شناسه خبر : 43208
چهارشنبه 12 اسفند 1394 , 11:42
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ماجرای یک خواب عجیب

مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او چند هفته قبل و درست در شب عاشورای حسینی بشهادت رسید. او نیز یکی از شهدای عملیات محرم است که همچنان در حلب جریان دارد.

 
فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن با فاطمیون روایت عجیبی دارد. همسرش می‌گوید که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجه‌ها داشته است. او به مشهد می‌رود، ریش‌هایش را کوتاه ‌می‌کند و به مسئول اعزام می‌گوید که یک افغانستانی است.
 
مصطفی بیشتر از دو سال است که در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر است. خانم ابراهیم پور همسر او روایتی خواندنی از 9سال «زندگی شیرین» با مصطفی تعریف می‌کند.
 
همسر شهید قبل از آغاز عملیات محرم به سوریه می‌رود و مصطفی را می‌بیند. دیدار بعدی آنها در معراج‌الشهدای تهران بود.
 
پس از بازگشت خانم ابراهیم پور از سوریه، او یکبار دیگر فرصت پیدا می‌کند تا با مصطفی صحبت کند. شب هشتم محرم با مصطفایش تماس می‌گیرد و برای آخرین بار با او حرف میزند. متن زیر بخشی از گفت‌وگوی تفصیلی با خانم ابراهیم پور است.*
 
آخرین باری که با مصطفی حرف زدید کِی بود؟
 
دو روز قبل از شهادتش. آخرین باری هم که صدایش را شنیدم اما دیگر به صحبت نکشید، شب تاسوعا بود. شب تاسوعا تماس گرفتم و او مشغول صحبت با بیسیمش بود. منتظر ماندم تا صحبتش با رزمنده‌ها تمام شود که دیگر ارتباطمان قطع شد؛ فقط صدایش را شنیدم.
 
از همان آخرین مکالمه برایمان بگویید. شب هشتم محرم چه گفتید و چه شنیدید؟
 
یکی از دوستان او خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول عملیات را شما پشت سر بگذارید، بعد از آن با من». مصطفی همین خواب را با آب و تاب برایم تعریف کرد.
 
* تسنیم
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi