شناسه خبر : 107977
یکشنبه 15 بهمن 1402 , 13:50
اشتراک گذاری در :
عکس روز

به یاد سرلشگر شهید«حسن باقری»

نابغه جنگ

فاش نیوز - بعد از عملیات محرم و مسلم ابن‌ عقیل در سال 61 قرار بر این بود که عملیات وسیعی طراحی و اجرا شود.

 در همه رده‌ها، فرماندهان در حال بررسی و شناسایی بودند. اطلاعات زیادی از اسرای عراقی گرفته شده بود. کارهای اطلاعاتی زیادی نیز انجام شده بود که چگونه به یک عملیات بزرگ موفق دست پیدا کنیم.
تقریبا هر روز تیم‌هایی به شناسایی می‌رفتند. شهید مجید بقایی (فرمانده قرارگاه کربلا)، شهید حسن باقری (جانشین فرمانده یگان‌های زمینی سپاه) و تیم‌های دیگر نیز مشغول فعالیت بودند.

آماده انجام یک عملیات بزرگ بودیم. فرماندهان برای دیدار با حضرت امام (ره) راهی تهران شدند؛ اما شهید باقری و تعدادی از دوستان به این دیدار نرفتند. حرف شهید باقری این بود که به امام (ره) چه بگوییم؟! بگوییم نیروهای بسیجی را چند ماه آموزش داده‌ایم، اما نمی‌دانیم می‌خواهیم کجا عملیات انجام دهیم؟
روزها مشغول شناسایی بودیم. روز نهم بهمن سال 61 پس از اینکه در منطقه شرهانی به اجرای عملیات شناسایی پرداختیم به منطقه عمومی فکه آمدیم. بر روی یکی از ارتفاعات این منطقه‌، می‌شد مناطق مقابل در خاک عراق را دید. در مورد منطقه و ارتفاعات و نحوه انجام عملیات و آزادسازی ارتفاعات بحث شد. این بحث‌ها هم در سطح عملیاتی و هم در سطح راهبردی بود؛ چرا که انجام یک عملیات بزرگ نیازمند حضور 20 لشکر بود. عکس‌های هوایی و زمینی آن منطقه را نیز داشتیم.

پس از بررسی میدانی با 2 جیپی که به منطقه آمده بودیم وارد دیدگاه خمپاره چی‌های نیروی زمینی ارتش در آن منطقه شدیم. عکس‌ها را در سنگر دیدگاه مورد بررسی قرار دادیم؛ اما همچنان درباره وضعیت و چگونگی ارتفاعات اختلاف نظرها وجود داشت.
حدود ساعت 9 صبح بود. آفتاب از سمت شرق می‌تابید و احساس می‌کردیم زاویه تابش آفتاب به گونه‌ای است که عراقی‌ها ما را نمی‌بینند گرچه خمپاره‌هایی به اطراف سنگر اصابت می‌کرد.
به من گفتند مختصات دقیق سنگر را از خمپاره چی‌های ارتش سووال کن تا دچار اشتباه نشویم. من اکراه داشتم اما تبعیت کردم و چند متر از سنگر دور شدم که صدای خمپاره‌ای بلند شد و به سنگر خورد.
اشخاصی که در محل انفجار بودند بدن‌هایشان خیلی آسیب دید و همه پنج نفر حاضر در سنگر در نهایت به شهادت رسیدند. البته کسانی که عقب‌تر بودند آسیب کمتری دیدند. مجید بقایی و حسن باقری در آن لحظه زنده بودند، اما مجید پایش قطع شده بود. آنها را سوار جیپ کردیم؛ اما 10 دقیقه بعد مجید بقایی به شهادت رسید. همچنین ترکش‌های زیادی به بدن حسن باقری برخورد کرده و موج انفجار رگ‌های بدنش را نابود کرده بود.
حسن در مسیر ذکر «یا صاحب الزمان(عج)» و «یا حسین(ع)» بر سر زبان داشت. آنها را به مقر یگان امام رضا(ع) رساندیم. آمبولانسی داشتند که سرم داخل آمبولانس را برداشتیم و به بدن حسن وصل کردیم. من تماس گرفتم و یک بالگرد به کمک ما آمد. حسن را سوار بالگرد کردیم. بالگرد در اندیمشک بر زمین نشست؛ اما حسن در راه بیمارستان به شهادت رسید و به دیدار معبودش رفت.
نتیجه کارهای اطلاعاتی نیز این شد که ما در آن منطقه عملیات نکنیم و آماده عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک شدیم.

راوی: سرلشگر محمد باقری

اینستاگرام
درود خدا بر تمامی شهدا
بنده محمد علی شاکری سیاوشانی خاطر ه ای را از منطقه فکه بازگو می کنم بعداز عملیات محرم به منطقه رفابیه آمدیم بنده سرباز گردان 139لشکر84خرم آباد بودم بعداز چند روز گردان ما با یکی از گردان های لشکر 17علی ابن ابی طالب ادغام شد یگانها ی زیادی در منطقه بودند هر یگان گروهی را برای شناسایی و از میان برداشتن کمین های ارتش عراق به منطقه عملیاتی اعزام کرد بنده جزو یکی از گروها بودم گروه ما را شش سرباز شش بسیجی و یکی از برادران سپاه به فرماندهی سروان ابتحی و سروان گل زرد در منطقه فکه حضور داشتیم بیشتر روزها دو سه کیلومتر پشت خطوط پدافندی در حال آموزش و بعضی شبها چند نفر از گروه همراه با سروان ابطحی به نزدیکترین نقطه کمین ها می رفتیم فاصله خطوط پدافندی خود ی با دشمن در منطقه فکه زیاد بود دشمن در منطقه فکه موانع بسیار گسترده ای را ایجاد کرده بود غیر از موانع ایرانی موانع طبیعی هم کار را بسیار مشکل کرده بود روز نهم بهمن سال 61قبل از طلوع آفتاب به از نزدیکی کمین ها به قسمتی نام بردم حدود سه کیلومتر ی پشت خطوط پدافندی آمدیم سنگر های ما نزدیک جاده خاکی بودند ساعت حدود 8صبح بود که مطلع شدیم حسن باقری نابغه اطلاعات عملیات سپاه همراه با گروهی برای آخرین برسی ها قرار است به منطقه بیایند چند دقیقه ای نبود که مطلع شده بودیم که چندین نفر با وانت تویوتا و نیسان پاترول در حال عبور از کنار مان بودند حسن باقری و سه نفر از همراهانش با دیدن ما از خورو پیاده شدن از حضور ما و گروه ها اطلاع داشتند بعد از احوال پرسی هنگام خداحافظی گفتند امیدوارم که موفق باشید
چند دقیقه گذشت دشمن گه گاهی با خمپاره 120منطقه را می زد در آن قسمت چند قبضه خمپاره انداز خود ی بود بیشتر آن قسمت را می زد آن روز آتش دشمن بیشتر بود حدود ساعت 9تا9/5صبح بود که مطلع شدیم سنگر دیدبانی حسن باقری و همرزمانش مورد هدف خمپاره دشمن قرار گرفته به محض شنیدن همگی پیاده شروع کردیم به دویدن فاصله ما زیاد بود دو دستگاه تویوتا هم داشتیم ولی اصلا به ماشین فکر نمی کردیم زمانی که به سنگر دیدبانی رسیدیم که بالگرد ی کمی عقب تر به زمین نشست از هر یک از دوستان چه اتفاقی برای حسن باقری و همرزمانش افتاد همگی شکه شده بودند جوابی نمی دادند چند ساعت گذشت بهتر بگویم هرگز نگذشت متوجه شدیم حسن باقری نابغه و بنیانگذار اطلاعات عملیات سپاه همراه با چند همرزمش به شهادت رسیدند روز بسیار تلخی بود تا جایی که ما گروه پانزده نفره چند روز حتی با یکدیگر حرف نمی زدیم
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi