شناسه خبر : 89178
دوشنبه 23 اسفند 1400 , 11:17
اشتراک گذاری در :
عکس روز

ستاره بیست و سوم؛ سیدمحمد، سینه سرخ عاشق

ابوالقاسم محمدزاده


* موضوع: شهید سیدمحمد حسینی
چند روز است که قلم به فرمان نیست. اصلا دروغ چرا، دست و دلم به قلم و کاغذ نمی‌رود. فکرم مشوش است و با این‌همه عکس و نوشته‌ها و CD که جلوی چشمم تلنبار شده، دلم نمی‌خواهد به چیزی فکر کنم. دنبال موضوعی می‌گردم که از جنس خودم باشد. شاید از نظر سن و سال. شاید از نظر قومیت.
هیچ‌کدام از اینها که گفتم، ذهنم را به کنکاش وا نمی‌دارد. تلنگری نمی‌خورم و سرچشمه‌های ذهنم مثل چشمه‌هایی که کور شده‌اند و نم پس نمی‌دهند خشک است. خشک.
با بی‌حوصلگی تمام، دست نوشته‌ها و عکس‌ها را نگاه می‌کنم. نگاهم روی کلمه سید قفل می‌شود. چه وجه تشابه و نقطه ‌اشتراکی در این کلمه وجود دارد که نمی‌توانم از آن بگذرم و سراغ کلمه و موضوع دیگری بروم.
برگه یاداشت‌هایم را ورق می‌زنم، 16 ساله است که به‌عنوان بسیجی جبهه رفته است. درست مثل خودم که شانزده سالگی‌ام را منورها جشن گرفته بودند. همین عدد کافی است که مرا با خودش همراه کند. تا به خودم می‌آیم، محتوای کل پرونده‌اش را مرور کرده‌ام و زیر بعضی از کلماتش خط کشیده‌ام.
12 ساله بوده که در انقلاب و تظاهرات، همراه پدرش، همپای مردم انقلابی گناباد، تا پیروزی پیش آمده بود و فریاد کودکانه‌اش در بین سیل جمعیت طنین افکنده بود.
ابتدایی را در دبستان ملامظفر خوانده و دوران راهنمایی را در مدرسه خواجه نصیر درس می‌خواند که با رفتار نه چندان خوب معلم و مدیر مدرسه‌ترک تحصیل کرده و به شغل آزاد روی می‌آورد و همزمان ورزش می‌کند. سال 1362 موفق به اخذ کمربند بنفش جودو می‌گردد.
سید محمد، اسفند سال 1362، راهی جبهه شده بود و به‌عنوان خدمه دوشیکا (در عملیات‌های والفجر یک و والفجر سه) و خمپاره‌انداز 60 میلی‌متری (در عملیات خیبر) در واحد ادوات لشکر 5 نصر به کار گرفته شد اما با لیاقت و شجاعت‌هایی که از خودش طی چهار سال حضورش در جبهه‌های مختلف جنوب و غرب نشان داده بود، مسئولیت‌های دیگری چون؛ فرماندهی قبضه (در عملیات میمک) معاونت آتش بار(در عملیات بدر) و در عملیات والفجر 8 به‌عنوان معاون گردان نازعات لشکر منصوب شد و با حفظ سمت فرمانده آتشبار بود در عملیات حاضر شد.
او با همان مسئولیت خودش را به وعده‌گاه آسمانی شدنش، عملیات کربلای 5 رسانده بود.
شلمچه میعادگاه خیلی از سینه‌سرخان عاشق بود و او علی‌رغم مجروحیت‌هایی که داشت در خط مقدم حاضر می‌شد، ‌ترکشی که در عملیات عاشورا به سر و کمرش خورده بود و ‌ترکشی که از عملیات والفجر 8 در ران پای چپش جا خوش کرده بود هرگز او را از راهی که قدم در آن گذاشته بود باز نداشت و هربار مشتاق‌تر به جبهه رفت تا خودش را به میعادگاه و سکوی پروازش شلمچه برساند.
او شکسته بال و زخمی، اما با شجاعت و‌اشتیاق خودش را به کربلای ایران رساند و در حالی ‌که معاون فرماندهی گردان نازعات تیپ الحدید لشکر 5 نصر را به‌عهده داشت، همدوش نیروهایش در عملیات شرکت کرد. اصابت‌ترکشی که به سرش نشسته بود او را از رفتن بازداشت و روحش آسمانی شد و همراه دیگر سینه‌سرخان به سمت عرش الهی پرکشید و پیکر پاکش، پس از انتقال به مشهد تشییع، برای دفن زادگاهش منتقل و درجوار امام‌زاده «آقا سیدحسن» آرام گرفت.
روحش شاد

منبع: کیهان
اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi