدن همرزمان و یاران سابق، گل از گلش شکفت و بهگرمی به استقبال ما آمد.
مثل همیشه با مسائل روز و دغدغه ها، مشکلات و...شروع به سخنگفتن کرد و کم کم طبق روال معمول وارد روزها و خاطرات دوران دفاع مقدس شد.
با وجود مشکلات شدید مالی، جسمی و روحی، همیشه پیگیر مراسم، یادواره شهدا و هر چیزی که خاطراتش را زنده کند می باشد...
از دردهایش هیچ نگفت؛ اما از مطالبات عدالت محور هم گفت؛ از اعتراض و مطالبه گری نسبت به واگذاری زمین های یک سازمان دولتی به نهادی دیگر و ... که آن را در یک گروه ایتا بازتاب داده بود و پیامکی که احضاریه بود و باید به دادگاه برود...
زمان خداحافظی در کنار خودرو حرفی زد که آتش به جان و روح و روان نه چندان مناسب من انداخت!
گفت: فلانی قبول داری؟
ما برای زندگی و دوران نوجوانی و جوانی خودمان تصمیم گرفتیم و این حق ما بود. اما آیا حق داشتیم عوارض این انتخاب را ناخواسته وارد خانواده خود کنیم؟
مشکلات شدید مالی، انواع بیماری و عوارض سال های جنگ، و از همه مهمتر، اعصاب و روان داغون که زندگی ما را مختل کرده است!
و ادامه داد: ترسم اینه زندگی و دنیا که هیچ، آخرتمان را نیز به همان دلایل فوق و مدیون بودن به همسر و فرزندان از دست داده و تباه کرده باشیم!
...حرفش حسابی فکرم را مشغول و ذهنم را درگیر کرد.
...شاید از آخرین خنده من در محیط خانواده سال ها گذشته است و آخرین مسافرت ما شش سال پیش به مشهد مقدس بوده است.
چون نه تنها حقوق ۸ میلیونی بازنشستگی، بلکه اعصاب و روان یک جانباز شیمیایی، حتی یک سفر دو سه روزه را از خانواده اش گرفته است.
الهی و ربی من لی غیرک...
|| فریدون نوروزی
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب