شناسه خبر : 46332
چهارشنبه 19 خرداد 1395 , 12:04
اشتراک گذاری در :
عکس روز

او برخلاف طبیعتش عمل کرد

اسماعیل مرتضایی- صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم بین شهید مقدم و غدیر تجدد بحث است. مقدم می گفت اگر تو را نیش میزد، در این کوهستانی که تنها وسیله رفت و آمدش ساعت ها حرکت با قاطر است چطوری باید تو را به بیمارستان می رساندیم. تا سرُم نیش عقرب پیدا کنیم و شهید تجدد با لبخدی سکوت نموده و در حال خودش بود. از آنها شرح مواقع را جویا شدم.

(شهید غدیر تجدد از قهرمانان وزنه برداری نوجوانان و جوانان استان گیلان بودند. شهید مقدم بچه محل بود که از بچگی با هم بزرگ شده و علاقه خاصی بهم داشتند. در اعزام 64/4/4 از گیلان عزیزان به تیپ نبی اکرم که پس از بمباران پادگان سرپل ذهاب به منطقه عمومی باختران پشت کارخانه سیمان باختران منقل شده بود اعزام و در آنجا بین گردان ها تقسیم شده بودیم. منطقه پدافندی گردان ما در ارتفاعات سلیمانیه .اطراف شهر احمد آباد کردستان عراق بود که باید از دزلی و ملخور خود را به ان منطقه البته از راه های مال رو می رسانیدیم )

 شهید مقدم تعریف نمود که دیشب در حین نگهبانی عقرب یا ریتلی روی دستان غدیر شروع به حرکت نمود و غدیر بی حرکت ایستاد تا آن حیوان ار روی دست ایشان عبور نماید. او نه تنها حیوان را از خود دور نکرد بلکه پس از رد شدن حیوان از روی دستانش، نگذاشت آن حیوان خطرناک را بکشم. بنده قصد گفتن اینکه ممکن بود حیوان به شما آسیب برساند و... بودم که غدیر با هیکل درشت و قلب پاکش گفت فلانی همه میدانیم نیش عقرب و رتیل اقتضای طبیعت آنان است. هنگامی که حیوان بر خلاف طبیعت خود مرا نیش نمی زند اولا این برای من پیامی است. در ثانی اقتضای طبیعت انسان به تاسی از پرودگارش رحم و گذشت است. او بر خلاف طبیعت خود عمل کرد ایا رواست که من با کشتن او بر خلاف طبیعتم عمل کنم؟

در این نوشته یاد ننمودن از شهید یدالله قلیپور اوج کم لطفی است .
این خاطره را از آن جهت بیان نمودم که عزیزان رزمنده ما تمام وجود سکنات و رفتارشان درسی بود برای شاگردان کودنی چون من. شاید به ظاهر حقیر بزرگتر از آنان و بعضا ... اما همواره چون شاگردی به تلمذ اخلاقیات و رفتار آنان افتخار می نمودم

 نهایتا شهید غدیر تجدد در هنگام رسیدن به عملیات در سانحه اتومبیل بهمراه شهید لیلاج شهید شد و شهید مقدم که بعدها در سال 66 در کسوت پیک گردان در منطقه شلمچه به شهادت رسیدند و شهید یدالله قلیپور استاد اخلاق همه رزمندگانی که ایشان را درک نموده بودند در عملیات بیت المقدس 9 در ارتفاعات کردستان عراق بشهادت میرسند .

و من بین دنیا و زخارف آن و حضور در جمع آن پاکان و لقاء یار هنوز زخمی سرگردان و اسیرم!

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
در سال 61 در منطقه سومار بودیم دقیقا نزدیک پل سفید ان شب من مسئول نگهبانان وتعویض پستها بودم ساعت 2صبح رفتم نگهبان بعدی را بیدارکنم دیدم در سنگرش نیست از دوستش سئوال کردم اقای شیخی کجا خوابیده علی گفت امشب دلش گرفته بود چون تازه نامزد شده بود فکر کنم رفت ان سنگر مخروبه دعا بخواند حتما انجا خوابیده وقتی رفتم سراغش تا چراغوه روشن کردم چون سنگر تاریک بود چراغ فانوس که نداشت هیچ سنگر فاقد استفاده بود چراغ که انداختم دیدم یک مار سیاه کنار شیخی جمع شده وسرش را بالا گرفته وزل زده به شیخی که خواب بود تا این صحنه را دیدم فورا چراغ را خاموش ونزد دوستان رفتم تا ماجرا را تعریف وچارهای بیابیم از ترس اینکه به سمت مار برم وان هم شیخی را بزند وهامه داشتم لذا گفتم دوستان چکارکنیم علی گفت خوب با یک وسیله بکشیم وقتی سه نفری رفتیم سنگر دیدیم ما ر رفته کنار سنگر حالت حمله به ما راگرفته که بچه ها شیخی را یواشکی بیدارکردند وعلی اجازه کشتن مار را به ما نداد وگفت چون ان مار اسیبی به دوستمان وارد نکرده مستحق کشتن نیست ومن که تا ان زمان ماری را از نزدیک ندیده بودم سخت اشفته بودم وچون سنی نداشتیم 17ساله بودم وما 3ماه انجا بودیم دیگر ان حیوان قشنگ را ندیدیم شیخی تعریف میکرد وقتی در تنهای وتاریکی شب سوره های که حفظ بودم تلاوت میکردم احساس کردم چیزی از روی پاهایم رد شد وباز چند باری صدای فش فش شنیدم ولی اصلا فکر مار در ذهنم نبود وچون تاریک بود وموش های بزرگ گاها در انجا زندگی میکردن با خود فکر کردم حتما موش از روی پاهایم گذشته منظورم از بیان این موضوع این است که تا خداوند رحمان اجازه ومقدر نکند هیچ اتفاقی خارج اراده پروردگار محقق نخواهد شد هر چند طبیعت مار گذیدن وحمله باشد چون ان حیوان هم افریده خداست وبا اذن خالقش حرکت میکند که شاید خواندن قران باعث ارامش مار شده باشد که نیش زدن را فراموش کرده باشد وزمانی ما دانش اموز کوچکی بودیم خداوند رحمت کند معلم قران ما میفرمود اگر صدا تلاوت قران بگوش شما رسید حتما به احترامش ساکت باشید وجدی گوش کنید که کلام خداست انشاالله قران کریم حافظ رز مندگان وملت غیور ایران باشد وسلام بسیجی دوران جنگ تحمیلی از خراسان مستقر در سومار سال 1361/6/25
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi