شناسه خبر : 104703
پنجشنبه 27 مهر 1402 , 11:31
اشتراک گذاری در :
عکس روز

این شهید پدرو مادر نداشت

فاش نیوز - نه پدر داشت و نه مادر، تنها برادرش را هم در یک حادثه از دست داده بود. خودش بود و خودش.

غواص

به گزارش خبرگزاری همشهری آنلاین: شب های علمیات یا هر وقت که احساس دلتنگی می کرد، غصه هایش را در نامه می نوشت و به رود آب می سپرد. جوان محجوبی بود. کم حرف می زد و بیشتر از جسمش کار می کشید. او معاون گروهان خط شکن بود. در عملیات کربلای 5 در شلمچه به شهادت رسید. 

داستان یوسف 

یوسف، اهل زنجان بود. در خانواده ای مستعضعف بزرگ شد. پدرش را در 6 ماهگی از دست داد. مادر زیر پروبال او و برادرش را گرفت. زندگی شان هر چند سخت میگذشت اما دلخوش بود که  سایه مادر بالای سرشان است. اما چندی نگذشت که مادر هم از دنیا رفت. یوسف ماند و برادر بزرگترش. کسی را نداشتند که سرپرستی شان را برعهده بگیرد. هر روز خانه یکی از اقوام مهمان بودند. روزهای طاقت فرسا از پی هم آمدند و رفتند تا اینکه یوسف به سن نوجوانی رسید. آن زمان انقلاب به پیروزی رسیده بود. از طریق دوستان هم محله ای عضو نیروی بسیج شد. بیشتر وقت خود را در پایگاه بسیج می گذراند. تصورش این بود که دوران مشقت زندگی اش به پایان رسیده اما باز خزان به هستی اش زد و برادرش را از دست داد. حالا یوسف مانده بود و خودش. با شروع جنگ راهی جبهه شد. در لشکرهای 17 علی بن‌ابی طالب و 31 عاشورا خاضعانه و غریبانه بدون آنکه مسئولیتی داشته باشد خدمت می‌کرد. یوسف از جمله غواصان شجاع و کارآمد اطلاعات و عملیات گردان خط‌شکن حضرت ولیعصر عج‌الله استان زنجان بود. در عملیات‌های آبی - خاکی والفجر هشت (بهمن ماه 1364، منطقه اروندرود، فاو) و کربلای پنج (دی ماه 1365، منطقه عمومی شلمچه) شناسایی و کسب اطلاعات را برعهده داشت. سرانجام در عملیات کربلای پنج، هنگام فتح پاسگاه کوت سواری عراق در شلمچه به شهادت رسید. چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عج‌الله.

نامه برای آب..

همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم کسی را ندارم که !!!!

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi