مراسم بزرگداشت سرداران کجباف و هلیسایی برگزار شد

مراسم بزرگداشت سرداران مدافع حرم، سرداران شهید " کجباف و هلیسایی"  در اهواز برگزار شد.

به گزارش خبرنگار فاش نیوز امان اله پور از اهواز، در این مراسم که روز دوشنبه در اهواز برگزار شد همسر شهید کجباف و سردار رحیم نوعی اقدم سخنرانی نمودند.

سخنان کوبنده همسر شهید کجباف :

 بنده و خانواده ایشان راضی نیستیم، بخاطر برگرداندن پیکر مطهر شهیدمان پول و دلار به عناصر داعش داده بشه، ما راضی نیستیم تعدادی اسیر داعشی مبادله بشه یا اینکه بخاطر بازگرداندن پیکر شهید عملیاتی صورت بگیرد و صدماتی به بیت المال و نظام و سربازان اسلام بخورد، که این پولها و اسیران دوباره بر علیه شیعه و مسلمانها بکارگیری شود، بنده و خانواده ایشان به تبعیت از خانواده وهب، پیکر شهیدمان را بر سر آنها خواهیم زد و چیزی که در راه خدا داده ایم، پس نخواهیم گرفت.

 اگر رهبرم اجازه دهد جهت حراست از ناموس اهل بیت(ع) اسلحه به دست گرفته و از حرم بی بی زینب (س) و بنت الحسین رقیه (س) حفاظت خواهیم کرد.

سخنان کوبنده سردار "رحیم نوعی اقدم" :

 در سفر بشار اسد به ایران در زمان خاتمی، ایشان به خاتمی گفتند: اقتدار جمهوری اسلامی به مرگ بر آمریکا گفتن است، نه گفتگوی تمدنها.

 زمانی که داعش در حدود صد متری کاخ ریاست جمهوری بشار اسد بودند، اطرافیان ایشان به و گفتند برو لاذقیه، بعد از اینکه اوضاع آرام شد، دوباره برگرد، ولی ایشان قبول نکرد و گفت می مانم و مقاومت میکنم، اگر قرار است کشته شوم، بهتر است در این همین جا از بین بروم.

 آمریکا و تمامی همدستانش با هم متحد شدند که حکومت بشار اسد را نابود کنند، ولی رهبری فرمودند: اسد باید بماند و همان شد و این است قدرت امام و رهبری عزیزمان، که تحت فرامین و منویات ایشان، شیعه، سنی، ایزدی، شیعه چند امامی، مسیحی، کافر و .....  در کنار هم جهت استمرار حکومت ها و مقاومت های اسلامی منطقه، سینه سپر کرده و از مقاومت های اسلامی دفاع میکنند.

 دشمن میتواند مثل قضیه قذافی، دوازده روزه کار سوریه را فیصله دهد، ولی این را بدانید که از اقتدار این هلال مقاومت شیعی که پایه های آنرا امام خمینی (ره) پایه ریزی کرد، در هراسند!
الله اکبر الله اکبر الله اکبر ........

 خاطره ای از شهید هلیسایی:
به ایشان گفتم شما جانبازید، برادر دو شهیدید، بروید عقب، خانواده شما داغدار دو شهید دفاع مقدسند، گفت: برادرانم مرا صدا زده اند، باید بروم.

 خاطره ای از شهید کجباف:
روز آخر اومدن پیش من و گفتند دارم میرم و دیگه شهید میشم، به دوستانم بگید فلانی رو سیاه بود و رفت برای عمه سادات خودشو فدا کنه!

شادی روح شهدای مدافع حرم، الفاتحه مع الصلوات