شناسه خبر : 87193
شنبه 27 آذر 1400 , 11:25
اشتراک گذاری در :
عکس روز

امر فرهنگ، امید آفرین و رهایی بخش

مباحث مربوط به چگونگیِ حفظ حریم و حیا و سبکِ دین داری در عصر تکانه های الکترونیک، تکاپویی تازه در حوزه ی اندیشه ورزی ایجاد کرده اند...

فاش نیوز - پدیداری تغییر و تحول در شاکله ی رفتاری نسل نوظهور، طیف وسیعی از مسائل را پیش روی دین پژوهان و علمای اخلاق قرار می دهد.

 

 مباحث مربوط به چگونگیِ حفظ حریم و حیا و سبکِ دین داری در عصر تکانه های الکترونیک، تکاپویی تازه در حوزه ی اندیشه ورزی ایجاد کرده اند. در جهانی که هر روز کوچکتر از پیش می شود، دیجیتالیسمِ لجام گسیخته موانعی جدی بر سر راه سلوکِ معنوی نسل وب ایجاد می کند.

 تبیین علمیِ چرایی این مسائل و موانع، از دو جهت ضرورت دارد:

-  ایران از قرن نوزده برای نخستین بار به طور کامل در معرض گردبادِ سیاستِ جهان قرار گرفت. علی رغم ضعف و عقب ماندگیِ مزمنِ امت اسلامی، با پیروزی انقلاب، گفتمان اسلام سیاسی موجب نوزایی اندیشه شد. این رویدادِ دوران ساز با برانداختن تاج و تخت سلطنتی، برای نخستین بار معنویت و سیاست را به شیوه ای بسیار پذیرفتنی به هم پیوند زد.

-  هرچند اندیشه ی جدید راه کنار آمدن با جهان نو بدون فدا کردن آرمان ها را نشان می دهد، اما نسل وب تصور درستی از معنای دستِ قدرت های بیگانه در تصمیم گیری ها ندارد.

 بدیهی است که نسل نوظهور برعکس پدرانشان، طعم تلخ دخالت بیگانگان در اداره ی کشور و گوش سپاری حکام به نصیحت های نا درستِ سیاسیِ اجانب را نچشیده اند. از این روست که در مورد منطقِ درونیِ برخی از تصمیماتِ بالاترین مقامات، دچار قضاوت های عجولانه می شوند.

فراست و کیاستِ بسیار لازم است تا مکرِ فضای مجازی! در بغرنج ساختنِ رابطه ی این نسل با گذشته را دریابد. به قول « سیسرو » آن که از رخدادهای پیش از خود غفلت می کند، هیچ گاه دوران کودکی خود را پشت سر نمی گذارد.

خرده گیران از ایران نمی توانند باور کنند یک حکومت الهی که روحانیان مهار آن را در دست دارند، با تحمل عوارض سنگینِ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات اقتصادی، از بالاترین سطح اقتدار در جهانِ در حالِ تغییر و تحولِ کنونی برخوردار باشد.

فرضیه:

الف : چشم انداز زندگی آینده ی نسل نوظهور، ریشه در شرایط درهم آمیخته و تناقض آلود، یعنی رنج های روانیِ حاصل از بیرحمانه شدن زندگی و جدی تر شدن غم معاش، و دانایی و توانایی مشکل گشایی، دارد. این وضعیت با نگرش امیدوارانه ی ساختن زندگی بهتری همراه است.

ب :  اگرچه امروز سطح زندگی نسل وب تقریبا مناسب تر از پدرانش است، اما نابسامانی وضع اشتغال، توزیع در آمد، ازدواج، سلامت و رفاه ( ضرورت مسافرت و تفریح و نشاط...) و اخطاپوسِ کنکور! که حقیقتا مزه ی جوانی را به کام جوانانِ این مرز و بوم تلخ کرده، باعث رنجش خاطر این نسل شده است.

ج: آن سرچشمه ی زلالِ اندیشه ی فرهنگی که با امیدآفرینی در پیش از پیروزی انقلاب، منابع فکری بیزاریِ مردم از پهلوی ها را سیراب می کرد و پهلویِ پسر را به حق شاه آمریکایی توصیف می نمود، اکنون حداقل به دو دلیل، در حال کِدِر شدن است!

  • ندانم کاری و کژکارکردی و ناکارآمدیِ برخی از کارورزان، ناشران و حافظان اندیشه ی والا « درکشوری مهم با میراث فرهنگی سرشار که ایرانیان به حق به آن می بالند. »
  • القائات دیجیتالیسم که ناجوانمردانه لباس قداست از تن سمبل ها بدر می کند و با پاشیدن بذرِ ناامیدی و تردید بر رویکرد معنوی نسل نوظهور، فرهنگ ماشینی خود را گسترش دهد.

 شایان تآکید است که بهره گیری از مواهبِ انقلابِ فناورانه در تولید و ارتباطات، هماهنگی بین فرهنگ، اجتماع و سیاست را می طلبد، برای زندگی درعصر دیجیتال، چنانچه سرچشمه های خودی برای عطشِ تمدن ایرانی اسلامی که ملاحظات روحانی و مادی را در هم آمیخته است! کِدِر یا کم آب شوند، جامعه هرگز با سقّاییِ صفحه ی صاف وبی سیرآب نخواهد شد.

درک صحیح رویدادهای بزرگ الزاما نیاز به فاصله گرفتن از متن آنها دارد، با این وجود و بر حسب ضرورت اگر از نزدیک به انقلابی که مردم ایران با آن کنترل سرنوشت خود را به دست گرفتند؛ پرتویی بیافکنیم، نکته ی بسیارمهمِ قرار گرفتنِ اصولِ استقلال و آزادی در کنار اسلام، پدیدار می شود.

  در اصلِ نهم قانون اساسی تصریح شده که اسلام، آزادی و استقلال از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ این سه گانه  وظیفه ی دولت و آحاد ملّت است. تمنّای برآورده نشده ی استقلال و آزادی، ریشه های عمیقی در حافظه ی جمعی ایرانیان داشت و به تعبیری ایران را خفه کرده بود.

 در هنگامه ی تسخیر ذهنِ بخشی از نسل نوظهور توسط دیجیتالیسم، ضرورتِ گسترشِ آن فرهنگی احساس می شود که قادر است انسان هایی تربیت کند که کمیّت پذیر و  شمرد نی نیستند، بلکه میزانی برای سنجش مقوله ی انسانیّت اند...

 در واقع انسانیّت از کیفیّت نقش آفرینی و عمل و کردار آنها به خود می بالد. غیورمردان ایرانی در هنگامه ی هشت سال دفاع مقدس که تن ها را در مقابل تانک ها قرار دادند تا حریم و حیا در جامعه حفظ شده و به اسلام عمل شود، نمونه هایی ناب از تربیت شدگان این فرهنگ هستند.

به راستی که پرستش ذات اقدس الهی موجب عظمت نظام ها است؛ وگرنه تبدیل شدن انسان به عدد و روابط انسانی به کمیّت، حاصلی جز ویرانگریِ زیست جهان ندارد...

 مغز شوییِ دیجیتال با ترویج آزادی لجام گسیخته و سبک زندگی بی قید و بند غربی، و از رهگذر سراب مدرنیته لباسِ پاره پوره بر تن بخشی از نسل نو پوشانده! و گستاخانه امیدوار است که این نسل از گردنه های زندگی در تاریخ فردا نتواند به سلامت گذر کند.

دشوارترین و پیچیده ترین پرسشی که امروز پیش روی مصلحان اجتماعی و دین پژوهان قرار دارد این است: بالاخره بر سر نسل جدید که تقریبا همگی از سواد دیجیتال برخوردارند! چه خواهد آمد؟

  فرهنگ ایرانی اسلامی همواره براساس کتابت و رشدِ سوادِ عمومی و شکوفایی و گسترشِ دانش استوار بوده است، اما اکنون انقلابی تمام عیار در شیوه ی تعلیم و تربیت و موقعیت کلاسِ درس و میز و نیمکت و گچ و تخته سیاه روی داده و شکل مجازی و بدون دیوار و نظارت، در حال تثبیت است...

در غیاب شناختِ شایسته و عمیقِ فرهنگِ غربی و مبادی و مبانی نظری و ارزشی آن، اگر به قول معروف در بر همین پاشنه بچرخد! انتظار ثمر داشتن از باغِ علوم انسانی با محوریت فرهنگ ایرانی اسلامی، به معنای آب در هاون کوبیدن و گره بر باد زدن خواهد بود.

 کلان روال در حال وقوع، به طور خلاصه از این قرار است:

در سایه ی بی تدبیری برخی از متولیان و متصدیان امور؛ راهزنان بنگاهِ مغزشوییِ صیاد در آمریکا که تهدیدی همیشگی برای زندگی متمدّنانه است؛ مکارانه در کمینگاه سیلیوود و هالیوود پنهان شده اند و می خواهند نسل وب را به سوی سیاه چاله های نگون بختی و تباهی بکشانند.

بی تردید خلل در فعالیتِ درستِ اقتصادی، و فقدان عدالت در توزیع در آمد، و گسترش غم معاش! سامان اجتماعی و سیاست و فرهنگ را نیز دستخوش تغییر و تحول خواهدکرد.

 

نتیجه گیری:

« خطر بزرگ زمانه ی ما این است که به اندازه ای که برای دستیابی به تکنولوژی تمنّا و تقلّا داریم، از محدودیت های  اخلاقی و روانی خویش آگاه نیستیم. »

 دستیابی به منبع آگاهی های کاذب، بخشی از نسل نوظهور را دچار نوعی توهم موسوم به همه چی دانی کرده؛ به طوری که می پندارد انقدر بالغ شده که مکر فضای مجازی را خودش خوب بشناسد. همین امر زمینه ی بسیاری از سوء استفاده ها و کلاهبرداری ها را فراهم کرده است.

به راستی در نبود آموزش تفکر انتقادی؛ چه میزان از تحلیل اجتماعی، فرهنگی و سیاسیِ امر واقع لازم است تا بتواند باریکیِ روندِ فکری در نسلِ وب را تبیین علمی کند.

دو دست آوردِ مهمِ اندیشه ورزی یعنی باروت و فن آوری دیجیتال، با هم ارتباط مخصوص دارند، هر دو  برای تاکتیک های دوردست، ابزاری بی بدیل اند. از یک سو دیجیتالیسم با کلاس درس مجازی، عزم خود را برای ویران کردن سراسری کاخ زبان و فرهنگ و ادب فارسی، جزم کرده است، از سوی دیگر برخی چاره اندیشی ها و ارائه ی راهکارها شاید بوی باروت بدهد. طرفه اینکه حتی اشاره به بوی باروت، طبع نازک برخی از جوانان و حتی نخبگان علمی کشور را می آزارد و ممکن است آنها را بپراند!

در مورد سلوک معنوی نسل نوظهور و پدیداریِ آثار آن در کوی و برزن، مهمترین نکته این است که برخلاف سوداگران بازار اندیشه که تنگناهای اقتصادی را نفی کننده ی سلوک معنوی می دانند، باید از قضاوت شتاب زده پرهیز کرد.

انسان موجودی است اهل تفکر و اندیشه و قادر است رابطه ای متفکرانه با دیگران داشته باشد. بنا بر مقاله ی معروف در تحلیل پدیدارشناسانه ی تکنولوژی به قلم « مارتین هایدگر»، خطرناک ترین خطرها در این زمانه؛ خطر غفلت از اساسِ انسانیّتِ انسان است.

سخن آخر اینکه اصول سه گانه ی آزادی، استقلال و اسلام شالوده ساز اندیشه ی فرهنگی است که می تواند با چاره اندیشی، جامعه را ازخطر غفلت برهاند،  و امید به حفظِ عظمت، قدرت و شوکتِ مهدِ یکی از بزرگ ترین تمدن های جهان که از زمان اسکندر مقدونی طمعِ قدرت های خارجی را برانگیخته است؛ تقویت کند.

| سید مهدی حسینی

اینستاگرام
استاد بزرگوارم ، آقای دکتر حسینی . عرض سلام ، ادب و احترام
بنده همچنان بشدت پیگیر مطالب ادیبانه و روشنگرانه شما بوده و هستم ، آنچه تقریبا" در تمامی بحث هائی که ایراد می فرمائید ، وجود دارد بحث (تفکر انتقادی) می باشد که بسیار جای توجه و تامل دارد و شما این موضوع را بارها از شروط تکوین نظام تفکری ، انقلاب اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب برای نسلهای جدید بخصوص (نسل وب) یاد کرده اید ، که مبین موضوع (آسیب شناسی) جامعه امروزی ، نسل جدید پس از انقلاب ، در میان انبوه رسانه های اینترنتی و دیجیتالی می باشد. استاد ضمنا" سعی نمودم در این مطلب از اصطلاحات عامیانه تر و ساده تر، بهره ببرم تا سایر مخاطبان عزیز هم بیشتردر این حوزه ، مطلع شوند .
استاد بزرگوار در بحث همین تفکر و آسیب شناسی بنده در یک حوزه به تلاقی رسیده ام ، که در صورت امکان خط فکری و مرز این موضوع را مشخص فرمائید . پس از پیروزی انقلاب و شرایط حال که اکثر رسانه های داخلی کشور مانند رسانه ملی ، وزارت ارشاد و ... در انحصار حاکمیت وجود دارد و به نوعی در بحث رسانه های داخلی دچار اکثریت و اقلیت جامعه قرار گرفته ایم و در حوزه رسانه های دیجیتالی ، اجتماعی اکنون مانند اینستاگرام ، هر فردی با هر سن ، سالی و هر میزان سواد آکادمیک ، سیاسی ، برای خود یک پیچ اینستاگرامی فراهم نموده و به مثابه یک کد ملی را دارا می باشد و چون این فضا به مانند فیسبوک یا توئیتر ، فیلتر نمی باشد و تنها با یک گوشی ، به سهولت تمام در دسترس می باشد ، در این رهگذر، بدترین ادبیات سیاسی و اخلاقی را شاهدیم ، که گاهی تحمل دیدن این ادبیات بشدت ما را آزار می دهد ، به بحث (نزاکت سیاسی) "احترام به نظریات دیگران" و "آنچه که می دانیم و آنچه که می توانیم بگوئیم" رسیده ایم ، چون در کشور ما در بسیاری از رسانه های قانونی ، داخلی مطالب "تابو شده" به وفور وجود دارد ، که نیاز به تفکر انتقادی بشدت قابل محسوس است .
از ابتدای دهه 1990 میلادی بحث (نزاکت سیاسی) در قشر دانشجویان و روشنفکران آمریکا و اروپا ، رواج پیدا کرده و شما خیلی خیلی بیشتر از بنده ، به این بحث اشراف نظر دارید ، به همین سبب از شما تقاضا دارم در موازات (تفکر انتقادی) و (نزاکت سیاسی) مرزهای این دو موضوع را تشریح بفرمائید . چون نیاز به ورود به این مباحث هر روز بیشتر مورد نیاز می باشد . سپاس فراوان از نظرات شما استاد گرانقدرم که مزاحمات این شاگرد همیشگی خود را ، تحمل می فرمائید .
با احترام شایسته
با نام و یاد خدا
با اهداء شایسته ترین سلام و احترام خدمت دوست عزیزم جناب مرتضی فنبری وفا
از ابراز لطف و محبت نسبت به مطالب کمال تشکر را دارم؛ این از بزرگواری شما ست که دیدگان نازنینتان را سرمۀ پرده پوشی کشیده اید و عیب های بی شمار مطالب را نادیده گرفته اید.
با انفجار اطلاعات و گسترش فضای مجازی تکنولوژی حالتی متافیزیکال یافت و در مرکزِ آگاهی بخشی و عملِ جهانی، قرار گرفت. بد تر از همه کوچ سیاست پیشگان به عرصه ی هنر بود که مخاطرات محاسبه ناپذیری را برای آنچه که ارسطو بخشِ خردِ نظری روان آدمی می نامد، ایجاد کرد.
هماطور که جنابعالی به درستی اشاره فرموده اید در این رهگذر، بدترین ادبیات سیاسی و اخلاقی را شاهدیم ، که گاهی تحمل دیدن این ادبیات بشدت ما را آزار می دهد. به راستی کیست که پایان این قصه ی تلخ را نتواند پیش بینی کند ... ،
یکی از راهکارها می تواند آموش تفکر انتقادی یاشد . این امر باید در ابتدا به دانش آموزان و از مقطع ابتدایی آموزش داده شده و به شیوه ای علمی نهادینه شود. ( بحث مجری ، هزینه و زمان و مکان برای این امر خود داستان دیگری دارد که خودتان بهتر می دانید).
شایسته ی یادآوری است که در تأملات تئوریک نباید هیچ راه حلی را بطور مطلق درست یا بطور مطلق نادرست پنداشت.
اشاره ای هم به فیلتر فیس بوک و توئیتر داشتید، شما بهتر از همه می دونید که امروز دور زدن فیلترینگ و دسترسی به سایت های مسدود شده و اطلاعات سانسور شده بقول جوانترها عین آب خوردنه و از انو اع"فیلترینگ" کاری ساخته نیست، و هیچ خط و مشی دیگری نیز احتمالا نمی تواند چاره ساز باشد .
درکرشمۀ فیلترینگ و طنز تلخ آن انگار دو کارکرد نهفته بود: در اوایل، سود اقتصادی برای فرو شندگان فیلتر شکن ( دیری است که به لطف شیطان بزرگ رایگان شده ) ؛ و مهارت افزایی و تبادل تجربه در بین دانش آموزان حتی در مقطع ابتدایی.
در رابطه با موضوع جالب نزاکت سیاسی که از ابتدای دهه 1990 میلادی در قشر دانشجویان و روشنفکران آمریکا و اروپا رواج پیدا کرده ، متاسفاته توفیق مطالعه ی چیزی بیشتر از مطالبی که سالها پیش، در درس فن دیپلماسی و آدب کنسولی در دوره ی کارشناسی به ما ارائه می شد نداشته ام .
در این زمینه کتابی با عنوان دیپلماسی نوین در عصر دگرگونی در روابط بین‌الملل نوشته ی دکتر علی اصغر کاظمی ، اطلاعات مفیدی در اختیار علاقه مندان قرار می دهد.
باتشکر از تبادل اندیشه ؛ و پوزش از تصدیع اوقات ؛ و آرزوی سلامتی وموفقیت روز افزون برای شما عزیز دل برادر
باتشکر از دست اندر کاران سایت وزین فاش نیوز
آقای دکتر حسینی ، استاد ارجمندم سلام و عرض ادب مجدد
در ایندا از اینکه سئوال بنده را به سرعت جواب داده سپاسگزارم ، در ادامه شما به انواع فیلترشکن ها اشاره فرمودید ، که دقیقا" همین سود اقتصادی فروش انواع (وی پی ان)
بصورت آنلاین بوده که خود نظام فیلترینگ ، آنرا برای این افراد ، بوجود آورده و بسیاری از رسانه های بیگانه این موارد را حتی بصورت رایگان ، در اختیار مردم داخل کشور عرضه می دارند.
اما در این میان فرمودید در تفکر انتقادی ، هیچ تاملات تئوریک نظری بصورت مطلق وجود ندارد به مثابه سخن معروف ارسطو که : من می دانم که چیزی نمی دانم ، هر چند بسیاری آن را پاردوکس (دروغگوئی) ارسطو می دانند ، اما امروزه دریافته ایم دانسته هایمان نسبت به ندانسته هایمان ، بسیار ناچیز است و یا شاید از اساس غیر از مطلق بودن بزرگی خداوند ، تمام زندگی و هستی ، نسبی باید تلقی شود. حال با توجه به موافقان و مخالفان این نظریه ، بنده صراحتا" اظهار نظر نمی کنم و به تمام نظرات چه موافق و چه مخالف ، ادای احترام می کنم.
استاد ، در موضوع نزاکت سیاسی ، شخصا" مدتی بود با توجه به "مرز سیاست و آزادی بیان" به این نکته علاقه پیدا کرده بودم و همانگونه که در مطلب قبلی یاد کردم "آنچه می دانیم و آنچه می توانیم بگوئیم" بیشتر مد نظرم بوده و چطور خط مرز این تعاملات را رعایت کنیم که دچار افراط و تفریط نشویم و آنچه شما بیان فرمودید سیاستمدارانی که وارد ، وادی هنر شده اند و بنده نیز اضافه کنم ، هنرمندانی که وارد سیاست شده اند ، هر موضوعی را ابراز می دارند ، که شاید خودشان از اساس از چیزی که می گویند ، مطلع نباشند و بعنوان (سیلبیریتی) چون در کانون توجه هستند ، می خواهند بگویند : بله ما هم می دانیم و می گوئیم و اینجاست موضوع نزاکت سیاسی اهمیت خود را نشان می دهد ، که جناب هنرمند ، لطفا" نمی دانید ، سکوت کنید و به همان سخن ارسطو بیاندیشید که چقدر نسبت به حواشی هنر شما ، دچار حاشیه شده اید و متاسفانه نوجوانان و جوانانی که شما را الگو قرار می دهند ، آیا برای نسلهای امروز و فردای این کشور دچار عذاب وجدان خواهید شد یا خیر ...!
استاد ، اطاله کلام بنده را ببخشید . با تجدید احترام
با نام و یاد خدا
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
خواهش می کنم عزیز دل برادر
مطالبت درست است و چون از دل بر آمده بر دل می نشیند.
با تجدید ارادت و احترام و التماس دعای بسیار
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi