شناسه خبر : 104127
دوشنبه 10 مهر 1402 , 18:22
اشتراک گذاری در :
عکس روز

با نام خوشت لبی اگر تر گردد...

ای دل من ملعبه‌ی دست تو/ هست وجود همه از هست تو؛ همچو من افتاده به پای تو مست/ هر که چشیده‌ست می مست تو

فاش نیوز - به مناسبت زادروز میلاد پیام‌آور عشق و مهربانی، حضرت محمد مصطفی صل‌الله علیه و آله و سلم، اشعاری که به عشق این مولود فرخنده‌پی سروده و تقدیم آن وجود نازنین گردیده از نظرتان می گذرد.

بوسه‌ی متبرک

 

ای دل من ملعبه‌ی دست تو

هست وجود همه از هست تو

 

همچو من افتاده به پای تو مست

هر که چشیده‌ست می مست تو

 

آمده‌اند ارض و سما دست‌بوس

ماه نشسته‌ست فرودست تو

 

مهر و مه و حوری و باغ بهشت

خلق شده جمله به پیوست تو

 

از عرقت عطر پدید آمده

بوسه تبرک شده با دست تو

 

چشم من از نور تو بینا شده

این دل شیدا شده پابست تو

 

«ساقی» اگر نیست کسی پیش کس

هست ولی چاکر دربست تو

----------------------

رباعی های صلواتی

 

بانام خوشت لبی اگر تر گردد

آن بوسه به عالمی برابر گردد

لب تر نکند دگر به افسوس ای دوست

هرلب که به نام تو معطر گردد

***

لولاک اگر نبود افلاک نبود

از خاک امید باده و تاک نبود

بی نام محمد(ص) و طنین صلوات

در عالم لفظ واژه‌ی پاک نبود

***

تا هست شدند جمله موجودات

تا در تن آدم آمده حسّ حیات

از عشق تو گشته‌­اند محیا و ممات

لب‌تشنه‌ی یک جرعه ز جام صلوات

***

ای دلبر مه‌­پیکر شیرین‌حرکات

با ذکر تو پر شده‌ست اجزاء حیات

هر کس که شنید نام زیبای تو گفت

بر خاتم انبیاء محمد(ص) صلوات

***

گل رسته به باغ و دل شده غرق نشاط

در دشت وجود یارگسترده بساط

شد فصل بهار و عشق روکرده به ما

ماه رمضان است و بهار صلوات

***

هر گوشه‌ی خاک، سبزه‌زاری شده است

رحمت باریده، سیل جاری شده است

با نام محمد(ص) و طنین صلوات

امسال بهار عجب بهاری شده است

-----------------------

شاهکار آفرینش

 

شبی که نام تو را عشق بر زبان آورد

به جسم مرده‌ی هستی نوید جان آورد

 

کنار برکه‌ی هستی نشسته بود خدا

و دل به زلف سیاه تو بسته بود خدا

 

بنفشه‌ای که در آن برکه بود بو می‌کرد

تو را ز خویشتن خویش آرزو می‌کرد

 

که ناگهان دل تنهایی‌اش گرفت و شکست

فرشته‌ای به تسلی کنار برکه نشست

 

فرشته بال و پری زد گلی به آب افتاد

و نام تو به زبان گل و گلاب افتاد

 

تو خنده‌ای زدی از مهر ای ستاره‌ی عشق

به جان خرمن شب شعله زد شراره‌ی عشق

 

شب عدم چو به روز وجود می‌گروید

به دین پاک تو بود و نبود می‌گروید

 

چه شور و شوق عجیبی برای خلقت داشت

مدام بذر محبت در انجمن می‌کاشت

 

صدای بال ملائک در آسمان پیچید

خدا برای تو انجم در آسمان می‌چید

 

تو انفجار بزرگی و هستی هستی[1]

شراب ناب امیدی و مستی مستی

 

گرفته دامن لطف تو را بهار وجود

نبود اگر نفس سبز تو بهار نبود

 

زمین به یمن وجود تو آسمان دارد

و شب قدوم تو را ماه و اختران دارد

 

از ارتفاع تو هستی فرود می‌آید

عدم به شوق تو در این وجود می‌آید

 

اگر برای تو باشد وجود می‌ارزد

کرشمه‌ی تو به بود و نبود می‌ارزد

 

همه وجود تو زیباست، کار کارِ خداست

و صنع چشم سیاه تو شاهکار خداست

 

تو ای عصاره‌ی پاکی حبیب او شده‌ای

برای خاکی و افلاکی آبرو شده‌ای

 

به روی توست که گلزار رنگ و بو دارد

به حسن خلق تو این هستی آبرو دارد

|| بهروز ساقی                                                                                             

 

[1]. اشاره به نظریه «بیگ بنگ» و پیدایش هستی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi