شناسه خبر : 107456
شنبه 23 دي 1402 , 12:10
اشتراک گذاری در :
عکس روز

استبداد رسانه و زائرکُشان جدید

ایرانی جماعت همواره قدردان کسانی بوده است که در حوادث تاریخ در مقابل دشمنان این آب و خاک مردانه سینه سپر و با بالاترین سرمایه جود یعنی جانش را مانع از رسیدن پای حرامیان به این قلمرو کرده است...

فاش نیوز- ایرانی جماعت همواره قدردان کسانی بوده است که در حوادث تاریخ در مقابل دشمنان این آب و خاک مردانه سینه سپر و با بالاترین سرمایه جود یعنی جانش را مانع از رسیدن پای حرامیان به این قلمرو کرده است.

تبیین حدود کلی مراسم آئینی و تأکید برنقش تعیین کننده آن در ایجاد تغییر و تحول در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران، باطل السحرٍ جادویِ رسانه است.

 از ویژگی های فرهنگ والای ایرانی و اسلامی، آغازِ آموزش اصول و قواعد زبان آئیینی به فرزندان از همان دوره ی خُرد سالی است. این شاکله ی رفتاریِ دیرپا، در کانون های بزرگ دیگر فرهنگ آسیایی نیز وجود دارد.

استبداد رسانه و زائرکُشانِ جدید

« خبر آمد که باز حرمله ها

حمله کردند و ماه را کشتند

شمرهای زمانه از وحشت

مردم بی گناه را کشتند.[1]»

 در فرهنگ غربی نیز رسم و رسوم آئینی چون غسل تعمید اطفال در اندیشه ی مسیحی و... مشاهده می شود.

در نوشتار پیشِ رو، بر آن شدیم تا بر "سِتَمِ عجیب و غریبِ استبدادِ رسانه ی غربی" بر جماعت زائر؛ در انفجار کرمان؛ پرتویی بیافکنیم.

هدف؛ تبیین ناخرسندی از القائات رسانه های آن ور آب است.

 مفروض است:

تأثیر معنادارِ باز نمودِ رسانه ای بر قضاوت نسل نوجوان و جوان، نسبت به رویدادها در زندگی روزمره؛ انکار ناشدنی است.

جمعی ازسوداگرانِ تردید آفرین در بازار اندیشه؛ بدون ترس از محتسب و تیر غیب! " حال که باد بر مرادشان وزیده، در پناه امریکا، با تردستی و به صورت شبانه روزی در حال گره زدن بر بادند!

انگار بار دیگر بسان دوره ی یورش نابخردانِ کینه توز! جای متفکران نشسته اند، و از "پشتِ سنگرِ بیان و تریبون دیجیتال" مراسم آئینیِ مرسوم در ادیان ابراهیمی(ع) را بی مهابا به سخره می گیرند:

ببین در آیینه ی جام نقش بندی غیب

که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی

مزاج دهر تبه شد در ین بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی

فرضیه:

الف: دیری است که پدیده ی زائرکُشانی، تبدیل به یک رویه شده است.

ب: گذر زمان اهمیت اسطوره های پارسی را بیش از پیش نمایان می سازد.

ج: استبداد رسانه ای؛ یک سنگرِ بیانیِ ظاهرا مستحکم! در آن ور آب ساخته است.

از مصادیق بارز اندیشه ورزی، قالب ریزی اندیشه و انگیزه ی نسل جدید؛ با میراث فرهنگ و سنت و خصال خویشتن است. در همین زمینه نقل قولی از« اسحاق نیوتن» خالی از لطف نیست: "این که اندکی دورتر را دیده ام، به دلیل ایستادن بر شانه های بزرگان است".

 از این استعاره و همچنین از معنا و مفهوم واژه ی" زائر[2]" بهره می گیریم تا با رد القائات رسانه ای، منطق درونی حضور چند نوگُلِ خندان! در جنایت زائر کشی اخیر را نشان دهیم.

  معنای حضور خردسالان در مراسم آئینی برای کسانی قابل درک است که در هنگام کودکی، بر دوش یک بزرگتر؛ به زیارتگاه ها و مکان های قدسی برده شده باشند!

اکنون، در دره  سلیکون و جزیره ی پر هرج و مرج و خیالی و سحر آمیز؛ هزاران مورِ افسانه و صدها مارِ شعبده! از لانه در آمده اند تا بدون توجه به مبانی تاریخی مراسم آئینی؛ تمام مساعی فکری خود را " صرفِ دشنام گویی به مذهب" کنند.

دیکتاتوری تکنولوژی، فهمی از منطق درونی مراسم آئینی ندارد و به سان لنین هرگونه اندیشه ی مذهبی را خطرناک ترین شرارت توصیف می کند!

از این رو تریبون دیجیتال با قدرتِ حیرت انگیز! را در اختیار برخی نا درویش خرقه پوشِ پر ادعا قرار داده است تا به صورتی غیر منصفانه با وارونه نمایی و دروغ پراکنی؛ عرضِ خود ببرند و زحمت حکمرانی دینی را زیاد کنند!

حال که برخورد میان فرهنگ ها حالتی بغرنج یافته است جا دارد اندیشه و انگیزه و سیرو سلوک سردارانی چون شهید چمران و بروجردی و صیاد و سلیمانی و...  بسان آینه ای تمام نما از تلاش نَفَس گیر برای حفظ عظمت و قدرت و شوکت دین و آئین در مرزی پر گهر، پیش روی نسل جدید قرار گیرد.

"آن نشانه ها و نشانه سازان! با رسم مثلث معنویت و سیاست و قدرت نظامی؛ شیوه ای یگانه برای مواجهه با تحولات در راه و تنها چارچوب حِصن حَصین و دژمحکم برای حفظ شأن و شرف و دفاع از حریم و حرم را نشان دادند.

پیش از این؛ اندیشکده های علوم سیاسی امریکایی؛ هوشمندانه! مناسب ترین راهِ تأمین منافع را در حکومت ناروای طاغوت و رسوخِ شوکرانِ تباهی در همه ی نهادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگیِ ایران زمین یافته بودند. اما از درکِ آتش نهفته ای که در سینه نمایندگان اندیشه  ایرانشهری روشن بود  و از نگاه جامعه و جماعت ایرانی به مبانی مذهب و سیاست و...؛ ارزیابی دقیق و درست نداشتند.

یکی از صاحب نظران غربی(نگارستانی از نقش های فریب و نیرنگ و عقایدِ از پای بست کذب و جعلی) که در پیاله! اتفاقا عکس رخ آن یاران را نیز مشاهده کرد، میشل فوکو بود. او در نوشته ای روزنامه نگارانه در باره ی ایران در روزنامه ی ایتالیایی "کوریرو دلا سرا" با اشاره به ماه محرم؛ انقلاب ایران را به عنوان یک انقلاب معنوی مهم معرفی می کند.

  هموطن  او « هانری کربن» نیز که به صورت زائری ازغرب، متوجه  معدن گنج معنویت در ایران شده و سفری عرفانی را آغاز کرد.

او می گوید: پارس یا ایران کهنسال، نه فقط یک ملت یا یک امپراتوری یا عالم معنوی، بلکه این طول و عرض جغرافیایی، کانونی در تاریخ مذاهب است. می ارزد تا انسان، عمری را در راه کشف آن صرف کند.

در اینجا هدف این نیست که دل سپردگی عاطفی به اندیشه یک انقلاب معنوی، و شیوه ی پیروزی چشمگیر ارزش ها بر دنیای کفر آمیز بیان شود؛ ولی اشاره به نقل هر پژوهشگری که جانب وجدان را رعایت کند؛ می تواند مه آلودگیِ ذهنی بخشی ازنسل وب را اندکی کاهش دهد.

چرا که نوجوانان و جوانان؛ بیش از دیگران، تحت تأثیر شتاب فناوری و سرعت حاصل از تغییر و تحول دیجیتال قرار دارند. یک روی این  رقص با آهنگ زمان کار بی وقفه رسانه های زیر سلطه ی ناظرِ کبیر مراقبِ کردار و اندیشه ی تحت سلطه گان و روی دیگر آن انفعال تأسف بار برخی از رسانه های ماست.

عملکرد مستبدانه و غیر حرفه ای رسانه ی غربی نسبت به زائر کُشی کرمان، نشان می دهد که نه کلام « فوکو _ کربن» را فهم کرده اند و نه آتش پس از صدور فرمانِ قتل از سوی اشقی الاشقیا! را دیده اند؛ و نه جماعت ایرانی را می شناسند.

 جماعت را رابطه ی رو در روی مبتنی بر علائق خانو ادگی، خویشاوندی، همسایگی و دوستی نیز معنا کرده اند.

به گواهی تاریخ؛ ایرانی جماعت همواره قدردان کسانی بوده است که در حوادث تاریخ در مقابل دشمنان این آب و خاک مردانه سینه سپر و با بالاترین سرمایه جود یعنی جانش را مانع از رسیدن پای حرامیان به این قلمرو کرده است.

حق مُسلَّم همه ی زائران  بود که از اقصی نقاط جهان؛ به جماعتی که با فرزند حسن (علائق خانو ادگی،  خویشاوندی،  همسایگی و دوستی) دارند ملحق شوند و همراه با دل سپردگان عاطفی به اندیشه " سرباز قاسم سلیمانی"  در آن مضجع؛ حضور به هم رسانند و تمام  دنیا این حق را به رسمیت شناخته اند.

طنز تلخ روزگار کنونی اینجا است که پایمال کنندگان خشنِ این حق؛ از یاوه گویان در آن ور آب بَه بَه و چَه چَه دریافت می کنند و کشتگان ره عشق! طعن و استهزاء. یک بار هم حکومت ناروای طاغوت، دلِ دل سپردگان عاطفی به مبانی آن اندیشه را شکسته بود:

در نتیجه ی روند نوسازی به شیوه ی غربی و نقض قانون اساسی توسط دربار؛ میان مذهب و دولت شکافی پیداشد که یکی از زمینه های عمده ی انقلاب 1357 راتشکیل داد.

 راه چاره برای دفع خطر؛ رو یکرد به دین و خصال خویشتن بود؛ تا آرزوها تحقق یابد و شکلی منحصر به فرد از حکمرانی دینی برقرار شود:

 باتصویب اندیشه ی ولایت فقیه به عنوان یکی از اصول قانون اساسی جدید، سازمان دولت خصلتی مشخصا مذهبی پیدا کرد.

  هرگاه، ساختار سیاسی و تاریخ اجتماعی مطابق با آرزو و آرمان دینی  تغییر یابد؛ برای:

  • تقویت توان بسیج کننده ای
  •  ایجاد انسجام درپایگاه اجتماعی
  •  سامان دهی به آرزوها ی نوپدید
  • ...

 مذهب و قویترین نهاد حکمرانی دینی؛ نسخه های شفا بخش خواهند بود. از آنجا که« امور جهان بسی پیچیده تر از آنند که به نظر می آیند؛» آموزه های مذهب (قواعدِ نمایشِ احساسِ عاطفی و...) تداوم  آرزو ی تحقق یافته را تضمین می کند.

از حیث نظری، آرزو حرکت آفرین است و رابطه متقابل « قدرت ابراز وجود و ظرفیت آرزو»  موجب  شتاب رشد و پرورش هردو می شود.

این رشد و پرورش الزاما تابع نقشه راه مخصوصی است که مذهب به مثابه« یک مائده و غذای اساسی روح» ترسیم کرده است.

یکی از جلوه های شناخته شده ی توزیع این غذا در ادیان ابراهیمی(ع) مراسم و مناسک آئینی است. اتفاقا شامه ی اندیشگران علوم سیاسی امریکا یی؛ زودتر از بقیه متوجه آن مائده شد.

 دقیقا مثل امروز که تا هر مسئله ای پیش می آید بلافاصله دست به دامن شیرین بیانان! می شوند؛ دیروز نیز از همه ی صاحب نظران از جمله اعضاء برجسته ی مکتب شیکا گو؛ درخواست کردند تا برای ممانعت از رشد و پرورش آرزوهای حرکت آفرین؛ چاره ای بیاندیشند.

مهمترین راهکار کاهنده ی سرعت؛ تحمیل جنگ هشت ساله بود.

اما سر فصل مهمی که آن اندیشگران اساسا قادر به درک آن نیستند؛ این است که مؤمنین هنگام پرداخت هزینه های فرا نجومی ِحفاظت از " ظرفیت آرزو و ظرفیت حرکت" بالاترین سرمایه یعنی جان را نثار می کنند.

 رهیافت و روش زائر کُشانی! صرفا آمران و عاملانش را رسواتر خواهد ساخت و بس.

و انفجار اخیر در جماعتی بی گناه و در امتداد:

  • کشتار زائران خدا 1366و1394
  • زائران حرم امام رضا(ع) 1373و1401
  •  زائران ابا عبدالله(ع) 1394 و1395
  •  زائران شاهچراغ(س) 1401 و 1402
  • ...

صرفا قابلیت تبیینی و نظری مناسبی برای شناخت بیشتر ماهیت استبدادی رسانه ی آن طرف آب و سستی آموزه های مکتب شیکاگو فراهم می کند.

از تراژدیِ وجودِ پیکرِ نازنینِ 23 دانش آموز در میان شهدا؛ معیار ی دقیق برای قضاوت، نسبت به انفجار در مسیر آسمان! می سازد.

این عیار و سنجه و سنگ محک؛ پژوهشگرا ن را وارد رشته ای از مطالعات تاریخی؛ از قبیل نقش شخصیت اسطوره ای و ضرورت تقویت تفکر پیشگیرانه می سازد.

 تبیین اسطوره به مثابه نماد قدرت، و مظهر اراده ی جمعی برای ایجاد آینده ای ایمن، امری است که مع الاسف کمتر از دید جامعه شناختی و رهیافت و روش علمی به آن پرداخته می شود.

عمل و نظرِ "سردار دلها" کسی که  در رویدادها شرکت کرد و تجربه ی زیسته اش را به سطح اندیشه آورد داستانی ناگفته و بانگ اسطوره ی بر آمده از محرومترین طبقه ی اجتماعی! است.

 عرصه ی زبانیِ آن الگوی عالی، و تجسم و نمادِ عمل و نظرِ سردار پارسی با خوانش "لاکان"، " امرِ نمادین" است. از این منظر امر نمادین، به فرهنگ سامان می دهد....

هم او که نوشت " سارُقِ چارُقَم پر است از امید... "  و جادوی نگاهش افسونِ ناب بود و رساتر از هر زبانی، دقیق، موشکاف، روشن و شفاف؛ از بهره مندی از اشک بر فرزندان علی ابن ابیطالب(ع) و فاطمه ی اطهر(س) سخن می گوید و شکر گزار ذات اقدس الهی است. برای درک عبد صالح خدا و در رکاب سلف صالح او بودن که « مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش»  ...

اشاره ی سرباز به ظلم نسبت به فرمانده؛ نشان می دهد که به تعبیر " شایگان"  او نهان- بین است.» کسی که جهان را از بالا و با عینک روح، در فرایندی استحاله شده؛ می بیند.

شاید، فرمان قتل؛ بدلیل خبر دار شدن از همین نهان- بینیِ آن جوانمرد معنوی بوده باشد. اللهُ اعلم

عملکرد غیر حرفه ای و مستبدانه ی رسانه ی آن ور آب، امری تازه نیست. مثال بارز، جنگ خلیج فارس  بود که « تحت سیطرۀ CNN  به سراسر جهان مخابره می شد و تفسیر مشهور و مناقشه برانگیزی که آن واقعیت را به انعکاس رسانه و تولید شبیه واره و مجاز ( جنگ واژه ها و تصاویر و کشتار و ویرانی جعلی...) تقلیل داد.

 آن پدیده ی استثنایی از حیث سیاسی و نظامی؛ هم جنبه ی فرهنگی بسیار مهم دارد و هم روح تراژیک پیامد آن! نیازمند مطالعه است.

   صحنه ی هزاران کشته شده عراقی، حذف گردید و " سکانس های تصویری تعریف شده؛ جایگزین خود رویدادهای [واقعی] می شدند."

نتیجه گیری

قرار گرفتن مدیریت دانش دیجیتال  به دست مهندسان فراسیاسی در دره ی سلیکون(حقه بازانی باهوش اما غیر قابل اعتماد)؛ موجب شده، تا امروزه صدای جماعتی قابل توجه در سایر جوامع به درستی شنیده نشود، و یا به ندرت شنیده شود.

به راستی که عذابی بالاتر از این نیست که داستانی ناگفته را در سینه نگاه داری! بنا بر آمار رسمی؛ 23 نفر از شهیدان؛ دانش آموزانی از  ملت امام حسین(ع) هستند که با حضور در مراسم آئینی؛ مشق فرهنگ و وفاداری و دین داری و شأن و شرف و ادب و احکام... می کردند. تا در آینده نیز پرچم خوش نقش و همواره بالای ایران؛ از گزند باد و بوران حوادث در امان بماند.

 به راستی که رمز و راز ذوق و شوقِ " اهالی این باغِ تأمل،[که] همه بر یک طول موج بودند و در مورد سرنوشت ایران هم عقیده!" به گفت نیاید.

دیروز، بیست و سه نفر ازتیپ ثارالله کرمان، با اسارت، در چنگال دیکتاتوری بد عاقبت؛ فصل مهمی از کتاب قطور تاریخ اساطیر ایران را به خود اختصاص دادند.

امروز؛ نیز 23  نوجوان کرمانی!  با شهادت؛ افکار عمومی را متوجه ضرورت تنظیمِ جهتِ عقربه! ساختند.

 نتایج تحقیق کیفی از واکنش به انفجار در انبوه جمعیت زائر بی گناه؛ نابسامانی ادراکِ بخشی از محافل دانش آموزی و دانشجویی از امر واقع؛ و نیاز به یک خانه تکانی عظیم در برنامه ریزی آموزشی و پرورشی در آن سطوح تحصیلی، را نشان می دهد.

به نظر می رسد اکنون ازموضوع به اسارتِ دیکتاتوری تکنولوژی در آمدنِ بخشی از نسل نو ظهور، در جهانِ زیر سیطره ی رسانه های گروهی الکترونیک، غفلت شده...؛ تا کار هذیان گویان در شبکه های اجتماعی،  برای خزاندن مار تردید در اندیشه و انگیزه ی نسل وب آسانتر شود!

 این تسهیل و تحولات درراه؛ احتمال تبدیل برخی از گلهای خندان و بچه مدرسه ای های امروز به نسلی ضد فرهنگ، ناظران بازی بزرگان را نگران می سازد!.

بنا بر عقل سلیم، باید قبل از این که در این بازی روزگار! امپراتوری رسانه ی غربی ابتکار عمل را بدست بگیرد؛ برخی از رسانه های داخلی به جای شانه بالا انداختن! آستین بالا  بزنند.

سخن آخر

در شرایطِ سلطه و فرصت نابرابر رسانه ای، انگار به قول"الیف شافاک" همگی یک احساس مشترک داریم. اگر بانگی بر آریم چه کسی صدای ما را خواهد شنید؟ و این که آیا تکنولوژی- امپراتور، موفق شده، احساس تنهایی و بی امنیتی فردی را به سرچشمه ی اصلیِ بی قراریِ" انسان نو" تبدیل کند؟

هرچند درعصر آشفته ی دیجیتال، دو قطبی سیاسی در نظام بین الملل؛ جای خود را به دو قطبی رسانه ای داد، اما بر خلاف نظریه ی "برادر بزرگه ی اورول" اکنون  انواع اقلیت می تواند صدای خود را به گوش دیگران برساند.

در روزگاری که به قول نیچه جهان حقیقی به داستان بدل می شود، ارزش های والا خوار می شوند، هدفها غایب اند. پاسخی برای این که  پاسخش چیست وجود ندارد! هر گونه درک و فهم از واقعیتِ استبداد رسانه و جنبه های پیدا و پنهان زائر کشان جدید، به تصویر و تفسیر و تأویل و باز سازی و... از سوی رسانه وابسته شده است.  

طرفه این که هرچند حتی در جهانِ قدس- زدوده! مذهب عمیقا در ساخت نمادین روح انسانی جایگزین شده است! اما اگر متصدیان امور نسبت به آینده ی گل های خندان و فرزندان ایران خاموش بنشینند گناه است!!!

 

پی نوشت:

[1]: شعری از نغمه مستشار نظامی؛ مهمان آسمان

[2]: از حیث معنا و مفهوم واژه ی زائر به معنای زیارتگر، دیدار کننده،... و ناظر بر " رَه پویی " به سوی یک مکان مذهبی است، علاوه بر ادیان ابراهیمی(ع) این معنا و مفهوم در ایران باستان و هند و چین و... شناخته شده بود.«کربن، انسانی معاصر و زائر غربی است. در زندگی او نوعی طلب دائمی وجود دارد که از غرب آغاز و به سوی شرق رو می کند....(شایگان، زیر آسمانهای جهان...؛ ص120)

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi