شناسه خبر : 107135
دوشنبه 11 دي 1402 , 13:47
اشتراک گذاری در :
عکس روز

تصویر هولوگرام از تحقق یک پیش بینی

در این نوشتار، نگاهی از نزدیک، بر ایده ی اندیشه برانگیزِ امام خمینی(ره) در دعوت از گورباچف داریم...

فاش نیوز - پیش بینی نسبت به موزه ای شدن ایدئولوژی مارکسیسم، مهمترین خبری بود که شش سال، قبل از ورود جهان به عصر دیجیتال؛ قوی تر از بمب اتم دنیا را تکان داد.

 

تکنیکِ هلوگرافیک راه جدیدی پیش پای ارباب تحقیق می گذارد، تا چیزی را تبیین کنند که تاکنون «از لحاظ علمی تبیین ناپذیر بود.(1)» و برای:

 

  • راستی آزماییِ دعوی ایدئولوژی پردازان  
  • بن بست ایدئولوژی های دست سازِ بشر

 به صورتی کاملا مستند و مستدل و با عظمت؛ سخن بگویند.

در این نوشتار، نگاهی از نزدیک، بر ایده ی اندیشه برانگیزِ امام خمینی(ره) در دعوت از گورباچف داریم.

آن فراخوان؛ نقشه ی راه و واقعیتی بسیار مهم است که با عبوراز صافیِ فرزانگی و عشق! رمز و راز جاودانگی را نشان می دهد.

هدف، زدن تلنگری هرچند کوچک، به اندیشه ی بخشی از نسل جدید است که با ریختن زندگانی در پای صفحه ی صاف وبی! در "معرض لکه های تیره در آئینه ی دل" قراردارند.

 مفروض است:

 از 1995و ورود به عصر دیجیتال، انسان نو در معرض اعتیاد به « دین ناباوری» قرار گرفت. یک جنبه از تغییر و تحول کلی در روند تاریخ جهان گسترش اعتیاد به « دیانتِ طبیعی deism (2)» است.

انکار و مقامت شدید! نخستین واکنش در برابر کمک به ترک اعتیاد و دوری از ضرر و زیان آن است. بروز رفتار معتاد وار و استنباطِ دلبخواه از تحول دیجیتال! نشان می دهد که به آسانی دست بردار نیستند. آمایش زمین برای کِشت وکارِ این افیون، بر عهده ی فضای مجازی می باشد.

هلوگرام ِ[1] و پرتو افکنی لیزری برخطوط و پیچ و تاب های غیر قابل تشخیص با چشم غیرمسلح! در این امر؛ دو مسئله ی سرشتی و سرنوشتی را نشان می دهد:

  1.  رویِ دیگرِ حریم شکنی و حیاسوزی یعنی اعتیاد به دین ناباوری!
  2. ضرورت رهیافت و روش علمی؛ علیه انکارو اصرار و لجاجت کودکسانانه!

پاد زهر، ترسیم نقشه راه زندگانی بر پایه ی جهان بینی ادیان ابراهیمی(ع) متناسب با مقتضیات عصر دیجیتال است.

با نمایش هلوگرافیک از رژیم های سیاسی؛ مزیت حکومت اسلامی برچهارگونه ی دیگر فرمانروایی یعنی«چند سالاری غربی، دموکراسی جدید، رژیم های آسیای شرقی، رژیم نظامی(3)» نمایان خواهد شد.

 

فرضیه

الف: رازوارگیِ جهانِ حقیقی؛ فراتر از چیزی است که "تمدن تکنیکی"تصور می کند؛« این تمدن تَرَک هایی دارد که در آنها شیطان هایی گوش به زنگ، خانه کرده اند.(4)»

ب:  ایمان به فن باوری جادویی! موجب دیر فهمیِ دعوتِ مصلحانِ اجتماعی خواهد شد.

ج: بنابرتمثیلِ هلوگرافیک؛ می توان دردریای مفاهیم حکمرانی دینی، غوطه خورد و با صید مروارید، گردنبدی که شایسته ی آویختن به گردنِ عروسِ معرفتِ علم سیاست باشد ساخت.

 

هرگاه برچسب هولوگرام (مجموعه خطوط و پیچ و تاب های غیر قابل تشخیص) «در پرتو لیزر و نمایش سه بعدی» قرار گیرد از موضوع کشف رمز می شود.

به راستی که تماشای ظهورو بروز و پدیداریِ مجموعه ای بی نظیر از رشادت و ادب و رسم و اخلاق و اعتقاد و ارزش...؛ صیقل خورده در طی قرون و اعصار و در زیر نور لیزر، غرور انگیز است.

این نمایش سه بعدی، ضمن بیان منطقِ درونیِ:

  • شأن و شرف و عظمت و قدرت و شوکت
  • منابع هویتی و هنجارهای دیرپای مذهبی
  • ...

از متن ِدعوتی پیامبرگونه به حقیقتی ناب در تاریخ 11 دی 1367؛ نیز کشف رمز می کند.

 این فراخوان؛ بازتاب دوره ی است که هنوز خبری از« رفع تهدید کمونیسم و پایان فتنه ی جهانیِ جنگ سرد» نیست.

هلوگرام؛ چراییِ بیانِ دور نمایِ سیاسیِ جهاِن دوقطبیِ آن زمان و گزاره هایی از:

" باور ها و عقاید پذیرفتنی و متناسب با مقتضیات این زمان"

  و طرحِ بخشی از مبانی اندیشه ی سیاسی در ایران و اسلام، را برای جهان نو، قابل تشخیص می سازد.

  ....

شایسته یاد آوری است که در جامعه ی ایران اسلامی آن روز؛  اندیشه های فرهنگی و آرمان های مذهبی و مقدس، حتی بر نقشِ ابزار آلات و فنون! برای حل نیازهای جامعه؛ برتری داشتند....

 اما آنچه همواره مبهم باقی مانده، چرایی و چگونگی دگردیسی اثیریِ آن اندیشه و آرمان، و تبدیل شدن به دیدگاهی متمایز، حتی تا حدودی ستیزه جو، است.

 به طوری که درتنگنای روحیِ حاصل از جوّ سیاسی! سایه ی گروه بندی، حتی بر آموزه ی قرآنی« مُحَمّدا رَسولُ الله وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدّا ءُ عَلَی الکُفّار رُحَمَاءُ بَینَهُم» افتاد.

 به منظور ابهام زدایی و درچارچوب جامعه شناسی تکنولوژی:

نخست نگاهی تحلیلی به نقش تحول دیجیتال در آن دگردیسی داریم؛ سپس نگاهی اجمالی به امرفروپاشیِ یک مکتب فکری، که نامش را از ایدئولوژی پردازِ خود گرفته بود می اندازیم.

یک ویژگیِ عصر دیجیتال، تقلیل جهان به موضوعی صرفا زمینی است. « در جهانی که تنها به بُعد زمینی تنزل داده شده، تنها کاری که مانده "خدا سازی از وسیله" است.(5)»

این فرایند از رهگذر« دیکتاتوری تکنولوژی (6)» و ماهیت قُدسیَّت زدای آن؛ خاطره ی ازلی و گذشته را به فراموشی می سپارد، و پایان دوره ای را اعلام می کند که درآن، به عنوان مثال:

"تماشای تلویزیون، فعالیتی جذاب و مشترک برای گذران اوقات فراغت! بود...."

شنیدن ِ"حکم می کنم" از این دیکتاتور، یعنی:

تلویزیون یا«عامه پسند ترین جلوه ی فرهنگ! که زمینه ی خانگیِ تماشا، پدید آورنده ی معنی آن است،(7)» باید جای خود را به جغجغه ی آرخیتاس بدهد؛ تا حتی در دستان کودکانی که هنوز به "رَسِشِ عقلی/ رشد بیولوژیک"  نرسیده اند، قرارگیرد.

در جهان گشوده بر رو ی همه و« دیدگاه ماشینی نگر؛ تغییر رفتار، صرفا پاسخی به محرک است.(8)» بنا بر ماهیت؛ در این دیدگاه اندیشه راه ندارد و شیفتگان صدا و سیما ی درگوشی! تخیل و تصاویر ذهنی خود را با موبایل می سازند.

 بنا بر نتایج هلوگرام از تأثیر معنادار تفویضِ کاربریِ تلویزیون به موبایل بر سرشت و سرنوشت:

" حق مُسّلَمِ گزینشِ باور و مرام و منش و اعتقاد و... انکار ناشدنی است، اما هر بینشِ قُدسیَّت زدوده و نامعقول و غیرمنطقی، پیامد اجتماعی نامطلوب دارد."

 البته معنای واژه ی هلوگرام ( موضوع روز دهه1940) نمی تواند اهداف پیدا و پنهان حکمرانی دینی و فرهنگ را توضیح دهد؛ زیرا:

 اولا: مزیتِ حکمرانی دینی، وابستگی نظم نمادین، به سیستم ارزشی است، و «عدم اطلاع از سیستم ارزشی، از عوامل زیر بنایی اختلاف است.(9)»

ثانیا: « هر فرهنگی تخیل سیاسی خود را دارد؛ برای نشاء کردن نوع تازه ی حکومت، باید زمین را برای پرورش آماده، و به داده های ناخود آگاه! توجه کرد، وگرنه التقاط پا می گیرد.(10)»

آن دست آورد علمی« نوعی"گِرِه تئوریک" بین سه مقوله ی:

  •  شریعت
  •  قانون اساسی
  •  رقابت های سیاسی کنونی در نظام جمهوری اسلامی،(11)»

را نیز پدیدار می کند.

بدیهی است قانون اساسی؛ مانند هر قانون بشری دیگر، علی رغم همه ی مراقبت ها، ممکن است نوعی نا رسایی هایی داشته باشد که مقتضیات زمان آن را پدیدارکند....

اگر وجود آن گره واقعا اثبات شود؛ فرصتی طلایی برای "مبتکران فرا- سیاسی/ دشمنان دانا" و اندیشیدن به انواع دسیسه چینی، فراهم خواهد کرد.

چنان که از« اپیکور/ فیلسوف دوره ی یونانیگری» نقل شده:

« افراد به وسیله ی رویدادها آشفته نمی شوند، بلکه برداشتی که از این رویدادها دارند آنها را آشفته می کند.(12)»

 بویژه از حیث رقابت جاری:

" گونه شناسیِ آن گِره نظری و خصوصیات برخی از جنبه های پیدا و پنهان و« ارائه تصویری اجمالی از منشاء اجتماعی و علائق سیاسی و نکات اشتراک و افتراق شخصیتی و میزان وابستگی به مراکز قدرت و... از اساسی ترین مسائلی است که باید مورد بررسی جامعه شناسانه قرارگیرد؛(13)» در غیر این صورت؛ ممکن است حکمرانی مبتنی بر شریعت، به مخاطره بیافتد!

اساسا «شخصیت از سه عنصر ساخته شده:

  • پویایی
  • فرایند شناختی
  • تصویر های ذهنی از خود و دیگران[2]»

 امروزه دیجیتالیسم از رهگذر غبار آلودگی ذهنی و اختلال در بینش! برخی شخصیت های سیاسی را به سمت فراموشی اصول قانون اساسی و حتی خاطره ی ازلی سوق می دهد....

مهمترین دلیل ناخرسندی از«پوچی و بی معناییِ عملِ ویرانگرِ ماشینی جهنمی»  علاوه بر« انکار دخالت خدا در کار جهان(14)» گذاشتن آن فراموشی، به پای صلاحیتِ شریعت باوران! است.

 این تعمیم غیر منصافانه؛ موجب نادیده انگاریِ"مزیت بندی ارزشمدار و رواج اباحه گری" زیر نقابِ آموزش موبایلی، نوعی آشوب در جامعه و فرهنگ(جهان اجتماعی) می آفریند که تاکنون نظیرش دیده نشده! است.

 اغتشاشِ پاییزِ پارسال و اجرای موفقیت آمیز! مرحله ی اول از طرحی پیچیده، برای شخصیت سازی و فریبِ ذهن بازکنی، از نتایج عملِ ویرانگرِ ماشینِ دسیه وب! بود.

هرچند نا آرامی و اغتشاش، با هزینه ای فرانجومی مهار شد، اما هم اکنون شاهد آتشی زیرخاکستر و پیامد تأسف بار آن در کوچه و خیابان ومدرسه و دانشگاه هستیم!!!

آثار ویرانگر فضای سحر آمیز و ارمغان دست آورد علم تازه پر و بال گرفته ی دیجیتال، که همه چیز در رویِ تاریکِ آن؛ برخلاف عقل سلیم است! و ماهیت «سرزمین عجایبی که در آن نیروهای راز آمیز؛ به مثابه چیزهای عادی قلمداد شده، و هر امر عادی را وارونه کرده!» موجب ناخرسندی خانواده های اصیل ایرانی شد.

هلوگرامِ اغتشاش؛ ذوب درموبایل و دریافت آنلاین اطلاعات بی حد و مرز، و کتاب سوزی! و ابراز غیر عادی خشم و تند باد عصبی و تغییر زبان محاوره ای و اکراه در رویکرد به منابع خودی و "والدینی ذِلّه شده" را نشان می دهد!!!

با نگاهی از نزدیک به این ذِلّه شدگی؛ ناخرسندی شدید از شکل گیری دلبخواه شعورِ فرهنگی و سیاسی و بی توجهی به نمادهای تاریخی، و خودتحقیری! و قبح زدایی و "نوسان میان خویشتن داری و جسارت" و... را می توان دید.

در تحلیل نهایی؛ تثبیت آن هویتِ نوینِ خود ستا! به تعبیر«تالبوت» « به نظر مرموز می آید، و به تدریج با آن اُخت می شویم!... و درحکمِ نخستین الگویِ هولوگرافیکِ آشفتگیِ راستین!» است.

 خطرناک ترین پیامد این اُختِ تدریجی،  از جمله:

  • « تابوستیزی
  • گذار از قانون و مقررات رسمی
  • نادیده انگاری شیوه های مرسوم زندگی روزمره»

 را « سجاد ستاری» (پیش کسوتِ گفتارِنو درجامعه شناسی تکنولوژی)در مقاله ی پر خواننده ی« جامعه ی پسا اتوریته ی شرقی...» که در مجله ی دولت پژوهی در پاییز 1402 منتشر شده؛ صورت بندی کرده است.

تکنیک هلوگرام؛ همه چیز درباره ی تحول در شیوه ی پوشش، و زمزمه و بلع موسیقی آن ور آب، و گریز از تشکیل خانواده و فرزندآوری و بی اعتنایی به ارزش های اجتماعی و دینی و تابو شکنی...؛ را به تصویر می کشد.

و با جمع و جور کردن لاطائلاتِ سوداگران بازار اندیشه در آن ور آب، نشان می دهد که شناخت کسانی که مرام و منش ایرانی را به مُشتی دلار فروخته اند، از جامعه ی امروز ایران چقدر کم و نا کافی است.

 همان « جوجه فُکلی های بوقلمون صفت» که وجدان خود را فریفته و آن را در "بَندِ تمایل دلبخواه و سلیقه ای"  درآورده و مفت فروخته اند!...

اینک: نگاهی به ایدئولوژی پرداز مارکسیم و نقشه ی راه موزه!

بدون تردید هنگامی که «گورباچف/  مقدمه ی کتاب "به سوی دنیای بهتر" را در1987 رقم می زد(15)» هیچ تصوری از پرتاب زود هنگام به موزه نداشت!

 داده های هولوگرفیک از ایدئولوژی دست ساز آدمی زاده! نشان می دهد که  محتوای سیاسی آن، مانع از فهم و درک منطق درونی پیامِ رهبری الهی شد.

به قول « هاکسلی»:

« در برابر امرواقع، مثل بچه ی کوچکی بنشین، وخودت را برای از دست دادن هرگونه رأی و نظرِ از پیش پنداشته، آماده ساز!»

 اگرگورباچف که انگار از وقایع جهان، عقب مانده بود و« نومیدانه تلاش می کرد حزب کمونیست را از متلاشی شدن نجات دهد؛(16)» کمی قبل از دیر شدن، می گفت:

« ما تقریبا آخرین کسانی بودیم که درک کردیم گران ترین دارایی دانایی است!(17)»

 امروز احیانا برچسبِ هولوگرامِ پاسخ دوراندیشانه ی یک سیاستمدار برای دعوت به« یک انقلاب گسترده ی زندگی بنیاد» بر پیشانی تصویر او، می چسبید.

نمایش بصری و نگارش جزئیاتِ دعوت نامه ی پیر فرزانه و اشاره او  به چرایی وچگونگی به بن بست رسیدن مارکسیسم و مشکلات حاصل از « عدم اعتماد واقعی به خدا و دین زدایی و... » حوزه های مناسب پژوهشی را برای دانشجویان علوم سیاسی، فراهم می کند .

نتایج نگاه به «کمونیسم در موزه ی تاریخ سیاسی جهان» از پنجره ی هولوگرام هوش مصنوعی! شوروی سابق را « تنها نمونه ی سیاست وحشیانه ی اشتراکی کردن اجباری...» نشان می دهد.

ناگفته پیداست که هلوگرام کرامات دیگری هم دارد:

"زیر و بم تمام مسائل ایران، از امر کشور داری و سیاست و اقتصاد و اجتماع فرهنگ و« رانتِ سایه ای» گرفته تا « امیر و وزیر و وکیل و لشگری و کشوری و زبر دست و زیر دست و توانا و ناتوان و درویش و توانگر و زاهد و دین پرور و عارف و کاسب  و تاجرو عاشق و رند و مست و آخرت دوست و دنیاپرست،... (18) »را همانطور که هستند، نه آنطور که می نمایانند، نشان می دهد!"

نتیجه گیری

پژوهشگران برای بیان جزئیات رویداد ها و ترسیم وجوه اندیشه و نشان دادن ریزترین جنبه های  امر واقع که با چشم غیر مسلح دیده نمی شود، به تکنیک هلوگرافی روی می آورند.

برای مثال فلاش بک در یک فیلم! مزیت الکتریکی کردن ثبت و ضبط و نظاره ی جزئیات را نشان می دهد....

سامانه ی تفکری که با آن« می آموزیم چگونه در جاودانگی، دوام آوریم!» حاصل بذر اندیشه ای پویا و والا می باشد که برای جاودانگی آن؛ گل های بسیاری به جهان آمده و نادیده شِکُفتند!

 اهمیت تکنیک هولوگرام؛ در باورپذیرسازی ماندگاری گذشته است. و منطق درونی بذر و سرچشمه ی اندیشه را به تصویر می کشد، تا زاویه ی نگاه به جنبه های نادیدنی رویدادهای پیشین هرچه دقیق تر تنظیم شود.

دریغا، متصدیان امر فرهنگ، چنان سرگرم "جوّ سیا سی" اند که فراموش کرده اند « می توان از خود تکنولوژی برای مقابله با دیکتاتوری تکنولوژی استفاده کرد.»  و در عصر دیجیتا ل «همان سلاحِ زخم آفرین» خود می تواند مرهمی بر زخم! نیز باشد.

برای نمونه، از رویِ روشنِ امر دیجیتال، می توان علیه شتابِ « خدا زدایی» بهره جست.

در همین راستا، از میان هزاران نمونه، نقل قول« داریوش شایگان از پل ریکور» و زیارت حرم امام رضا(ع) توسط آن فیلسوف پروتستان که دیدی اخلاقی به مذهب داشت؛ ذهن نسل وب را با ضرورت گذشته شناسی؛ آشنا می کند:

«... به ریکور پیشنهاد کردم که به زیارت امام رضا[ع] برود. زیرا آنجا محیط مطلوبی برای تجربه ی هیبت termendum یا دَردِ تَقدُّس [است]... فردای آن روز؛ ریکور گفت از این جنبه از مذهب بکلی غافل بوده است. این تجربه هرگز از روی زمین محو نخواهد شد، این تجربه ای است که در اعماق جان انسان ریشه دوانده است.[3]»

ردّ پای آن تجربه ی محو ناشدنی، در اندیشه ی سایر اندیشه ورزان نیز پررنگ است:

« پاس حرمتِ  نهاد های الهی، مایه عظمت کشورها است.... (19)»

حال که تکنیک جای تفکررا اشغال کرده و آموزشِ بدی! می دهد؛ از آنجا که آموزش غیر مستقیم یکی از موفق ترین روش های آموزشی است، جا دارد در کنار گنجینه ی بی نظیر ادبیات فارسی و سرشار ازکلام زیبا؛ مثلا دیدگاه نظریه پرداز سیاسی واقع گرای فلورانسی،  بر سردر ورودی  دانشگاه ها ی علوم اجتماعی و با قلم هنرمندانه و چشم نواز نستعلیق نوشته شود!

سپس از رهگذر قدرت حیرت انگیز ذخیره ی اطلاعات هلوگرامی، دلایل غافل شدن از مذهب و ضرورت پاسداری از حرمت نهاد های الهی برای دانشجویان؛ تفسیر تصویری گردد....

علی رغم میل دیجیتالیسم؛ جهان واقعی درحال تکامل روحانی و رویکرد به معنویت با خوانشی جدید است. به قول «هابز» « سیاست، جزئی از دین است. و بنا براین، تفکیک اقتدار دنیوی و روحانی معنایی ندارد.(20)»

به راستی که رسوخ در اذهان، از رهگذر دانایی و جاذبه ی فلسفه ی سیاسی و نهادهای  مبتنی بر آن، همواره مؤثر تر از سازو برگ نظامی بوده است.

 اندیشکده های علوم سیاسی درنشست  نیویورک، ارزشِ طلاییِ سایبرنتیک، در چرخاندن چرخ سرمایه داری غربی، را در آینه ی زمان آینده! مشاهده کردند:

  • دین ستیزی و تابو شکنی
  •  نادیده انگاری شیوه ی مرسوم زندگانی
  • گذار ازقانون و قاعده و ادب و احکام و حریم و حیا
  • ...

و گسست رابطه ی همرفتاری همدلانه و فرو رفتن در لاک خود و« گذرِ همچون شبح  از برابر یکدیگر!(21)» از آثار همان طرح آینده نگرانه است.

شاید بتوان ادعا کرد که تا کنون وسیله ای مؤثر تر از تکنیک هلو گرام برای نشان دادن اهداف پیدا و پنهان از  سوسو زدن نمادهای بی پایه بر روی صفحه ی صاف وبی، اختراع نشده است. تا نشان دهد که چرا و چگونه « محیطِ نمادین[که] جدید پدیدار شده؛ دنیای مجازی را به واقعیت بدل می سازد. (22)»

 معمای گردابِ فرهنگ غربی! نشان دادکه زنگ ها برای چی! به صدا در می آیند....

 شِبهِ محاربه ی دیجیتال پناه؛ و خروجِ گروه خود آئینان علیه حکمرانی دینی! و تحمیل وقایع اخیر و تغییر مرام و منش و در معرض خطر قرار گرفتن جانمایه ی اندیشه ای که ایرانیان با آن زندگانی می کنند و..." کابوسی نیست که به یک باره از باد هوا آمده باشد، تا گریبان نظام را بگیرد.

با این وجود؛ شواهد و منابعی بسیار برای اثبات این ادعا موجود است که جوانان غیرتمند ایرانی؛ هیبت پوشالی و طبل توخالی آمریکا را ریزتر از آنی می بینند که می نماید.

امریکا فقط بخش کوچکی از تاریخ را در پشت سر خود دارد، و بدلیل نداشتن گذشته! همواره« رؤیای آینده را در سر می پروراند و دنیایی شهر فرنگ وار» از رنگ و نور و صدا و تصویر را مبتنی بر توهمات و خیالات خود ساخته است.

[برخی پژوهشگران؛ دنبال گوش شنوا و شنونده ای همدل! می گردند تا منابع دقیق و مستند و مستدل داعیه را، بسان داستانی البته نه چندان شیرین، اما هیجان انگیز! به زبان نسل جدید، مَفصل بندی و نقل و ارائه کنند.]

بجای سخن آخر

در محتوای دعوتنامه ی حضرت امام؛ هر زیبایی قابل تصور در امر سیاست (هنرحکمرانی و قدرت و اجماع و امر عمومی...) تجلی یافته است.

با گذشت زمان همه چیز روشن شد:

  •  تحقق مرگ کمونیسم
  •  ضرورت پرهیز از اتکا به غرب
  • ...

پدیداری چرایی و دلایل بنیادین اطمینان از شکسته شدن استخوان های مارکسیسم پیش از پایان جنگ سرد و در جهان دوقطبی! و نشان دادن سرچشمه های الهام و انرژی و محل گنج دانایی و توانایی و... با تکنیک هولوگرافیک، تماشایی تر خواهد شد....

 پر واضح است که فهم فضایل تمدن ایرانی و اسلامی؛ برای تمدن تکنیکی امکان پذیر نیست.

 دقیقا همان مشکل ایدئولوژی کمونیست؛ جامعه ی غربی را نیز به پرتگاه سقوط نزدیک کرده است، اما به نظر می رسد آنها از سرنوشت شوروی سابق، ادب آموختند.

رهیافت و روش این نو مؤدب ها نیز "خدازدایی و دین زدایی"  است. بروز بحرانِ اغذیه و پوشش و سرپناه و سایر واقعیت های اجتماعی و آشنا! تبدیل به عوامل شتابزا شده اند.

در نتیجه! نوعی گمانه زنی عجولانه در غرب"شروع و تداوم رقص مختلط در کف خیابان" را در حکم زنگِ ساعت بیدار کننده، برای انفکاک دین و سیاست می داند.

 و اصرار دارد که  این هلهله، صدای شیپور گذار از امور قدسی است. اما این آینده نگری شتاب آمیز؛ نشان می دهد که غرب، خلق و خوی ایرانی جماعت را نمی شناسد.

 و نمی داند که وقتی پاش بیافته؛ حتی شیربچه های ایران؛ با نشان دادن بلوغ سیاسی و قدرت مهار هیجانات  القایی هیولای دیجیتال! برای درس دادن به  شیطان و بستن دستش از پشت! تجارب تاریخی دارند....

و می پرسند غرب چی خیال کرده؟ و می گویند« برو این دام بر مرغی دگرنه، که عنقا را بلند است آشیانه!»

نکته ی پایانی

دعوت حضرت امام، فتح بابی جدید برای نظم نوین جهانی گشود. و نقش قدرت سیاسی حاصل از پیوند معنویت و سیاست را پدیدار کرد. و تحولی عظیم در نظام دوقطبی آن روز بوجود آورد.

افرادی که جانشان از صافی عشق عبور کرد و با جان کلام آن پیر فرزانه در آمیخت؛ هرگز از دایره ی عشق به او، بیرون نخواهند رفت. شک نکنید!

ذهن انسان و ثبت هولوگرافیکِ گذشته، همسایه ی دیوار به دیوارند! که ملاحظات فرهنگی را به بافت کاملا جدیدی وارد کرده اند و باشاهد و مدرک؛ اثبات می کنند که شنا کردن در مسیر تفکر غریب و دلفریب غربی؛ هرگز شناگر را به ساحل نجات نخواهد رساند.

فروپاشی شوروی نشان داد که « ویرانگرترین طنز تاریخی، به سخره گرفتن ارزشهای همبستگی انسانی توسط دولت کمونیست بود.»  

در مورد آمریکا نیز؛ واقعیت این است که معنای اشتیاق ذلّه کننده به جغجغه آرخیتاس، یعنی درست از آب درآمدن پیش بینی اندیشکده های علوم سیاسی در امریکا! که پس از هشتاد سال مطالعه ی عمیق و مستمر (از اجلاس نیویورک در 1940 تا امروز2024)  در زمینه ی سایبرنتیک، از فضای مجازی یک «غیب بینِ دارای بینشِ درونی» ساخته اند.

بد تر از همه این که این تخته پرش diving board را به منظور« جهشِ تکاملی به سویِ آگاهیِ برتر» حتی زیرپای فرزندان نابالغ و« عقل رَس» نشده، قرار داده اند، تا در غیاب والدین! درمرداب فرهنگ غرب، غوطه بخورند.

 چنان که « نیکلاس کار» هشدار داده:

« خطر بزرگی که تهدیدمان می کند این است که ما کم کم انسانیتمان را ازدست می دهیم...؛ تنها راه نجات از این سرنوشت این است که، خود آگاهی و شجاعتش را داشته باشیم، که از واگذار کردن بیشترِ بخش انسانیِ فعالیت های ذهنی، و اهداف فکری مان به رایانه ها، بخصوص" کارهایی که اجرای آنها مستلزم استفاده از عقل است " خود داری کنیم. (23)»

تصویر هولوگرفیک از پیش بینی تحقق یافته و اعتراف دیر هنگام ایدئولوژی پردازان؛ به وضوح نشان می دهد که تغییر سرشت به معنای تغییر سرنوشت است.

 

پی نوشت:

[1]: « هولو گرام مجموعه ای از خطوط و پیچ و تاب های غیر قابل تشخیصی است که وقتی مثلا در پرتو لیزر قرار گیرد نمایش سه بعدی موضوع تصویر را ممکن می کند. ( کهون؛ از مدرنیسم تا پست مدرنیسم،ص 727)» و در ساده ترین بیان، با آن تکنیک، ریزترین جنبه های تأثیر گذار بر هر رویداد و پرپیچ و خم و زمینه های تحقق را می توان؛  با واژگانی بسان مروارید و به صورتی دقیق؛ نمایان کرد.

[2]:« پویایی: رفتار قابل مطالعه و الگو ی تکرار و ثابت از جمله تفکر،احساس، تخیل،تکلم...

  فرایند شناختی:  سه نوع تجربه ی( حسّی، نامربوط، واقعی)...

 تصویر ذهنی: برداشت هر فرد از خود و دیگران...(شاملو؛ مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت،ص 93)»

[3]: حال که برخی حاملان واژه ی پر ابهت فلسفه نیز ازپدیده ی دردتقدس و تجربه ی مذهب و...گزارش کرده اند، وقت آن رسیده که علم به شناسایی آن پدیده ها همت گمارد! و فراتر از جوّ سیاسی، متناسب با مقتضیات این زمان برای نسل وب تبیین کند.

 

منابع و مآخذ

  1. مایکل تالبوت؛جهان هولوگرافیک...
  2.  کارل اشمیت؛ الهیات سیاسی
  3.  اندرو هیوود؛ سیاست
  4. داریوش شایگان؛ افسون زدگی جدید...
  5. ------------؛ آمیزش افقها...
  6. واتسلاف هاول؛ قدرت بی قدرتان
  7. جان استوری؛ مطالعات فرهنگی در باره ی فرهنگ عامه
  8. فیلیپ رایس؛ رشد انسان...
  9. داریوش شایگان؛ زیر آسمانها ی جهان...
  10.  آندره بوفر؛ مقدمه ای بر استراتژی
  11. داوود فیرحی؛ دین و دولت در عصر مدرن...؛ جلد دوم
  12. جرالدکری؛ نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی
  13. علیرضا ازغندی؛ سیاست خارجی جمهوری اسلامی
  14. ابوالقاسم طاهری؛ تاریخ اندیشه های سیاسی در غرب
  15. علی اصغرکاظمی؛ روابط بین الملل در تئوری و عمل
  16. مانوئل کاستلز؛ عصر اطلاعات...، جلد سوم
  17. الوین تافلر؛  جابجایی در قدرت...
  18. محمد علی فروغی؛ کُلیّات سعدی
  19. عبدالرحمن عالم؛ تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب...
  20. تواس هابز؛ لویاتان
  21. دانیل گلمن؛ هوش اجتماعی
  22. مانوئل کاستلز؛ عصر اطلاعات...؛جلد اول
  23. نیکلاس کار؛ اینترنت با مغز ما چه می کند؟

دکتر جانباز سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi