شناسه خبر : 104904
چهارشنبه 03 آبان 1402 , 12:44
اشتراک گذاری در :
عکس روز

برادرم همیشه آرزوی شهادت داشت + فیلم

برادرم همیشه آرزوی شهادت داشت + فیلم

فاش نیوز - لاریجانی گفت: برادرم همیشه با دوستانش به قبور شهدا سر می‌زد و به دوستانش میگفت که آرزو دارد شهید شود.

به گزارش خبرگزاری حیات؛ پدر و مادر بعد از سالها چشم انتظاری در ۲۰ شهریور سال ۵۴ صاحب فرزند شده اند. نامش را جهانفر می‌گذارند. او همه دنیای پدر و مادرش می شود. اخلاق نیکویش زبانزد فامیل است تا جایی که همه شهادت او را حدس می‌زدند. بالاخره جهانفر لاریجانی در سال ۱۳۷۷ همانطور که نشان می‌داد، بر اثر انفجار در صنایع دفاع ملارد کرج به فیض شهادت نائل می‌شود.

خواهر شهید جهانفر لاریجانی در گفتگو با خبرنگار فرهنگی ما بیان کرد: برادرم در سال ۱۳۷۷  بر اثر انفجار در قسمت مهمات سازی صنایع دفاع به شهادت رسید.

وی افزود: برادرم از نظر مظلومیت، پاکی و رعایت حلال و حرام زبانزد همه بود. او هر هفته با دوستانش سر مزار شهدا می آمد و به دوستانش می گفت یعنی می شود یک روز من هم شهید بشوم؟ دوستانش در جواب می گفتند الان که جبهه و جنگ نیست که تو آرزوی شهادت داری. در واقع جهانفر همیشه آرزوی شهادت داشت. شاید بتوان گفت او اصلا زمینی نبود.

خواهر شهید گفت: شبی که برادرم به شهادت رسید، شب عروسی پسر عمه ام بود. هرچقدر منتظر برادرم شدیم برنگشت و پس از پیگیری فهمیدم که به شهادت رسیده است. مادرم می‌گفت شب قبل از شهادت جهانفر خواب می بیند که پارچه سبزی به دور او کشیده شده است و آنجا متوجه می‌شود که برادرم به شهادت میرسد. خداوند بعد از سالها و کلی دوا و درمان به پدر و مادرم جهانفر را می دهد. رابطه عاطفی بسیار قوی میان مادرم و برادرم بود.

وی افزود: مادرم بیماری سخت ریوی داشت و یکسال در کما بود تا بالاخره پزشکان از ما خواستند که دستگاه های تنفسی را قطع کنند چراکه او مرگ مغزی شده بود.مادر همیشه از روزی که برادرم را در قطعه ۵۰ به خاک سپردند از ما میخواست که جایی کنار برادر شهیدم او را دفن کنیم؛ اما در واقع در آنجا هیچ قبری نبود که برای مادرم پیدا شود. تا اینکه کاملا اتفاقی قبری در همان جایی که مادرم نشان داده بود برایش پیدا شد.

خواهر شهید تشریح کرد: صبح فردا وقتی که برای کشیدن دستگاه ها به بیمارستان رفتیم در کمال ناباوری دیدیم که مادرم روی ویلچر نشسته است، پزشکش گفت معجزه شده و مادرتان برگشته است. مادرم می‌گفت زمانی که در کما بودم شهیدم را چندین بار بالای سرم در حال قرآن خواندن دیدم‌ تا اینکه بالاخره مادرم سال بعد همان موقع به رحمت خدا رفت و درست در همان قبر دفن شد.

download

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi