شناسه خبر : 107668
شنبه 30 دي 1402 , 12:06
اشتراک گذاری در :
عکس روز

نئودیجیتالیسم، قلمروِ قاره ی ششم!

دیجیتالیسمِ نو، می خواهد با تکیه بر عناصر دگرگون ساز (آمریتِ دانایی - تخصص محوری) برای قلمرو فرهنگی، حد و مرزی جدید تعریف کند...

فاش نیوز - انسانِ نو، در آستانه ی عمیق ترین تحول فرهنگی قرار دارد. با پایان سال جاری میلادی و آغاز ربع دومِ قرنِ 21 جهان از حیث سیاست و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع، به متنی از سازمان یابی کاملا جدید پرتاب خواهد شد.

گویا دیجیتالیسمِ نو، می خواهد با تکیه بر عناصر دگرگون ساز (آمریتِ دانایی - تخصص محوری) برای قلمرو فرهنگی، حد و مرزی جدید تعریف کند.

برای این جستار، از نظریه ی سیاستِ فرهنگیِ« الریش بِک[1]» مفهوم بندیِ "جامعه ی خطر پذیر" را وام گرفتیم تا بر قلمرو "فرهنگ"[2] پرتویی بیافکنیم.

هدف؛ تأکید بر ضرورتِ قرار دادن حوادث و مسائلِ مرتبط با قدرت دولتی و نیروهای اجتماعی، در چشم اندازی صحیح و دور از تناقض است.

 مفروض است:

رواج بی سابقه ی "خطراتی دیجیتال محور، در میدان فرهنگ " بر زندگی روزمره در جامعه ی ایران اسلامی، تأثیر معنا دار می گذارد.

دیجیتالیسمِ نو، بنابر ماهیت و بدون هیچ شرم و حیایی، هر چیزی را که آدمیزاده همواره رذیلت می دانست، فضیلت می خواند. ورود این گونه اندیشه های نووَزَنده از فراز جنگل الکترونیک! باعث ایجاد زمینه ی تقابلی غیرمنصفانه، بین حکمرانی با بخشی از نسل جدید می شود.

فرضیه

الف: سال 2025 آغاز دوره ی پس از برزخ(حائل) همراه با بحران های خاص خود خواهد بود.

ب: هوش مصنوعی، با ارائه ی تعاریفی جدید از قدرت دولتی و نیروهای اجتماعی، نسل نو ظهور را به قاره ی ششم پرتاب، خواهدکرد.

ج: پیامدهای دست درازی  دیجیتالیسم نو به" قلمرو رفتار آدمیزادگی" هزینه ی نَشو نَمای حکمرانی دینی را بالا خواهد برد.

کم توجهیِ حکمرانی به فرضیه های فوق، ممکن است منجر به بروز نوعی تناقض و بحران در جامعه و فرهنگ(جهان اجتماعی) شود.

  رفتار شناسان، "قلمرو" را به معنای محیط زندگانی و محل ثباتِ الگوهای ارتباطی، توصیف می کنند. عناصر اصلیِ آفرینش  ثبات و آرامش در این حوزه ی گفتمانی، عبارتند از:

" قدرت دولتی و نیروهای اجتماعی و خانواده و فضای زندگی خصوصی و عادت ها و آدا ب و رسوم و... "

 قلمرو، نقطه ی عطفِ فرهنگی و محل علامت گذاری و فاصله نیز می باشد. قلمرو برای برخی روی بدن است! و از نزدیک شدن دیگری به آن می ترسند.

در همین راستا «دلوز- گتاری» با اشاره به انواع خالکوبی! و یا توصیف رفتار یک کودک در تاریکی؛ به مفهوم "روان شناختی قلمرو" نیز اشاره دارند:

« کودکی که در تاریکی گرفتار ترس شده با زمزمه ی یک آهنگ، همچون یک پناگاه، به خودش آرامش می بخشد.»

«جلال آل احمد، در غرب زدگی، صفحه ی 183» نیز اشاره ای خواندنی دارد:

« جوان خسته ای که آوازخوان، شبی تاریک از کوچه ای می گذرد، با صدای خود گوش خودش را پر می کند، رادیو درست همین نقش را دارد؛ همه جا باز است برای اینکه صدایی بکند، گوش را پرکند. تفاخرات تخَرخُرانگیز!...»

اکنون قلمروفرهنگی و عنصرِ اصلیِ ثبات و آرامش و الگویِ ارتباط؛ از رهگذر تفاخر با خوانش «جلال» مخدوش شده و با واقعیات تازه ی دنیای امروز، چندان سازگار نیست.

خطر پرتاب شدگی به قاره ی ششم! در "بازیِ یک سویه ی نشر فرهنگ غربی" نهفته است و گل های خندان را به تغییرات و نوسانهای آنی و ناگهانی دچار می سازد. به طوری که درسازمان یابی جدید، یک سلسله تمایلات فرهنگی منحصر به فرد خواهند یافت. اما شرایط حاکمه ی اجتماعی! و اوضاع و احوال اقتصادیِ جاری، اجازه پاسخ به آن تمایلات را نمی دهند.

علی رغم آشنایی هر بچه مدرسه ای با فضای این قاره؛ اما طول و عرض آن هنوز ناشناخته اند! و برای درک زمان حال و آینده، شناخت هرچه دقیق تر آن، از واجبات است.

چراکه هوش مصنوعیِ سیاسی با ترسیم اطلسِ استراتژیک نوین، معادله ی پنج قاره را به 1+5 تبدیل کرده و در حال تسخیر کامل میدان فرهنگ می باشد!

واقعیت این است که اکنون:

  • نو والدین درفضای دیجیتال قد کشیده اند؛
  • کودکان در فضای هوش مصنوعی می بالند؛

بنابراین، هرگونه غفلت و ماندن در خَمِ یک کوچه، بدون تردید "مُولِّد بحران وجنجال های مهم" و به شکلی جهشی! خواهد شد.

در اینجا سخن از گذار از دو جامعه است:

  • جامعه ی پسا - سنتی
  • جامعه ی پسا - صنعت گرایی[3]

 نئو دیجیتالیسم، به این گذار مخاطره آمیز، رنگ و بوی سیاسی – فرهنگی می دهد. و با تبدیل جهان به آزمایشگاه نوآوری فکری، و پخش آلاینده ها در قلمرو فرهنگ، باعث مسمومیت زیبایی شناختی می شود.

یکی از دلایل این مسمومیت؛ غفلت از تبیینِ جامعه شناسی سیاسیِ مذهب؛ به مفهوم دقیق کلمه، است. هوش مصنوعی با بهره گیری از این خلاء و محاسبه ی دقیق از درسِ فرصت سوزیِ پس از:

  •  فروپاشی و موزه نشینیِ مارکسیسم
  • زایشِ دوباره ی نئولیبرالیسم در جهان تک قطبی

و صدای تازه ای که بلند شد! برای فردای ایران اسلامی؛ نقشه ای دلبخواهانه می کشد.

 اما دیگر برای طراحی نوع جدیدتر بحران اجتماعی، به موج سواریِ برخی "سوداگر- قالتاق" که دیروز یک زیرپوشِ خونین سَرِ دست، یا روسری را سَرِچوب بستند و یادگارشان مراسم نمادِ حیاسوزانی بود، نیاز ندارد! بلکه به حوزه ی سبک زندگی و قلمرو فرهنگ، چشم دوخته است.

درقاره ی ششم؛ بر خلاف معمول "درِ هرخانه" بر روی هویت های نوپدید باز است. و سنت و مذهب و ملت وخصال خویشتن؛ محکوم به تسلیم به اغیار! و موتورهای جستجو، هستند...

القصه، هرپژوهشی درباره ی قلمرو فرهنگی، الزاما باید بر نقشه نگاری از تحول حکومت داری تمرکز کند. در تجربه دیرینه ی حکومت داری ایرانی؛ بر عناصر ذیل تأکید شده است:

  • حفاظت از میراث فرهنگی
  • ارتقاء و پویایی فرهنگ مسلط
  • بالنده سازی فرهنگ برای تاریخ فردا

حکمرانی، مسئول اصلیِ هماهنگی و کارکرد صحیح این عناصر است و از بروز نقص باید پیش گیری کند.

یک راهکار؛ بدست گرفتن ابتکار عمل و بهره از هوش مصنوعی است:

در این صورت مبانی اندیشه ی سیاسی در اسلام و ایران در قاره ی نوپدید؛ نیز بیش از پیش شناخته خواهند شد. همان مبانی اندیشه ای که:

 " گوید این آواز ز آواها جداست/ زنده کردن کار آواز خداست / مطلق آن آواز خود از شه بود / گرچه از حلقوم عبدالله بود."

خوشبختانه در عصر نئو دیجیتال؛ فهم معنای جدا بودنِ" این آواز ز آواها" بسیار بسیار آسان تر شده است.

اگر بخواهیم این مطلب را با زبانی کمتر رسمی بیان کنیم، باید بگوییم اکنون با ایستادن بر روی بالکن الکترونیک و تماشای «فن آوری های فکری» می توان حتی برخی از صفات دیر آشنای ذات اقدس الهی؛ یعنی مفاهیمی چون:

  •  آنیّیَت
  •   بی واسطگی
  • همه جا حاضری
  • ...

را در رفتار تکنیک؛ مشاهده نمود. این حُسن مجازی سازی است که مفاهیمی چون "کلیسای گوگل و مسجد الکترونیک و منبر دیجیتال و واعظ تلویزیونی" را به حوزه ی ادبیات وارد کرد. و زمینه ساز پدیداری الهیات دیجیتال! شد و باب مباحث جدید را در زمینه ی مابعدالطبیعه ی حقیقی گشود.

البته غفلت از ماهیت مجازی سازی و شیوه ی سرو کار داشتن آن با ذهن و زندگی روزمره؛ عامل تشدید جدالِ پر دامنه ی «بساط کهنه ی قدما و طرح نوِ متأخرین» خواهد شد.

از آنجاکه نئو دیجیتالیسم:

اولا: «مرز مشخص بین برنده و بازنده» را از بین می برد؛

ثانیا: از مبانی اندیشه ی حکمرانی دینی اعتماد زدایی می کند؛

 منطق روشنِ آن شیوه ی حکمرانی، نیاز به حفاظت ویژه می یابد. و صد البته که از نقش قدّاره بندی های فکری و عملی و ماجراجویی و عصیان، نباید غافل بود. ایضا لجام گسیختگی قیمتها وحاجی جبّارهایِ طماعِ ناراضی تراش!

هدفِ اندیشگرانِ غربی از خوانش دلبخواه 1+5  فراتر از همسانیِ شکل و فکر و لباس و زندگی و آزادی و... است. همان دسیسه ای که با آن جامعه را به خاک و خون کشاندند و هزینه ی رویش و بالیدنِ حکمرانی دینی را بالا تر بردند.

این هزینه تراشیِ فرا نجومی بویژه در قلمرو فرهنگی؛ غمگنانه تر از آن است که به نظر می آید! علی الخصوص امروز که تکنولوژی رفاهی و خدماتی و اطلاعات؛ از رهگذر سیاست مقایسه ای! درحال دست کاری و تحریف ذهنِ نوجوانان و جوانان است.

و با بزرگنمایی تکنوکراسی رفاهی و وضعیت شبه مدرن گرایی در جوامع دور و بَر( امارات، قطر،کویت، عربستان) برای ایران همواره سربلند، فردایی نا آرام و پرمخاطره ترسیم می کنند.

و این در حالی است که برخی سیاست دانان کهنه کار و استخوان ترکانده ی آمریکا گفته اند که خود این ماجراجوی اعجاب انگیز «تنها از یک دنیای بحرانی و متشنج؛ بهتر می تواند بهره مند شود» که لازمه ی آن، ایجاد بحران و آشوب در سایر کشورهاست.

 اندیشگران غربی نمی خواهند به یاد بیاورند که مثلا چرا «چارلی چاپلین زودتر از همه، به خطرِ گوسفندوار! به سلّاخ خانه ی ماشین رفتن، پی برد!» و یا سایر اندیشه ورزان از این خطر چه ها گفته اند....

در اوایل که تولیدِ ثروت مبتنی بر صنایع سنگین بود،«جلال» به صراحت از:

  •  قربانی کردن آدمی در راه تکنیک
  • مخاصمه بر سر کسب انحصار بازارِ صادرات

و این که «جنگ طلبی، اصلا آداب و رسوم خود را از ماشین اخذ می کند، که خود محصول "ایسم" است،» سخن گفت....

در قاره ی نوپدید« شکل دهی به باور و اعتقاد و فرهنگ و رفتار سیاسی- اجتماعی و اقتصادی» به امر دیجیتال محول شده و جاده و اتوبان و... جای خود را به شبکه های ارتباطات می دهند.

طنز تلخ؛ در این لحظه ی نادر تاریخ؛ این است که  برخی از پیاده شدگانِ اخیر از قطارِ انقلاب؛ برای نگه داشتن اندیشه و انگیزه ی نسل جدید درایستگاهِ« چهل دزد بغداد و قضیه ی اولویت مرغ و تخم مرغ» بسیج شده اند!

یعنی دلتنگ تعریف و تمجید هفتگی و ماهانه ی رسانه های آن ور آب اند و معلوم نیست در سیاحت غرب چی دیده و شنیده اند که توهم هزینه ی ایمنی!  زده و در دیدار با شبکه های اجتماعی؛ علیه سامان سیاسی ای که از اندیشه ی اجتماعی شیعی نشأت گرفت و منابع هویتی جامعه را باز تعریف کرد؛ یاوه می بافند....

پر واضح است که گنجینه ی بی نظیر منابع مکتوب و خدشه ناپذیرِ اندیشه ی سیاسی در اسلام و ایران؛ سرشار از محکم ترین استدلال ها است، اما کسی جوابی به ایشان نمی دهد...

به تعبیر «جلال»« همین غرب که حکومت ها به خاطر او مجالس زنانه و مردانه را باهم می سازند و ادای دموکراسی را درمی آورند؛ پیزر! لای پالانشان می گذارد و مدام تعریف و تمجیدشان می کند،» تا عناصر یک گفتمان را با هجوم به اصول قانون اساسی مفصل بندی کنند.

درست است که  در قاره ی نوپدید:

  • ساخت طبیعی رؤیا و تصور تخریب می شود؛
  •  ارتباط عقلانی بین خیال و واقعیت از هم می گسلد؛

 و به قولی « همان که خواب دیده، که پرنده ای در حال پرواز در آسمان هاست، پس از آن، خواب می بیند که ماهی غوطه ور در قعر آب هاست!»

 و همه ی این خواب وخیال در زیر سایبان دروغ بزرگی به نام دموکراسی دیده می شود...

سنگ بنای پرتاب به قاره ی جدید، در کنوانسیون 1940 نیویورک نهاده شد؛ سپس به درخواست " دانشگاه استنفورد- قشر پیشانیِ مغزِ دره ی سلیکون" به آنجا انتقال یافت.

صدور  پایانِ کار، برای این عجیب ترین بنای دست ساز بشر، ممکن نیست، اما سال 1981 پایان مرحله ی اول و آغاز امری شد که هر مکانی در هر نقطه از زمین؛ تبدیل به یک کلبه ی الکترونیکِ بالقوه! شود.

هیچ کدام از دست آوردهای تکنیکی تاکنون این حد از نفوذ در زندگانی بشر را نداشته اند. در این زمان که امر فرهنگ و امر سیاست امتزاج آلیاژگونه یافته اند برای «بی یاوری مخاطبان؛ در برابر القائات حساب شده ی رسانه ای» باید چاره ای اندیشید.

علی الخصوص برای گل های خندان که "دوره نوباوگی و خردسالی" را «در میان نمادهای بی سر و تهی تجربه می کند که روی صفحه ی نمایش سو سو می زنند!»

 نماد های پلشتی که «در پی تحقق رؤیای هوش مصنوعی» گسترش می یابند، و با ادغام واقعیت و خیال، قلمرو حریم و حیا را در می نوردند!

اُف بر نامردمانی که در عصر نئودیجیتالیسم با بی هویتی و البته هوشمندی شیطانی، خود را در سیمای انسانی فرهیخته و فیلسوف و دانشمند و هنرمند و سیاستمدار و...؛ درآورده و بسانِ جاده صاف کن دیکتاتوریِ تکنیک در تاریخ فردا:

"تمام آن چیزی که عقل فطری و روح و فکر باید دریابد، با پیچ و مهره و موبایل! حتی به کودکان عقل رس نشده و لوح های سفیدی که با خود «هیچ گرایش ذاتی اخلاقی خاصی به این جهان[ نیاورده اند]» می نمایانند:

"« اینجاست که لجن؛ سیاهی خود رانشان می دهد.»"

بحث فراتر از رخداد رنسانس کذایی، در اندیشه ی غربی است. به بیان «جلال»" می بخشید که سربسته می گویم."

رنگِ رنگین کمانیِ فاضلاب، چیزی جز آب های آلوده وکثیف نیست! و عالی ترین شکل اداره ی جهنم آن را هرگز تبدیل به بهشت نخواهد ساخت.

امروز؛ سرگرم کردن انسان نو با تکنولوژی رفاهی توسط« شیاطینِ آدم صورتِ بی دین و [بی] ادب و فرهنگ و عقل و شرع!» جامعه ی علمی را نگران و اندیشناک کرده است. به طوری که "روی تاریکِ تحول دیجیتال" را « گامِ جهان، به سوی یک هیروشیمای بیولوژیک» نامیده اند.

مهمترین پیامد اجتماعی  جولان "نئو نئو - ایسم ایسم" در پنج قاره(آسیا، آفریقا، استرالیا، اروپا، امریکا) و وزیدن نسیمِ آئو آئو! در عرصه ی گسترده فرهنگ؛ کیهان شناسیِ مذهبی را به حاشیه می راند....

در نتیجه ی در حاشیه قرار گرفتن مذهب؛ نقش والدگری و فرزندپروری، کم رنگ تر خواهد شد. و امر «خانه داری و تمام اموری که قبلا به قلمرو خصوصی خانواده مربوط می شدند» به صورت امواجی نا آرام؛ جاری خواهند شد! و منازعه ی پایدار! میان پایگاه های کار کردی بروز خواهد کرد.

بیش از هزار سال است که سخنگوی وجدان ایرانی راهکارکاربردی را نشان داده است:

ز فرزانگان چون سخن بشنویم

به رأی و به فرمانشان بگرویم

زدانا و پاکان سخن بشنویم

بدان سان که باشد بدان بگرویم

کز ایشان همی دانش آموختیم

به فرهنگ دلها بر افروختیم

 اما، مع الاسف از سه قرن پیش، قلمرو فرهنگی و معنا و مفهوم واژه ی بسیار کهن و باستانیِ فرهنگ (فرهیختن به معنای ادب و هنر و علم آموختن و آموزاندن و هرچه در رده ی شایستگی های اخلاقی و هنروری جای دارد) با معادل لاتینی آن ( کشاورزی و باغداری وپرورش زنبور و...) جابجا شد.

نتیجه گیری

نخستین بار که نقاشی ژنده پوش(ساموئل مورس) پیامی رمزی را در امتداد سیمی الکتریکی انتقال داد، باعث رویارویی های اقتصادی هیجانِ انگیز و قدرتمندی شد که بی وقفه و پرشتاب درحال شکوفایی است. اما نمی دانست که آن دست آورد چه بلایی بر سر امر فرهنگ خواهد آورد.

هر چند درعرصه ی اقتصاد و تجارت و... دولت رفاهی با انواع بیمه؛ تا حدودی امنیت و آرامش ایجاد کرد. اما «تخریب بالقوه ی سیّاره ی زمین در عصر فناوری های هسته ای و شیمیایی، گویای آن است که انسان ها با مخاطراتی زندگی می کنند که در برابر آنها نمی توانند بیمه شوند.»

اما نگرش از این دریچه به امر فرهنگ مسائل و مخاطرتی را نشان می دهد که بیمه ناپذیر است! به راستی کارکرد نئودیجیتال در ایجاد خسارت و ضرر وزیان برای مبانی اندیشه ی حکمرانی دینی را چگونه می توان جبران کرد؟!

 تاریخ مخزن تجارب پیچیده ی انسانی است. و صرفا محدودی از "محاسنِ هم هویتی و ابتنا بر خصال خویشتن" در یک قلمرو فرهنگی را باز نمایی می کند و بقیه را به فراموشی می سپارد....

این فراموشی کار را از روزی که گفته می شد«چت روم ها خطرناکترین مکان های اینترنت هستند و دسترسی به نواحی مضر اینترنت، به یک تراژدی تبدیل می شود؛» به تأثیرات مصیبت بار بر احساس و عاطفه و امنیت روح و روان کودک رساند....

حتی فریاد برخی از خانوارهای غربی نیز از خود سری و تکتازی دیجیتالیسم نو به آسمان بلند است!

به هر حال سرچشمه ی تحول، "دره ی سیل خیز چند رسانه ای سلیکون[4]" است، و نقش دِلتای موبایل[5] به مثابه مصب و محل ورود آن به دریای پهناور فرهنگ والای ایرانی و اسلامی حذف ناشدنی است.

ضمن پرهیز از هر گونه توصیف دلسرد کننده؛ ولیچنان که مشهود است هوش مصنوعی نسل جدید را به جشن پا گشا! و انواع «رقص با آهنگ زمان!» دعوت کرده است. و به نظر می رسد جامعه ی ایران نیز باید بیش از پیش، برای برداشتن یک گام بلند بسوی تنوع فرهنگی بی سابقه آماده باشد.

زیرا " گروهِ مَکرکیشِ سرمایه سالار" و صنعت محور غربی، در تقابلی شدید تر در میدان فرهنگ؛ احتمالا با:

  •  مهارت زدایی  تدریجی از نسل جدید
  • تبلیغِ مصرف بی رویه ی داده های نوآورانه

کماکان ابتکار عمل را در دست خواهد داشت، البته اگر در بر همین پاشنه بچرخه!

  ورود اینترنت و وجوبِ موبایل! نو زلزله ای! بود که پیش لرزه های آن با مقیاس ریشتر پائین جام بلورین فرهنگ را لرزاند؛ ولی سرگرم بودن برخی از متصدیان امور به تدارک سفر نور چشمی ها، باعث شد تا متوجه آن نشدند!

اینک فناوری فکری، از تکانه های الکترونیک؛ گلوله ای آتشین ساخته است. اصابت شدید تر آن به جام بلورین و خوش نقش و نگار فرهنگ ایرانی و اسلامی؛ آن را درهم می شکند و در هزاران شعبه ی خرده ریزه، صورت بندی می کند!...

تحولات در راه را چه مانند کاستلز جهان چهارم بخوانیم که از دل سیاه چاله های حذفِ اجتماعی پدیدار شد، و چه حرف ازسر برآوردن قاره ی ششم از جنگل دیجیتال به میان آید؛ تحول دیجیتال محور واقعیتی غیر قابل انکار است.

سخن آخر

تأسف بار ترین اشتباه در علوم اجتماعی؛ تبیین تک علتی رخدادها است. سرفصل های زیر اهمیت استراتژیک دانش دیجیتال را بیش از پیش نمایان می سازد:

  •  تغییر در خصلت کار
  • تحول در رابطه با صنایع سنگین
  • تقویت قدرت ذهن بجای نیروی عضلانی
  • مرکزیت یافتن دانش نظری وضابطه مند شدن آن
  • شتاب فزاینده در نو آوری در علوم الکترونیک و رایانه
  • گسترش طبقه ی علمی و حرفه ای و محصولات مینیاتوری
  •  ...

 پژوهشگران در پاسخ به سوالاتی چون مجازی سازی چیه؟ و چه بلایی سر فرهنگ میاره؟ به این جمع بندی رسیده اند که مجازی سازی؛ موجب یک نوع جابجاییِ هستی شناختی Ontologie است.

 این جابجایی بسیار پر مخاطره؛ مقتضیات خاص خود رادارد. نتیجه ی بی اعتنایی یا انکار آن اقتضائات؛ بحران فرهنگی خواهد بود.

  مخاطره فراتر از آگاهیِ از خطر و مبتنی بر مفروضات است و تحت تأثیر تصمیم گیریِ محاسبه پذیر قرار دارد.

 نکته ی پایانی

چنان که « تیمور مند» خاطر نشان ساخته:

« امروز امریکا، وارث آداب و رسوم لیبرالی باز مانده از مرحوم انگلیس است. اما با این تفاوت که انگلیس در میان مللی از لحاظ سیاسی تنبل و بی حرکت، مشغول فعالیت بود. اما امروز برای اولین بار، توده های انبوهی که در قید و بند رقیّت[غلامی] کشیده شده بودند، آگاه گردیده و وسایلی بدست آورده اند که تمایلات و آرزوهایشان، را مورد احترام دیگران قرار دهند. (جهانی میان ترس و امید،ص161)»

پی نوشت:

 [1]:«رشد ادبیات مخاطره در نظام جامعه شناختی، مدیون کتاب "جامعه ی مخاطره آمیز، به سوی تجدد خواهی نوین است که پس از رویداد هسته ایِ چرنوبیل انتشار یافت. به دلیل تجربه ی موزه نشینی مارکسیسم و بحران نئولیبرالیسم؛ امروزه« فراخوانِ بِک به باز اندیشیدن درباره ی مقوله های اساسی اجتماعی و سیاسی، مخاطبان زیادی پیدا کرده است. (الیوت،ترنر؛ برداشت هایی در نظریه ی اجتماعی معاصر، ص540)»

[2]: «واژه ی فرهنک culture از ریشه ی لاتینی، به معنای کشت و کار و پرورش بوده و نخستین بار در 1750 در زبان آلمانی به معنای امروزی به کار رفته است.(آشوری؛ تعریف ها و مفهوم فرهنگ،ص12)»

[3]: صورت بندی جامعه ی پسا-صنعتی، ساختاری نظری و سنجه ای برای بررسی آینده  و ناظر بر «یک نظام جهانی و وابستگی متقابل» اما با دلبستگی های مذهبی کم رنگ است... قلب الکترونیک آن امریکا است، اما برای ممانعت از «حکمرانی و سیاست خوب، به نردبانی که خود از آن بالا رفته، لگد زده و آن را زمین می اندازد، (هاجون چانگ؛ انداختن نردبان...، ص161)» و آلمان و ایتالیا و انگلیس وکانادا و ژاپن و فرانسه نیز پای خود را جای پای آن گذاشته اند.

 [4]: دره ای در «خلیج سانفرانسیسکو» که هم قرار گاه مبتکران فراسیاسی، نویسندگان نرم افزار، هنرمندان، طراحان گرافیک و محل جوانه زدن اختراعات شگفت انگیز میکروالکترونیک و... است. و هم بنا بر پژوهش «مانوئل کاستلز» در محل اجتماع «قوم سدوم (شبکه های خشم و امید...،ص 140 و عصر اطلاعات...،ج2 ص261)» در عصر حاضر واقع شده است.

[5]:  علمای فیزیک دلتا را « الکترون های نسبتا بطی ء السیر[آرام حرکت کننده؛ اثیری]» توصیف کرده اند...

 

دکتر جانباز سید مهدی حسینی

اینستاگرام
قابل توجه مسئولان حوزه فرهنگ و آموزش.
بسیار آموزنده و قابل استفاده و البته قابل تأمل.
به سهم خود از جناب دکتر حسینی تشکر و قدردانی میکنم
سلام و درود خدا بر حمید آقا، عزیز دل برادر
از حسن نظر حضرتعالی کمال تشکر رادارم
با پوزش از تاخیر در پاسخ
وباسپاس از سایت وزین فاش نیوز برای فراهم نمودن امکان تبادل نظر
ایام بکام
موفق و پیروز باشید و مثل همیشه سربلند
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi