یکشنبه 08 اسفند 1395 , 08:57
شهید یعنی سفر کرده به مهتاب
شهید یعنی مردی 13ساله شهید یعنی غلط گیرشناسنامه
شهید یعنی کلاس بیقراری شهید یعنی تاخداصبوری
شهید یعنی درس اندیشه نخواندن شهید یعنی مشق عشق نوشتن
شهید یعنی شبهای قبل اعزام شهید یعنی ستاره ای بالباس احرام
شهید یعنی هراس زنده ماندن شهید یعنی شوق پروازداشتن
شهید یعنی حس تشویش پدر شهید یعنی دعای پاک مادر
شهید یعنی چادر نماز مادر شهید یعنی رفتن،سلام آخر
شهید یعنی بازیهای کودکی بدرود شهید یعنی"به لاله ی درخون خفته"یک سرود
شهید یعنی غروب خرمشهروشلمچه شهید یعنی یه رنگین کمون زیباروی دریاچه
شهید یعنی کشتی دل کنارخورشید پهلوگرفته شهید یعنی نامه ای به آسمان باخط نانوشته
شهید یعنی کمربه جاودانگی بسته شهید یعنی بوسه ی برقرآن نشسته
شهید یعنی آنکه شیرینش وطن بود شهید یعنی فرهادی که بایه ایران هم قسم بود
شهید یعنی دست خالی کوه کندن شهید یعنی حیدری،مردانه زیستن
شهید یعنی سربازیه ملت شهید یعنی دریادلی باساحل غیرت
شهید یعنی نورچشم پیمبر شهید یعنی تاپیروزی یک یاحسین دیگر
شهید یعنی مظلومم حسین جان شهید یعنی ذکرنامش برلب وجان
شهید یعنی چشم خون بارزهرا شهید یعنی زینب،معصومه ی عزیزدلها
شهید یعنی علمدارکرب وبلا شهید یعنی باران دشت نینوا
شهید یعنی سفرکرده به مهتاب شهید یعنی تصویرماه روی قلب مرداب
شهید یعنی وصیتی که ناتمام ماند شهید یعنی راهی که "گذشت"رایادماداد
شهید یعنی صحن محراب دلها شهید یعنی نذرمادردرشب احیا
شهید یعنی چشم منتظرمادر شهید یعنی تقدیر،تمام بغض یه باور
شهید یعنی شقایق ها ی پرپر شهید یعنی گل لاله،یکسال تااندوهی دیگر
شهید یعنی آب چشمه ی شهادت که آورده ساقی شهید یعنی بهشتی دردیارباقی
شهید یعنی تاخداعاشقانه مستی شهید یعنی بی بنداسارت دردنیای هستی
شهید یعنی چشمهای مه گرفته شهید یعنی یک صلوات برای دلهای عشق گرفته
.....
محمدرضا سابقی
#شهید، و #شهادت امر بسیار عظیم و حقیقت شگفت آوری است.
ما چون به مشاهده شهدا عادت کرده ایم و گذشتها و ایثارها و عظمتها و وصایا و راهی که آنها را به شهادت رساند، زیاد دیده ایم، عظمت این حقیقت نورانی و بهشتی برایمان مخفی میماند؛
◀️مثل عظمت خورشید و آفتاب که از شدّت ظهور، برای کسانی که دائم در آفتابند، مخفی میماند.
اکنون شهیدان مردهاند، و ما مردهها زنده هستیم. شهیدان سخنشان را گفتند، و ما کرها مخاطبشان هستیم، آنها که گستاخی آن را داشتند که ـ وقتی نمیتوانستند زنده بمانند ـ مرگ را انتخاب کنند، رفتند، و ما بیشرمان ماندیم، صدها سال است که ماندهایم. و جا دارد که دنیا بر ما بخندد که ما ـ مظاهر ذلت و زبونی ـ بر حسین(ع) و زینب(س) ـ مظاهر حیات و عزت ـ میگرییم، و این یک ستم دیگر تاریخ است که ما زبونان، عزادار و سوگوار آن عزیزان باشیم.
امروز شهیدان پیام خویش را با خون خود گذاشتند و روی در روی ما بر روی زمین نشستند، تا نشستگان تاریخ را به قیام بخوانند. در فرهنگ ما، در مذهب ما، در تاریخ ما، تشیع، عزیزترین گوهرهایی که بشریت آفریده است، حیات بخش ترین مادههایی که به تاریخ، حیات و تپش و تکان میدهد، و خدایی ترین درسهایی که به انسان میآموزد که میتواند تا «خدا» بالا رود، نهفته است و میراث همه این سرمایههای عزیز الهی به دست ما پلیدان زبون و ذلیل افتاده است.
ما وارث عزیزترین امانتهایی هستیم که با جهادها و شهادتها و با ارزشهای بزرگ انسانی، در تاریخ اسلام، فراهم آمده است و ما وارث اینهمه هستیم، و ما مسؤول آن هستیم که امتی بسازیم از خویش، تا برای بشریت نمونه باشیم. «وکذالک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا» خطاب به ماست. ما مسئول این هستیم.