شناسه خبر : 106667
چهارشنبه 22 آذر 1402 , 12:51
اشتراک گذاری در :
عکس روز

در باب نسل کشی در غزه و نابودی معیار قضاوت؛

نامه به جناب یورگن هابرماس

با وجود تمام نگرانی‌ها نسبت به سرنوشت فلسطینیان؛ در درگیری‌های جاری، نسبت دادن نسل‌کشی به عملیات اسرائیل؛ معیارهای قضاوت را به نابودی می‌کشد...

فاش نیوز - هر نوشته؛ لایه ای از معنا را به خواننده منتقل می کند که برسامانه ی فکر و الهامِ خواننده؛ می تواند تأثیر بنیادین بگذارد، بویژه اگر مهر و امضای یادگار مکتب فرانکفورت؛ پای آن زده شده باشد.

 ولی با این وجود «مردم معمولا در ارزیابی هایشان از معیارهای نادرست استفاده می کنند.»

از آنجا که در بخشی از بیانیه ی اخیر فرموده اید «... با وجود تمام نگرانی‌ها نسبت به سرنوشت فلسطینیان؛ در درگیری‌های جاری، نسبت دادن نسل‌کشی به عملیات اسرائیل؛ معیارهای قضاوت را به نابودی می‌کشد.» 

 به عنوان دانش آموخته ی دکتری علوم سیاسی از دانشگاه تهران؛ نسبت به دغدغه ی نابودی معیارهای قضاوت؛ مطالبی را به عرض می رسانم:

در ابتدا از دریچه ی پدیدار شناسانه ی هایدگری؛ نگاهی داریم به مکتب فکریِ قدیمی، که فیلسوف کهنه کار نیز یکی از استوانه های آن است. انتقاد نیرومند به مدرنیته در بحث آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری؛ قابلیت تبیینی و نظری مناسبی برای پرتو افکنی بر معیارهای قضاوت فراهم می کند....

توجهِ وجدانِ انسانِ نو را به بعضی از مواردی که پیش ازاین معیارهای قضاوت را به نابودی کشید جلب کردن، و تکیه بر اصل عدل و نصفت، از نگرانی میراث خوار مکتب فرانکفورت، خواهد کاست.

بنا براین اجازه می خواهم تا از امر عظیمِ تبدیل به قاعده شدنِ جنایت نسل کشی رژیم غاصب! به دور از آرایش و آلایش، سخن بگویم.

دیری است که تمدن اطلاعاتی و فاوستی؛ بسان دستگاهی ماشینی، می خو اهد هر کاری را به طور مکانیکی انجام دهد. خطر این فرشته ماشین برای زندگانی این است که علم محاسبه گرانه را یگانه رهیافت و روش برای اندیشه، القاء می کند.

اکنون  به نظر می رسد وارث مکتبی تأثیر گذار که روزگاری؛ نشانگر نوعی سرخوردگیِ فزاینده نسبت به  فرهنگ خردباور و علمی بود؛ و اهمیت ارزش ها و باورها را در مقام سازه های فرهنگ، نشان می داد. و  با نقد علم گرایی و عقلانیت مدرن در برابر چارچوب کلی اندیشه ی مدرن قد علم کرده بود. و نظریات اصیلی درباره ی هنر، ادبیات و به طور کلی زیبایی شناسی داشت. در نگاه به درگیری‌های جاری، در مورد نسبت دادن نسل‌کشی به عملیات اسرائیل؛ دچار اشتباه شناختی شده است.

 از آنجا که فلاسفه ی آن نحله ی فکری، درآثار خود دور نما ی فکری هگل و مارکس و فروید، را در تحلیل پدیده ی فرهنگی و اجتماعی ترسیم  می کردند؛ در ابتدا به طرح عظیم هگل؛ برای آشتی روح با واقعیت، اشاره می کنیم. آشتی ای که ژرف ترین دغدغه ی همه ی نظریه های مدرن تاریخ است؛ و بر این بینش مبتنی بود که:

« کشتی عقل مدرن به صخره ی واقعیت اصابت کرده و درهم شکسته است.»

 تأثیر معنادار نظریه انتقادی، به ویژه شرح جنابعالی در باره ی پیدایش فضای عمومی؛ بر نظریه فرهنگی معاصر برکسی پوشیده نیست.

  با یاد آوری شگفت زدگی شما از گسترش نظریه هایتان در میان نسل جوان تحصیل کرده و پژوهش گران ایرانی؛ در سفری رسمی به ایران  درسال 1381 و اذعان به این که کتاب دو جلدی نظریه ی کنش ارتباطی، سهم بزرگی در پیشبرد مباحث انتقادی در باره ی مدرنیته داشته؛ اما دیدگاه های این مکتب صرفا برای اهل فن در امرسیاست و مشتاقان، جالب است. و در مواردی، عقاید این مکتب با زبانی مبهم و غیر قابل درک بیان شده است.

این ابهام؛ به ویژه در بیانیه ی اخیر «... نسبت دادن نسل‌کشی به عملیات اسرائیل؛ معیارهای قضاوت را به نابودی می‌کشد!» کاملا مشهود است. جناب هابرماس در این بیانیه حرفی از «سنتِ ستمدیدگان» به میان نمی آورد. همان سنتی که امروز به هر دانش پژوه آزاد اندیش، می آموزد که وضعیت فوق العاده ای که انسان نو در آن بسر می برد، نه استثنا بلکه قاعده و بحرانی مداوم است.

 نگاهی تازه تر به موضوع غریزه ی ابراز احساسات و ایجاب دلبستگی و تعصب به گروه؛ و شاکله ی رفتاری و شخصیتِ اشخاصی شیرصفت و مرد جنگ با خوانش «ویلفردو پارتو» بر قضاوت و ارزیابی حضرتعالی از منطق درونی و چرایی درگیری‌های جاری؛ تأثیر معنادار خواهد گذاشت.

انسان در پنهان ترین بنیاد هستی خود، فقط در مسیر خویش پیش می رود، مثل گل سرخ است، بدون چرا؟ واقعیتی است که در مورد آن نمی توان چون و چرا آورد!

چگونه می توان چشم بر سرنوشت مردمانی بست که از نیمه ی اول قرن آشفته ی بیستم و تشکیل دولت جعلی اسرائیل تا امروز؛ هرگز لحظه ای نسبت به سرزمین خود و سرنوشت کودکانشان که به ناحق تاوان دیاسپورای یهود شده اند! آرام ننشسته اند.

هرچند، رؤیاهای بجامانده و موّاج؛ در اندیشه و انگیزه ی ملتی با سابقه ی هزاران سال زندگی در آن سرزمین هنوز تعبیر نشده؛ اما آن آرزوها نه تنها یقینا تحقق یافتنی است بلکه روز بروز عینیت بیشتری می یابد.

اگر دیروز؛ انتفاضه نماد آتش به اختیاری! و نقطه ی عطفی برای رهیافت و روش جوانان سنگ پران فلسطینی در 1987 شد؛ امروز تبدیل به جنبشی گسترده شده و نشان از درک و فهمی عمیق دارد. این آگاهی مبتنی بر این حقیقت است که مسئله ی فلسطین دیگر به عنوان نگرانی اصلی دولت های عرب مطرح نیست؛ و فلسطینی ها در سرزمین های اشغالی ناچارند جریان امور را خود بدست بگیرند.

پر واضح است که فرهنگ مقاومت دو قطب می آفریند، نه فقط جنایتکار را در یکسو و معترض را در سوی دیگر، بلکه پیشرفت از دیدگاه جنایتکار را، و ایستادن و اندیشیدن معترض را!

 قامت افراشتن  و راست ایستادن و سر سختی؛ همراه با تکیه بر بنیاد محکم متافیزیکی و تسلیم نشدن؛ و سرنوشت زمانه را عزتمندانه تاب آوردن و ایستادگی در برابرتازیانه و خدنگ آن،که ظاهرا نیرومند تر از اراده ی انسان معمولی است؛ رو ی مهم و دیگر از ژانوس درگیری جاری می باشد، که متأسفانه از دید اندیشه ورزی کهن؛ در بیانیه ی اخیر پنهان مانده است.

بنا برمعجزه ی آغاز و زادگیِ بشر؛ هر انسان جدید که پا به جهان می گذارد، منحصر بفرد و قادر به ابتکار عمل تازه؛ بوده و به قول هموطن شما «کودکی زاده شده؛ نه برای مردن بلکه برای آغاز کردن!»

در روزگاری؛ که به عنوان مثال یکی ازمهمترین دست آوردهای تمدن تکنیکی (تلسکوپ جیمز وب) برای آگاهی از بخش های بیشتری از جهان؛ در جستجوی آگاهی بیشتر در آسمان به پیش می تازد، بر روی زمین؛ سهمِ کودکان غزه از پیشرفت تِخنه؛ بمباران و آزمایشِ دست آوردِ جدید تکنیک و ماشین جنگی آمریکایی! است.

همین آزمون است که بار دیگر، معیارهای قضاوت را دچار مخاطره ساخته است...

سؤال این است:

چرا هنگامی که عجیب ترین نمونه ی نا قض حقوق بشر:

یعنی رئیس جمهور« هری ترومن» دستور آزمایش دو بمب اتم بر روی مردم ژاپن را صادر کرد تا آن کشور به مظهر مهاجم ترین وجه خشونت آمیز تفکر غربی تبدیل شود؛ معیارهای قضاوت به نابودی کشیده نشد؟ همان امتحان بسیار سخت که نتیجه اش، معنای جنگ و ضوابط اخلاقیِ وابسته به آن معنا؛ را کاملا دگرگون ساخت!

در همین راستا:

  •  نسل کُشی در ویتنام
  •  به بندکشید ن هویت انسانی درگوانتانامو
  • بالا آمدنِ رویِ سگِ سربازان امریکایی در زندان ابوغریب
  •  ...

و این فهرست  و حقایق از شمار بیرون دیگر؛  معیارهای قضاوت مبتنی بر اصل عدل و انصاف را به سمت و سوی نابودی هدایت کردند‌...

آیا هنگامی که آمریکا در عصر بیش واقعی و فرا تجدد، از رهگذر ترمینال وب و هالیسود(هالیوود/ سیلیوود) بزرگترین صادرکننده ی  کالا های فرهنگی شد. و با مغز شویی و شالوده شکنی و ایجاد توهم و زرق و برق دیجیتالی و تصویر گری افسانه های هرزه ی پُر ضرر و زیان؛ سرکشی و نافرمانی را به فرزندان نابالغ سایر کشورها  آموخت؛ معیارهای قضاوت به سوی نابودی خیز بر نداشت؟

آیا صدور هرگونه شرارت از بزرگراه اطلاعاتی به جهان، با هدف:

  • نابودی زندگی معنوی
  • تاراج شأن و منزلت انسانی

و پدیداری بشری دور شده از انسانیت؛ برای چرخاندن پر شتاب تر چرخ نظام سرمایه داری! نظامی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و افول جنبش غیر متعهدها و کمتر شدن قدرت چانه زنی سایرین و... زمینه ی مکر های جدید برایش فراهم ترشد؛ معیار های قضاوت را به نابودی نمی کشاند؟

و این درحالی است که فیلسوفان گرانقدر؛ انگار در تعطیلات تاریخ و خاموشی بسر می برند و حرفی از نابودی معیارهای قضاوت بر زبان نمی آورند.

پیامد چنین سکوت مرگباری بدون تردید؛ جایگاه واژه ی پر ابهت فلسفه را در اندیشه و انگیزه نسل های آینده؛ متزلزل خواهد ساخت. به گونه ای که ممکن است حتی نسبت به بصیرت حضرتعالی مبنی بر این که« نقادی باید میان فلسفه و علم جای گیرد،» نیز شانه بالا بیاندازد و آن را نپذیرد.

علی الخصوص اکنون که مشاهده ی تن لرزه ی کودکان غزه؛ باعث فهم لرزه ی بعضی از نامداران عرصه ی فلسفه و البته مشهور به خدانشناس؛ نشده، و حتی صدایی از فیلسوفی خداشناس مثل چارلز تیلور(منادی زندگی فضیلت مند در عصر سکولار) شنیده نمی شود!

به راستی که درهنگامه ی پاشیدن گرد و خاک بر صورت طفلان معصوم و جان بدر برده در غزه! از سوی غول فرنکشتاین و هیولای دیو سیرتی که گوشش به هیچ قاعده و قانونی بدهکار نیست! و هر آنچه بشری است را به کام ویرانی و نابودی می کشاند؛ دم فروبستن بر این نسل کشی و انتشار بیانیه ی یک جانبه نگر! از سوی فیلسوفی نامدار و برخی اساتید علوم سیاسی؛ به جای معیار قضاوت؛ اصل عدل و نصفت و وجدان اخلاقی را به نابودی می کشاند.

آیندگان، با مرور امر واقع نسل کشی در تالار بزرگ نمایشگاه تاریخِ امروز، سردمدار قلمرویی غصب شده وکشوری که « اصلا به معنای واقعی وجود ندارد!»  را به عنوان ولگردی نابخرد و آشوبگر، قضاوت خواهند کرد که مشت خود را گره کرده؛ و دلبخواهانه می چرخاند، و نه تنها توجه ای به آزادی و موقعیت بینی افراد کنار دستی ندارد! بلکه گستاخانه مدعی است که آن ها باید دور بیاستند و یا بروند جای دیگر!

اگر بپذیریم که مسئله ی اصلی در سیاست مسئله ی ترجیح است نه توضیح؛ بنابراین برای منطق درونی شاکله ی رفتاری مردمانی که هشیارانه برای خود تصمیم گرفته و کوشیده اند تا با زبان قابل فهم برای جهان کنونی! توجه ها و قضاوت عقل فطری و انسان های آزاد اندیش را معطوف به نقض حقوق انسانی و حیطه هایی از زندگی دهشتناک  گرفتاران در بزرگترین زندان روباز دنیا نمایند؛ باید کف زد و هورا کشید! چراکه جهان طبیعی؛ جهان بین الاذهانی نیز هست.

دیری است که این نمایش «بر صحنه ی روح و وجدان» جامعه ی بشری در حال اجرا است. و بار انسان بودن را بر دوش آزاد اندیشان و حقیقت جویان سنگین تر کرده است.

 اما هیاهوی رسانه ای باعث شده حتی حاملان واژه ی پر ابهت فلسفه ی غرب هرگز نمی پرسند«چرا زمانه چنین شده است و آدمی به کجا می رود؟»

و در این برهوت خاک و افلاک و اخلاق، نمی گویند «انسان شدن یک پروژه است، تکلیف ما این نیست که بدانیم کیستیم، بلکه این است که خودمان را بیافرینیم، و یا این که خودِ زندگی، به واقع پدیده ای ذاتا مبتنی بر زیبایی شناسی است، زیبایی شناسی تمام انواع آفرینش را در بر می گیرد.»

هرچند به قول «رضا داوری اردکانی» «گویی در جهانی که در سراشیبی نیست انگاری قرار دارد، معنای زندگی گم شده است و مردمان با سودای گذران عمر در فضای مجازی دل خوش اند!» اما به راستی که از استوانه های دانش فلسفه، انتظار دیگری می رود.

نسل کشی و درامِ درحال اجرا بر روی صحنه ی غزه! قصّه ای دارای طبیعت عجیب و غیر قابل باور است. اما با تأسف باید گفت کاملا واقعی بوده و بد ترین «زخمه برتارِ احساساتِ» انسان نو در عصر دیجیتال است.

در پایان با تأکید براین که، صفحه ی شطرنج شگفت انگیز فلسطین! مشت دموکراسی دروغین غربی را باز کرد؛ مطلب را با یادآوری بیانی از «واتسلاف هاول» به فرجام می رسانم:

« رفتار انسان را نباید بر مبنای آنچه هست و نیک و بدش سنجید، بلکه مبنای سنجش را باید آن شرایط شخص قرار داد که کوشش برای زیستن در دایره ی حقیقت؛ برایش به بار آورده است.»

قطع نظر از نتیجه؛ اگر توانسته باشیم توجه تنها بازمانده از نحله ای فکری و تأثیرگذار را به منطق درونیِ شرایط دلهره آور کودکان غزه؛ تا حدودی معطوف ساخته باشیم؛ هدف از تصدیع اوقات حاصل شده است.

 

جانباز دکتر سید مهدی حسینی

اینستاگرام
سلام مجدد
دکتر
هربار مطلب را می خوانم مطالب جدیدتری از لا به لای اشارات شما استخراج می نمایم . این احسنت دوم است که برای شما می نویسم . ولی دیگر نظرات خودم با نوشته شما تطبیق نمی دهم . مثلا همین دم فروبستن بر این نسل کشی و انتشار بیانیه ی یک جانبه نگر!
مشاهده ی تن لرزه ی کودکان غزه؛ باعث فهم لرزه ی بعضی از نامداران عرصه ی فلسفه و البته مشهور به خدانشناس؛ نشده، و حتی صدایی از فیلسوفی خداشناس مثل چارلز تیلور(منادی زندگی فضیلت مند در عصر سکولار) شنیده نمی شود. واقعا چرا منادی طرح زندگی فضیلت مند سکوت نی کند؟
این جمله آخر که می نویسم روحیه به ما داد :
آیندگان، با مرور امر واقع نسل کشی در تالار بزرگ نمایشگاه تاریخِ امروز...
حقیقتا اشارات خوبی نمودید. از متن کپی گرفتم که با دقت بیشتری بخوانم .
توفیق تان روز افزون
باسلام
جناب دکتر حسینی جای بسی افتخار ومباهااست که چنین مطلب فصیح وبلیغی را از لسان شما جانباز عزیزی چون شما می‌شنویم و می‌بینیم ایکاش قاطبه ایثارگران ما که بحق عالم به‌علم اخود هستند روشنگری بیشتری در مباحث علمی چون شما داشتند.
سلام و درود خدا بر ( دکترعزیزم ؛ مویا ) عزیز دل برادر
شما بزرگید و بزرگوار
بزرگی و بزرگواری را از والدین گرامیتان به خوبی آموخته ای؛ الهی هموراه به سلامت باشید و همچنان در قله ی موفقیت و بهروزی و پیشکسوت در خدمت به اندیشه وفرهنگ والای اسلامی وایرانی
همواره قدردان شما بوده و از حسن نظر و محبت انرژی افزایتان ، بسیار سپاسگزارم
درود خدا برشما
التماس دعا
سلام و درود خدا بر محمد؛ عزیز دل برادر
درود خدا بر شما
با سپاس بیکران ؛ و فدای دیده گان زیبا بین شما؛ که عیب های بی شمار نوشته را نادیده گرفت! اساسا این ویژگی تمام مخاطبان بسیار فرهیخته و محترم و آگاه سایت وزین فاش نیوز و ایثارگران عزیز است که بحق عالم به‌علم بوده؛ و فراتر از آن ، هریک چراغ هدایتی هستند که دراین دوران عجیب و غریب و پر هیاهو؛ با وجود نازنین وحضور خود؛ نور مورد نیاز برای روشنایی بزرگراه بی همتای اسلام ناب محمدی (ص) را تأمین می کنند.
درود خدا بر شما
به امید دیدار مجدد
ایام بکام
و با سپاس از دوستان پرتلاش در حسینیه ی فاش نیوز
سلام دکتر. بعد از کامنت شما این دومین پیام من است . حقیقتا مفتون روحیه ایثار و بزرگ منشی شما شدم! انگشت به دهان ماندم !چطوری می توانید اینقدرجلوه خوبتان را محفوظ نگه دارید! خدا رحمت کند والدین شما را. اگر بودند نمی دانم چه نظری درباره شما داشتند. از بزرگان توصیه شده به تبیین سبک زندگی شما یادگاران جنگ بپردازیم. شما با این جوابی که به بنده حقیر دادید نوبرانه این پژوهش هستید. استاد مسلم در سیاست و دانایی ! باید از شما یاد بگیریم. انشالله فقط نسل شما زیاد شود. لطف شما تمام و کمال به ما رسید . دیگر در مطالب بعدی شما فقط خواننده خواهم بود.‌
20تا نامه نوشتیم یکیش به چیز نخورد.
میگم جناب دکتر یه نامه بنویس به وزیر کشور ایران بهش بگو 44ساله حکومت معلولین و جانبازان جنگ رو نادیده گرفته.مناسب سازی رعایت نشده،حمل و نقل عمومی مناسب سازی نشده، 44ساله دربدر ویلچر مناسبیم،44ساله که برای خودرو مناسب هزاران بار جلسه میگذاریم، حقوق یه فوتبالیست هزاران برابرحقوق جانباز قطع نخاع است و....
انسان دوستی مراتب داره و بی هویتی نیز.عینک بزنی میبینی مردم ایران چگونه به معلولین و جانبازان جنگ نگاه می کنند
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi