یکشنبه 18 دي 1401 , 10:36
ستاره پنجاهم: ستاره طلاب
ابوالقاسم محمدزاده
همزمان با سالروز تولّد امام رضا(ع)، در خانوادهای مذهبی در محلّۀ طلّاب شهر مشهد به دنیا آمده بود. دومین فرزند خانواده بود و مورد توجّه و محبّت خانواده قرار گرفت.
دوران حیاتش را در همان محلّۀ طلّاب، کوچۀ آقای مصباح، در کنار چهار برادر و دو خواهرش گذراند.
او از همان کودکی گرایشهای مذهبی داشت. از پنجسالگی نماز میخواند و در نُهسالگی روزه میگرفت و چون به قرآن علاقه داشت، با پدر و مادرش به جلسههای قرآنی میرفت.
دورۀ ابتدایی را تا کلاس سوم در مدرسۀ عسکریّه بود و بعد از آن به مدرسۀ جوادیّه رفت که مدرسهای قرآنی بود. سپس وارد مدرسۀ عاشق عاملی در طلّاب شد و پس از یک سال، وقفه تحصیلی، دورۀ راهنمایی را شبانه خواند و بعد از اتمام سوم راهنمایی، ترک تحصیل کرده و در چهارراه سیلو، دو سال به کار زرگری مشغول بود که انقلاب پیروز شد.
در سیزدهسالگی به همراه پدرش به راهپیمایی میرفت. در جلسههای [شهید]هاشمینژاد و [آیتالله] خامنهای شرکت میکرد. بر روی دیوارها شعار مینوشت و شبها در پشتبام، ندای اللهاکبر سر میداد. در درگیری استانداری هم شرکت داشت.
بعد از پیروزی انقلاب و بنا به دستور امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل بسیج، وارد بسیج شد و در گشتهای شبانه شرکت کرد.
از جنایتها و شقاوتهای گروهکهای منافق و دموکراتها بسیار ناراحت بود. از منافقین و ضدّ انقلاب، متنفّر بود و اوّلین بار از طریق مسجد هدایت به جبهه رفت.
در نخستین اعزام خود، از طریق مسیر آبی وارد آبادان شد و چهار ماه در جبهۀ جنوب جنگید. او پس از بازگشت از آبادان، در 13 مهر 1360 وارد کمیتۀ انقلاب اسلامی حرم مطهّر امام رضا(ع) شد و حدود هشت ماه در آنجا خدمت کرد. او در 13 خرداد 1361 وارد سپاه شد. از آنجا که برای رسمیشدن در سپاه باید یک سال به کردستان میرفت، به همراه حدود 700 نفر دیگر به پادگان امام حسن(ع) تهران رفت و دو ماه در آنجا آموزش دید و سپس به کردستان اعزام شد.
ابتدا به پادگان حزبالله کرمانشاه رفتند و سپس رضا با تحویلگرفتن سلاح، به سقّز رفته و در ساختمان دخانیات مستقر شد. پانزده ماه در کردستان حضور داشت.
آن روزها فرمانده عملیّات سقز، [شهید] محمود کاوه بود. ابوطالبزاده، در آغاز، رانندۀ آمبولانس بود اما وقتی در عملیات پاکسازی جادۀ پیرانشهر ـ سردشت با کمبود رانندۀ تویوتا مواجه شدند و ابوطالبزاده با خودروی دوشکا شهامت و مهارت خود را نشان داد، «به درخواست [شهید] کاوه از بهداری به واحد ادوات منتقل شد و خدمههای توپ 106 شد.
او در عملیّاتهای پاکسازی جادۀ تکاب ـ صائیندژ، رهاسازی سدّ بوکان و جادۀ پیرانشهر ـ سردشت، نقش فعّالی داشت. به همین سبب، یک ماه بعد از انتقال به واحد ادوات، از سوی [شهید] کاوه به عنوان جانشین گردان ادوات معرفی شد و بعد از شهادت شهید مستغنی حدود شش ماه فرمانده گردان ذوالفقار بود.
وقتی شهید کاوه در نقده مجروح و شبانه به ارومیه اعزام شد، شجاعانه آمبولانس او را با دوشکای مستقر بر تویوتا اسکورت کرد.
او در مجموع، 12 ماه و 22 روز در جبهههای کردستان جنگید و سرانجام در منطقۀ پیرانشهر به همراه شش تن دیگر در محاصرۀ دشمن قرار گرفت و در عملیّات ارتفاعات مرزی دوپازا بر اثر اصابت ترکش به سینهاش، به درجۀ شهادت نائل گردید و ستارهای شد تا چراغ راه همرزمانش در کوههای سربه فلک کشیده و جنگلهای انبوه کردستان باشد و نیز راهنمایی برای ما در زندگی دنیوی مان.
پیکرش پس از انتقال به مشهد، روز هجدهم ماه رمضان تشییع و مصادف با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، در صحن آزادی حرم مطهّر رضوی به خاک سپرده شد.
او فرماندهی بسیار متواضع، لایق و مسئولیّتپذیر بود. در جنگ بسیار جدّی برخورد میکرد. در عملیّاتها همیشه پیشقدم بود و سیرهاش الگوی نیروهایی بود که در جوار او خدمت میکردند. روحش شاد.
موضوع: شهید رضا ابوطالب زاده سرابی