13 ارديبهشت 1403 / ۲۳ شوال ۱۴۴۵
شناسه خبر : 106022
دوشنبه 06 آذر 1402 , 11:20
دوشنبه 06 آذر 1402 , 11:20
پربیننده های امروز
مقاله و یادداشت
هرچه داریم از تو داریم ای....
جانباز ع. شاطریان
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
حجت الاسلام سید محمدحسین راجی
کابینه تناقضها و کلاهی که سرشان گذاشتند
سید محمدعماد اعرابی
ای نشسته صف اول
علیرضا ضابطی
امنیتِ خودبسنده و ماهواره ی همراه
سید مهدی حسینی
هنر رهبری شکستن قدرتهای بزرگ است
احمد رضا بهمنیار
به دانشگاه مردمی فلسطین خوش آمدید
محمدحسین آزادی
مشکل دقیقا خود رئیسی است!
عبدالرحیم انصاری
انقلاب اسلامی طلیعهی انقلاب جهانی اسلام
آقای احمدرضا بهمنیار
هفتسر اژدها در کنار ماست
یوسف مجتهد
سردفتر یک شهر دور
جانباز اعصاب و روان
ادبیات ایثار و شهادت
گزارش و گفت و گو
خــون و خاکســتر
فاش نیوز - در بیمارستان راه میروم، فضا پر شده از ناله و هقهق کودکان و فریاد پدر و مادرهایشان.
صداهایی توأم با انفجار...
به آدمها نگاه میکنم،
سمت چپم، پسرکی را میبینم با صورتی زخمی، که پلکهایش روی هم افتاده و آرام جان سپرده!
آنطرفتر، مردی به طفلِ در آغوشش التماس میکند، نگاهش کند؛ اصلا فریاد بزند، گریه کند، فقط زنده بماند و نگذارد رویاهایی که برایش دیده، نقشه بر آب شود.
جلوتر میروم...
هشت نوزاد، روی تخت، در کنار هم آرمیدهاند و پرستار با پارچهای سفید روی آنها را میپوشاند...
دختربچهای، گوشه تخت نشسته و صورتِ زخمیِ مادرش را نوازش میکند؛ از شدت اشک، چانهاش میلرزد.
دیگر توان راه رفتن ندارم، پاهایم سست میشود، آهستهتر قدم برمیدارم
و
کنار دختربچه زانو میزنم...
دیدن تصویر این کودکان معصوم، در کنار خون و خاکستر، نفسم را میگیرد و سینهام را میفشارد.
دیگر صدایی نمیشنوم،
فقط خیسیِ روی صورتم را احساس میکنم...
*فاطمه زهرا بهزادی
منبع: کیهان
نظری بگذارید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
زنگ خاطره
معرفی کتاب