شناسه خبر : 88485
یکشنبه 17 بهمن 1400 , 10:15
اشتراک گذاری در :
عکس روز

تدابیر شهید «اکبر شهریاری» برای تربیت صحیح فرزندان خود

شهید اکبر شهریاری روی تربیت فرزندش بسیار حساس بود به طوری که زمانی که به دنیا آمد، به راحتی هر جایی نمی‌رفت و هر لقمه‌ای را در دهان او نمی‌گذاشت.

 

حساسیت شهید «شهریاری» بر تربیت فرزندان خود/ هر لقمه‌ای را در دهان فرزند خود نمی‌گذاشتشهید مدافع حرم «اکبر شهریاری» روز اول فروردین ۱۳۶۳ در محله کیانشهر تهران به دنیا آمد و روز اول بهمن ۱۳۹۲ در دفاع از حریم آل‌الله در حلب سوریه به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید.

از همان دوران نوجوانی به فعالیت در بسیج علاقه داشت. فعالیت خود را در پایگاه مقاومت بسیج شروع کرد و تمام دعاهایش به آرزوی شهادت منتهی می‌شد. وی قاری و مداح هیأت پایگاه بود.

شهید شهریاری روی تربیت فرزندش بسیار حساس بود به طوری که زمانی که به دنیا آمد، به راحتی هر جایی نمی‌رفت و هر لقمه‌ای را در دهان او نمی‌گذاشت.

آخرین باری که به کربلا رفته بود، روز اربعین بود اما به حرم حضرت عباس (ع) نرفت، چون خجالت می‌کشید که وقتی حرم حضرت زینب (س) در محاصره است به زیارت حضرت عباس (ع) برود. ۱۰ روز پس از این سفر به سوریه رفت و به شهادت رسید.

زمانی که یکی از همرزمان اکبر در سوریه مجروح شده بود، او را به بیمارستان برد. در این حین تازه از شهادت شهید «محمودرضا بیضایی» مطلع شده بود و دوست مجروحش گفت: «محمودرضا خوابی دیده بود اما چون تعبیر آن را نمی‌دانست، به تو نگفت اما من می‌گویم. در این خواب، محمود دیده بود که در یک باغ سبز با تو راه می‌رود و می‌خندید.»

وقتی خبر شهادت شهید «محمودرضا بیضایی» به اکبر رسید، خودش را بالای سر آن شهید رساند و خیلی بی‌تاب شده بود. فردای آن روز به فرمانده خود گفت: «اگر اجازه بدهید من لباس‌های رزم بیضایی را بپوشم. وقتی مقداری از مقر فاصله گرفت، یک خمپاره ۶۰ او را مورد اصابت قرار داد و پهلویش را شکافت و به شهادت رسید و همان روز به ایران برگشت.

یکی از همرزمان شهید نقل کرد که: «یک بار بعد از شهادت شهید شهریاری خواب دیدم در هیأت هستیم و با هم صحبت می‌کنیم. از او پرسیدم: «چه چیزی برای آن دنیا مفید است؟»

به من جواب داد: «قرآن بسیار به درد می‌خورد.»

(اکبر قاری قرآن بود و هر چه به زمان شهادتش نزدیک‌تر می‌شد، انس بیشتری با قرآن می‌گرفت. شب‌های آخر هر وقت بیکار بودیم، شهید شهریاری به سراغ قرآن جیبی‌اش می‌رفت.)

در رؤیای خود از او پرسیدم: «آن لحظه آخر که شهید شدی چه اتفاقی افتاد؟»

به من گفت: آن لحظه شیطان می‌خواست من را نسبت به بهشت ناامید کند.

بخشی از وصیتنامه شهید به شرح زیر است:

«الهی و ربی من لی غیرک

خدایا، خودت می‌دانی که غیر از تو کسی را ندارم و کسی به جز تو نیست که از درون و برون من آگاه باشد؛ لذا فقط از تو می‌خواهم که مرا هدایت کنی و همچنین یاریم کنی و در نهایت به سعادت واقعی که همان شهادت است، برسانی.»

منبع: دفاع پرس
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi