شناسه خبر : 61929
دوشنبه 14 آبان 1397 , 14:00
اشتراک گذاری در :
عکس روز

اگر ما هم درس می خواندیم...!

ما گنهکار نیستیم. ما زحمت کشیدیم و چون وطن ما بود نمی خواستیم، مثل کشورهای عرب خلیج فارس برده آمریکا باشیم.

جانباز 50 درصد - ما گنهکار نیستیم، زحمت کشیدیم و چون وطن ما بود نمی خواستیم مثل کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس، برده آمریکا باشیم. بنابراین برای دفاع از قرآن، شرف و ناموس خودمان و به فرمود امام عظیم الشان به جنگ متجاوزگران تا به دندان مسلح رفتبم و با دست خالی جنگیدیم و پیروز شدیم.

27 روز در سردخانه بودم

 جانباز 50 درصد هستم و بر اساس آنچه در صورت سانحه من موجود هست، 27 روز در سردخانه بودم. در عملیات والفجر هشت به عنوان راننده لودر شرکت داشتم و دچار مجروحیت سختی شدم. آنچه هم سنگرانم نقل کردند (حتی فرمانده من حاج اصغر کریمی سردار هستند) گفتند تو بالای لودر مجروح شدی و با چه سختی و درمیان آتش دشمن درحالی که لودر داشت می سوخت، وسط خط مقدم با مشقت فروان تو را آوردند و متوجه شدند هیچ علائم حیاتی نداری! و لذا بر اساس وظیفه به تعاون اعلام کردند تو شهید شدی. مرا به بیمارستان (حنین یک) که بیمارستان صحرایی بود انتقال دادند. چون آنقدر مجروحان زیاد بودند به فکر شهدا نبودند و دیگر نیامدند ببینند آیا من زنده هستم یا شهید شده ام.

شهید زنده است، دکتر را خبرکنید!

 چند ساعتی مرا آنجا نگه داشتند تا اینکه غروب همان روز با آمبولاس به معراج شهدا انتقالم داده بودند. وقتی اجساد مطهر شهدا را یکی پس از دیگری با آمبولانس به تهران و شهرستان ها منتقل می کنند، بالای سرمن که حاضر می شوند می بینند بدن من گرم است و هنوز زنده هستم. قربان خدا بروم، وقتی بعداز 27 روز جاجی (مسئول معراج شهدا) آمد بالای سرم همین که دستش خورد به دست من  و من دستش را فشار دادم، یک دفعه حاجی داد زد این شهید زنده است، دکتر را خبرکنید!

 دکتر آمد بالای سرم و نبضم را گرفت، برای اطمینان بیشتر گوشی معاینه را گذاشت روی قفسه سینه من. دید قلبم کار می کند. سریع مرا به بیمارستان شهید بقایی اهواز بردند و در اتاق عمل کلیه چپم را برداشتند.

فقط می خواهم به مسوولین بنیادشهید بگویم اجرا ما را ضایع نکنید. اگر حق من هست چرا حقم را نمی دهید؟ مگر مجلس تصویب نکرده، مگرشورای نگهبان تائید نکرده، مگر رئیس جمهور قانون را ابلاغ نکرده، پس چرا با ما اینگونه برخورد می کنید و درصدی که حق ما است را نمی دهید؟

امیدوارم سر عقل بیایید

 من دیدم و شنیدم که به ما خیانت کار می گویند برخی از همین مسوولین دزد که پشت میز بنیادشهید نشسته اند و به ریش ما می خندند باید جوابگو باشند. به خدا آن موقع هیچ وقت از ما سوال نمی کردند بعد از مجروحیت مدارک بیمارستان و تیر و ترکش را داشته باشیم. آن موقع نمی گفتند به مجروحان درصد می دهند. رزمندگان هر وقت که مجروح می شدند به بیمارستان می رفتند و وقتی  سلامتی خود را بدست می آوردند نه تنها منزل نمی رفتند که دوباره به منطقه جنگی برمی گشتند.

 اما امروز افسوس می خورم که چرا با اینکه می توانستم درس بخوانم، مثل بعضی ها درس نخواندم که الان اینقدر حرف بشنوم؟

کد خبرنگار: 20
اینستاگرام
دوست و همرزم عزیزم، ما تمام شدیم. فساد در کل سیستم اداری کشور نهادینه شده. دیگه کسی به جانباز و ایثارگر نگاه نمی کنه،برخی از این دزدها ما رو به عنوان یه مزاحم نگاه می کنن! مزاحم کارشون(دزدی).
سلام عزیز برادر باشد اینها تمام میشود ولی آخر کار ما پیروز هستیم انها ترسو هستند نمتوانند جنگ کنند بله از طرفی حق میگوی بنیادیکه باید از شما طرفداری کند خود دشمن شما شده نباید از شهیدی بیشتر انتظر داشت اینها بنده شکم هستن ه وقت شکم پرباشد مشگلی نبست ولی وای به رو زیکه شکم خالی باشد اونویت همه جا را خراب میکنند به فکر جانباز نیستن انشاالا بلکه روزی وقت این آقای شهیدی تمام شود از دست اینها راحت شویم ماکه جوز قانون چیزی دیگر نخواستیم مجلس هرچیزی تصویب کرده وبنیاد اجرا نمیکند اجرای کنند
سلام عزیزان

درست فرمایش کردید ما آنزمان با دیپلم که داشتیم میتوانستیم در بهترین دانشگاه و بهترین رشته ادامه تحصیل بدهیم . خوب پس از جنگ و سروسامان دادن کشور دیگر فرصت پیدا نکردیم حالا هم که در دانشگاه دولتی قبول شدیم چون شبانه یا بهتر بگویم نوبت دوم هستم باید شهریه بدهم ابتدا با علاقه ای که داشتم چندین واحد را پاس کردم اما دیگر نمیتوانم شهریه بدهم .چرا ؟
چون جانباز 20درصد با 70ماه جبهه باید شهریه بدهد حالا بماند که فرزندان بیچاره ام از همه‌ی امکانات و تسهیلات محروم بودند و نتوانستند ادامه تحصیل بدهند، خودم هم قادر به پرداخت شهریه دانشگاه نیستم و باید ترک تحصیل کنم .
آقایان قانون نویس و مدیران ارشد بنیاد پس از چهل سال نباید به امثال بنده نظری بنمائید در کمیسیون پزشکی که آنطور حق کشی کردند و درصد بحق ما را ندادند به مراتب سایر ظلم های مرتبط گریبان مارا رها نمی کند .

خدایا چشممان به عدالت تو دل خوش است و باز هم منتظر خواهیم ماند
سلام فدای روح این متن جانسوزت بشم . بارون می بارید آقام گفت منو هم ببر دفترم . سوار ماشین شد . قبلش یه خورده پول آورده بود برام که خرجی بده به من برای رفتن به دانشگاه . تو دلم گفتم خاک تو سر اون که میاد وسط روابط من و آقام قرار می گیره و هی بد اخلاق آقامو می گه ...
نداشتن مهر و مودت اونم به ما برسه . حالا دو ساله که سفت وایستادم آقام تازه متوجه شده منم هستم . خب پولشو پس دادم . پول نمی خواستم . تو دو سه سالی که تو هدیه دادن به صندوق همیاری با فاش شرکت کرده بودم سود معنوی زیادی دستمو گرفته که نیازمند کمک هیچ کسی نیستم خدا ده برابر کرد نیتمو حالا آمده کمکم .
آقام کمک وظیفه منه بهت کمک کنم . خوب درستو بخون برای خودت کسی بشی . فقط نگران راه دوریم بود . گفتم خدا کمک می کنه اگه کسی هم بشم به پشتوانه دلگرمی جانبازان نخاعی است حیف که بچه ها ارتباطشونو با اینا قطع کردن .... خدا شاهده وقتی آقام پیاده شد به زور می تونستم اشکامو نگه دارم .
چرا ؟؟؟
آخه منو آقام برای اولین بار اینطور قشنگ با هم حرف می زدیم . نداشته بودند . خیلی وقتمو برای در پیتی ها تلف کردم . نه به خودم رسیدم نه به شما . نمی دونم از قدرت خدا بود یا از برکت وجود قدرت خودمون (خخخخخخخ) یا از برکت وجود فاش و ساقی خوبی که خوب ساقی گری کرد . خب منم دور درسمو توجه کردم . اگه زودتر خوانده بودم الان برای شما مثمر ثمرتر بودم . ولی قول می دم همین که دکترا گرفتم و کاره ای شدم هر چه از برکت نام شما به من رسید در راه تحکیم آرمانهای شما صرف کنم . برای دکترا تصمیم توپ تری گرفتم . برام دعا کن . خدا حافظ شما باشد .
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi