شناسه خبر : 46237
دوشنبه 17 خرداد 1395 , 10:11
اشتراک گذاری در :
عکس روز

شهادت یک دیدبان عامل آغاز عملیات والفجر 7

جانباز فیروز احمدی فرمانده دید‌بانان گردان بریر (ادوات) تیپ 10 حضرت سیدالشهدا (ع) و تیپ 110 خاتم(ص) همرزم شهیدان شفیع‌زاده و تهرانی‌مقدم است؛ که زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره این دو شهید بزرگوار و دیگر شهدای دوران دفاع مقدس را دِینی بر عهده خود می‌داند. 

در ادامه ماحصل گفت‌وگو را می‌خوانید.

***

من آن زمان دید‌بان لشکر 10 سید الشهدا بودم و از طرف شهید شفیع‌زاده به توپخانه ارتش برای هدایت آتش توپخانه معرفی شدم. در عملیات‌ در اتاق فرماندهی در کنار فرمانده لشکر می‌نشستم، آتش را نظارت و هدایت می‌کردم. در مکان‌هایی که آتش توپخانه سنگین‌تر بود نظارت می‌کردم تا در مناطق حساس آتش بریزند. همچنین کنترل دیدبان‌ها برای اینکه مختصات هدف را صحیح تعیین کنند، بر عهده من بود.

گاهی مواقع ارتش یک دیدبان به سپاه معرفی می‌کرد؛ به عنوان مثال در پدافند عملیات والفجر 4، شهید هادی از طرف ارتش معرفی شده بود و در تیپ سیدالشهدا(ع) کنار ما بود و با ما زندگی می‌کرد و از توپخانه ارتش گلوله می‌گرفت.

بعد از عملیات والفجر 4 که تیپ حضرت سیدالشهدا(ع) در پدافندی منطقه قرار داشت، من برای هماهنگی آتش به مقر ارتش در احمدآباد (ارتفاعات لری) رفته بودم. هنگامی که به خط برگشتم، خط ماتم‌سرا بود. عراق آتش ریخته بود و 14 رزمنده به شهادت رسیده بودند.

در میان آن‌ها یک دیدبان ارتش به نام هادی بود که با هم بسیار صمیمی بودیم. وقتی خبر شهادت هادی را شنیدم بسیار ناراحت شدم. گفتم شما چرا جواب آتش دشمن را ندادید. گفتند گلوله‌ها جیره‌بندی شده و ما نمی‌توانیم بیش از 5 گلوله بزنیم.

شهید شفیع‌زاده کُد ارتش را به من داده بود. با کُد ارتش از طرف قرارگاه به یگان‌های توپخانه ارتش آماده‌باش دادم. اسم عملیات را والفجر 7 گذاشتم. این عملیات خودجوش، فقط با آتش توپخانه‌ انجام شد.

با کُد ارتش درخواست آتش تهیه کردم. (آتش تهیه یعنی گلوله‌باران انبوه توپخانه‌ای خطوط دشمن، پیش از حمله اصلی) فرماندهان گروه‌های توپخانه ارتش حاضر در منطقه که با شنیدن صدای بی‌سیم تصور می‌کرد عملیات آغاز شده، شروع به شلیک گلوله کرد. با ثبتیهایی که قبل انجام داده بودیم مکان حساس را به گلوله بستیم. حدود 4 هزار گلوله آن شب بر سر دشمن فرود آمد.


از سمت راست: تاجیک - نظری – فیروز احمدی - شهید هادی – بیسیم‌چی ارتش

می‌دانستم که باید برای چنین کاری به قرارگاه پاسخگو باشم به همین جهت لوازم را جمع کرده و از منطقه به سمت تهران حرکت کردم، در اتوبوس بودم که با کمال تعجب مارش عملیات والفجر 7 را از رادیو شنیدم و  با خوشحالی از رفتن صرف نظر کردم و به سمت خط برگشتم.

آن شب ما تلفات زیادی را بر دشمن وارد کردیم؛ زیرا دشمن در حال آماده شدن برای شروع یک حمله بود؛ که غافلگیر شد. فردای آن روز دشمن با عقب‌نشینی، نیروهای مازاد خود را از منطقه خارج کرد.

بعد از این بود که علی‌رغم آنچه در تقویم عملیات‌های دفاع مقدس پیش‌بینی شده بود، عملیات والفجر 7 انجام نشد، و بعد از عملیات والفجر 6، والفجر 8 صورت گرفت.

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi