18 ارديبهشت 1403 / ۲۸ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 44074
چهارشنبه 18 فروردين 1395 , 17:08
چهارشنبه 18 فروردين 1395 , 17:08
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
کلیسای گوگل و میسیونرِ مجازی
سید مهدی حسینی
وعده صادق و جنگ احزاب چه شباهت عجیبی؟!
حسین شریعتمداری
۱۴ وجه از مظلومیت امام صادق(ع)
سیدجواد هاشمی فشارکی
هرچه داریم از تو داریم ای....
جانباز ع. شاطریان
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
حجت الاسلام سید محمدحسین راجی
کابینه تناقضها و کلاهی که سرشان گذاشتند
سید محمدعماد اعرابی
ای نشسته صف اول
علیرضا ضابطی
امنیتِ خودبسنده و ماهواره ی همراه
سید مهدی حسینی
هنر رهبری شکستن قدرتهای بزرگ است
احمد رضا بهمنیار
به دانشگاه مردمی فلسطین خوش آمدید
محمدحسین آزادی
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
توی چادر، زیر رگبار!
یوسف - در ایام نوروز به اتفاق خانواده به استان های خوزستان و بوشهر رفتیم اما در ستاد اسکان به ما گفتند برنامه ای برای ایثارگران نداریم. گفتند اگر کارت کارمنداموزش و پرورش یا دولت را دارید قبول می کنیم.
بنده فقط کارت بسیجی و برگه جانبازی 20درصدی داشتم که قبول نکردند. شب زیر رگبار باران توی چادر سر کردیم و بیماریمان عود کرد و مجبور به بازگشت شدیم.
باور کنید با مدارک من توی حیاط مدرسه هم نگذاشتند چادر بزنیم. توی مملکت خودمون و تو سرزمین مادری. آیا این جواب ایثار است؟
کد خبرنگار: 20
باسلام خدمت شمابرادرعزیزجای شکرخداباقی هست که قشررزمنده وجانبازوازاده رابه جرم دفاع ازنطام وکشورمحاکمه نمی کنندبقول بعضی ازمسولین مگربرای مارفتیدبه جنگ کجای کاری سال 69تازه ازعراق برگشته بودیم که من برحسب دعوت بنیادجانبازان شهرقم رفتم به بنیادپیرمردی ازروستاامده بودبرای گرفتن حواله یخچال برای خانواده پسرش که درسال 65درجبهه جنوب شهیدشده بودگویاچندباراین بنده خداازروستاامده بودولی باجواب سربالابرگشته بودپیرمردجلوی من رفت داخل اطاق چنددقیقه ای نگذشته بودکه اعصبانی امدبیرون ورفت وقتی که من وارداطاق شدم اقای کارمندبنیادباصدای بلندمی گفت فکرکرده برای من رفته جبهه مگرمن گفتم برودکه حالاامده ازمن طلبکارهست من تازه امده بودم بقول معروف کله ام باداسارت وعراق راداشت باکارمندبنیادبحثم شدکه چرااین حرفرامیزنی اقای محترم اگرفرزنداین اقاوامثال این فرزندان نبودنندالان من وشمامعلوم نبودکه کجای این دنیابودیم سروصدای مابالاگرفت تااینکه مسول بنیادمتوجه شدوامدفوراازمن معذرت خواهی وبه کارمندش دعواکردمن چقدرخوشحال شدم این داستان رابرای یکی ازدوستانم که هم درانقلاب دستی داشت وهم درجنگ تعریف کردم شایدباورنکنی سال 69به من گفت زیادخوشحال نباش طولی نمی کشدکه همین اقایان مسول بامردم طوری رفتارمی کنندکه مردم ازافراده انقلابی وجنگ خوششان نخواهدامدمن حرف دوستم راقبول نکردم البته ایشان ادم پخته ای بودوهست زمان گذشت تااینکه چندسال بعددردادگاهی جهت شهادت رفته بودم وبطوراتفاقی دوستم رادیدم پرسیدم اینجاچکارمیکنی داستانی راتعریف کردباورکن من فقط تعجب کردم اری دوست عزیزدرکشورماهرشخصی بدون منت وخواهش کاری بکندضررکرده
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب
معنی ومفهوم این عمل همان است که با جنابعالی برخورد ناشایست کردند.
شنیدن کی بود مانند دیدن.
موجی ها پرونده ندارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟