15 ارديبهشت 1403 / ۲۵ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 101746
دوشنبه 19 تير 1402 , 10:58
دوشنبه 19 تير 1402 , 10:58
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
هرچه داریم از تو داریم ای....
جانباز ع. شاطریان
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
حجت الاسلام سید محمدحسین راجی
کابینه تناقضها و کلاهی که سرشان گذاشتند
سید محمدعماد اعرابی
ای نشسته صف اول
علیرضا ضابطی
امنیتِ خودبسنده و ماهواره ی همراه
سید مهدی حسینی
هنر رهبری شکستن قدرتهای بزرگ است
احمد رضا بهمنیار
به دانشگاه مردمی فلسطین خوش آمدید
محمدحسین آزادی
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
انقلاب اسلامی طلیعهی انقلاب جهانی اسلام
آقای احمدرضا بهمنیار
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
آرامش من در کنار آن شهید بیشتر از الان بود!
فاش نیوز - همسر شهید سید علی اندرزگو روایت میکرد:
من میدانستم که زندگی خاصی دارم. در افغانستان هم که یک هفته در یکی از روستاها میهمان کدخدا بودیم، به کدخدا و چند نفری که میخواستند برای ما گذرنامه بگیرند گفته بود: «من تیر خلاص را به حسنعلی منصور زدم و فرار کردم.» من میدانستم با چه کسی زندگی میکنم.
ولی با این همه حرفها، فکر میکنم در آن روزهایِ فرار، آرامشی که در کنار آن شهید داشتم الان ندارم. بعد از شهادت ایشان آن آرامش را از دست دادم.
شاید به خاطر اینکه ارتباطش با معصومین زیاد بود و این آرامش به من هم منتقل میشد. آن روز که از زابل به طرف مشهد حرکت کردیم و چند سلاح کمری را دور کمرم بسته بودم، آرامش من بیشتر از الان بود که در این اتاق نشسته ام و دارم حرف میزنم. وقتی میگفت من میدانم حضرت زهرا (سلامالله علیها) مادرم کاری میکند، من فکر میکردم واقعا حضرت زهرا (سلام الله علیها) آنجا ایستاده است.
منبع: مشرق نیوز - تاریخ انتشار 3 شهریور 95
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب