شناسه خبر : 88418
پنجشنبه 14 بهمن 1400 , 12:00
اشتراک گذاری در :
عکس روز

گلایه جانباز اردبیلی از کم‌توجهی به جانبازان جبهه و جنگ

در این نهاد انقلابی، بی عدالتی بیداد می کند

به عنوان امدادگر در سن ۱۴سالگی در۳ نوبت متوالی در دوران جنگ تحمیلی به منظور دفاع از میهن اسلامی به جبهه های حق علیه باطل شتافتم...

فاش نیوز - به عنوان امدادگر در سن 14 سالگی در 3 نوبت متوالی در دوران جنگ تحمیلی به منظور دفاع از میهن اسلامی به جبهه های حق علیه باطل شتافتم.

 بر همین اساس در نوبت سوم در استان سلیمانیه عراق در منطقه (ماووت) بر اثر اصابت ترکش به انتهای لگن و چشم راست به مدت دو ماه در بیمارستان امام خمینی تبریز بستری شدم و منجر به جراحی و کوتاهی پای راست به اندازه 8 سانت و بروز عوارض ناشی از شکستگی ها، جمع نشدن پا، کمردرد شدید و آرتروز گردن شد. متاسفانه پس از این عمل کل درصد اعمال شده 25 درصد است اگرچه اعتراضی به درصد ندارم.

 در آن دوران بنده دانش آموز کلاس پنجم ابتدایی بودم و از درصد و پول چیزی نمی دانستم و تاکنون ریالی هم از بابت جانبازی دریافت نکرده ام. چرا که بخاطر پول به جبهه نرفتم؛ تا امروز پاشنه درب بنیاد شهید را از جا بکنم. هرچند که متاسفانه در این نهاد انقلابی، بی عدالتی بیداد می کند.

سوال اینجا است که آقای دکتر قاضی زاده هاشمی! اگر شهید یا جانباز و آزاده ای نبود، پس فلسفه وجودی بنیاد چه بود؟ مگر بنیاد شهید به خاطر خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان تاسیس نشده است؟ متاسفانه برخورد کادر بنیاد با ایثارگران طوری شده است که انگار باید تحت پوشش کمیته امداد قرار می گرفتیم تا بنیادشهید. به طور مثال برای دریافت وام خرید مسکن و یا خودرو پارتی بازی و دادن زیرمیزی بسیار رواج دارد.

 بنده در حال حاضر با شش سر عائله زندگی می کنم و چهار دختر دارم که دو نفر از آنها ازدواج کردند ولی متاسفانه تاکنون نتوانسته ام جهیزیه دو تای دیگر را تهیه کنم. قبلا کارمند وزارت بهداشت و درمان بودم ولی مدت 19 ماه است که با 30 سال جاروکشی بازنشسته شدم.

 در دوران قبل از بازنشستگی، بنده در قبال کارم حقوق دریافت می کردم و اگر به طور مثال دو روز کار نمی کردم، به بخش تخلفات اداری ارجاع می شدم. پس من کار می کردم و حقوق می گرفتم اما از سال 65، 66 جانبازی من تائید شد.

  ولی اقای دکتر، در همین وزارت بهداشت و درمان کسانی هستند که به صورت سرباز و بنا بر وظیفه قانونی به جبهه رفته اند و درصد جانبازی دارند و هم از بنیادشهید و اداره حقوق می گیرند. اما من با شش نفرعائله فقط مبلغ 57 میلیون ریال دریافت می کنم و همان همکار علاوه بر 57 میلیون ریال ازبهداشت مبلغ 57 ریال هم از بنیاد دریافت می کند.

 آیا به نظر شما این عدالت علی است؟ اقای دکتر بنده از سال 88 به بعد یعنی از سن 41 سالگی دچار خارش پوست، تنگی نفس وقرمزی چشم شدم. همچنین علاوه بر خارش پوست که همراه با تاول های ریز و درشت روی پاهایم است، التهاب چشم و کم بینایی و چسبندگی به سراغم آمده است.

 در سال 89 نیز تنگی نفس، همراه با صرفه مزمن و خلط خونی مرا راهی بیمارستان های گرمی و اردبیل کرده و حالم را خراب کرد. وقتی دیگر روز شماری مرگ را می کردم. برادر بزرگترم داروهای اقای دکتر قبادی که نوشته بود را به خودش نشان داده بود؛ دکتر گفت دیگر نمی توانی بدون کپسول نفس بکشی.

متاسفانه دچار عوارض شیمیایی شده بودم. بنابراین چندین بار به بیمارستان بقیةالله رفتم که پزشکم دکتر فدایی بود. تا دکتر فدایی مرا بر روی ویلچر دید شناخت. چرا که در سال 88 مرا معاینه کرده بود. در بیمارستان بستری و عمل جراحی ریه چپ قرارگرفتم و پس از دو ماه بستری مرخص شدم.

 در سال 92 مرا به کمیسیون عالی فرستادند و ضایعه بر روی ریه و پوست تایید و 55درصد لحاظ شد اما بنیاد شهید شهرستان گرمی مدعی شد که شیمیایی، پوست، ریه و چشم احراز شده ولی تعیین درصد نشده است. سوال این است چرا این 55درصد کمیسیون عالی سپاه را قبول نکردید و به کمیسیون عالی فرستاده‌اید؟

آقای قاضی زاده مدت 12سال است که جانبازی من احراز شده اما تاکنون تایید درصد نشده است. آقای دکتر مدت 12 سال که نمی توانم بدون کپسول اکسیژن زندگی کنم. چگونه می توان با حقوق بازنشستگی هم خانواده، دارو، اکسیژن و غیره را تامین کرد؟

مگر یک خدمتگزار با 30 سال خدمت و شش سر عایله چقدر حقوق دریافت می کند؟ آقای دکتر ماهی دو بار کپسول‌های 5کیلویی و 20 کیلویی را برای پر کردن از گرمی به اردبیل می فرستم و کرایه راه اردبیل و پر شدن کپسول اکسیژن را علاوه بر هزینه ها حساب کنید.

آقای دکتر، بنیاد شهید وضعیت جسمانی مرا می داند اما چرا هیچ کمکی نمی کند؟ مگر بنیاد به خاطر ما تاسیس نشده است. به خدا قسم کادر بنیاد شهید دچار بیماری شده است. چگونه است من کارمند 30با سال خدمت چیزی ندارم ولی کارمندی که در بنیاد شهید استخدام شده است، خانه سه طبقه، ماشین و...دارد.

در شهرستانی زندگی می کنم که در اداراتش باند بازی است. آقای دکتر من و خانمم در کودکی تحت پوشش کمیته امداد بودیم اما نتوانستم جهیزیه بگیرم چون پارتی نداشتم. متاسفانه کمیته امداد به کسانی جهیزیه داد که پدر آنها بالای 4میلیارد زمین برای بجه های خود به ارث گذاشته بود؛ اما پدر من یک سید انقلابی بود و چیزی به جز نام نیک برای ما بر جای نگذاشت.

پایان

اینستاگرام
سلام برادر بزرگوار خدا هم اجرتان دهد هم کمکتان کند . غم نامه بود تا زندگی نامه . .‌‌‌‌قبل از اینکه اسراییل نابود شود باید این غده های سرطانی داخل کشور نابود شوند . ..جایی در روایات خونده بودم حضرت مهدی عجل الله تشریف بیاورند با چنین جماعتی که ظلم می کنند مشکل پیدا می کنند . گردن اینها رو اول میزنه. گردن هرکسی که ظلم کند .‌‌‌ حقیر کامنت میذارم فاش اگر دیلیت نفرماید
سلام و عرض ادب و احترام به محضر جانباز عزیز وبزرگوار، عرض شود تمامی فرمایشاتتان حق، بدرستی مشگلات وباندبازی راماهم باجسم وروحمان لمس ومشاهده کرده ایم، امیدوارم هرکس که در بنیاد شهید و امور ایثارگران (افضل نهادها) برخوردناشایستی دارند، بی حرمتی می‌کنند پارتی بازی می‌کنند به دردهای گرفتار شوندکه هیچ درمانی نداشته باشد، دوستدارتان هستیم
سلام..برادرعزیزتمام سخنان شماحق است..این مشکل درتمام ادارات بویژه بنیادرایج است..وقت آن رسیده که یک بازبینی درموردخدمات به جانبازان صورت بگیرد،یک تحول اساسی نیازاست..جانبازان همگی خسته ودل آزرده هستند..کاردبه استخوانشان رسیده..
امروز در مراجعه با بنیاد خانم کارمند بنیاد که باید کارم را می انداخت اومد مسخره کرد با لحن تمسخر گفت من بازنشسته شدم برو دیگه حوصله ندارم گفتم واقعاً حیف که پدران ما گلوله خوردند که این ها بیان جایگاه ازش بگیرن ومثل نردبون از خون شهدا بالا برن حیف
دمت گرم از گیلان حرف دلم زدی همین بیمه دی با خود مسئولین دستشون باهمن دولت میگه صدردصد باید پرداخت بشه بابا ویزیت دکتر100تومن میگیره ولی بیمه بیش از 30درصد از ویزیت ودارو کم میگنه بابا حرف ریاده وقت ما باید واگذار بخدا میکنیم اگر اینها دین داشتن با شما وعزیزان دیگر این کار نمیگردن
در دوران دفاع مقدس خونه ی ما شبیه پادگان بود یکی می رفت جبهه دو تا از جبهه میومد خیلی دوران وحشتناک و ترسناکی بود حملات موشکی و بمباران شهر دزفول هر شب روز تکرار میشد خواهری دارم که در آن زمان در خونه مانده بود و کارهاری خونه را نظیر غذا پختن و شستن لباس انجام میداد چون مادرم و من و خواهر کوچکترم در روستاهای دزفول رفته بودیم و مدتی هم در قم و کاشان بودیم مادرم خیلی از جنگ و موشکباران می ترسید
این خواهری که گفتم دراین سالها جنگ بر اثر اصابت.موشک که نزدیک خونه ما اصابت کرده بود دچار موج انفجار شد و بنده خدا بیمار شد در همان سن ۱۲سالگی و بعد از جنگ هم حالش بدتر و بدتر شد
بعدها که به بنیاد شهید مراجعه کردیم گفتن چه مدرکی دارید که این دختر در جنگ اینطور شده
شاید مادرزادی بیماره
خلاصه این بنیاد انقلابی حتی حاضر نشد به عنوان یک خواهر شهید کمکی به این بنده خدا بکنه و تا الان که حدود سی پنج سال که از جنگ میگذره او همچنان در حال درد و رنج می باشد و مادرم دارد از او نگهداری میکند و خودم هم داروهای او بطور آزاد تامین میکنم
من ناراحت اینم که دیدم این خواهر عزیز در آن دوران چه زحماتی برای برادران رزمنده اش کشید و نگذاشت کارهای خونه در نبود ماذر به زمین بماند و در آن شرایط وحشتناک در خانه ماند
ولی الان هیچ کسی از او تشکری هم نکرد و با اینکه مادرم چند بار از بنیاد شهید تقاضای کمک کرد ولی جوابی از این بنیاد انقلابی نشنیدکه نشنید
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi