شناسه خبر : 108020
چهارشنبه 11 بهمن 1402 , 10:40
اشتراک گذاری در :
عکس روز

پینه‌دوزیِ فرهنگ و ارتباط دیجیتالی

هدف، اشاره به موج‌سواری امر دیجیتال بر تفاوت سطح زندگانی و کارشکنی آن در اعتلای هویت فرهنگی است...

فاش نیوز - فرهنگ، شامل همه ی چیزهایی است که به یک شکل خاص از زندگانی معنا و مفهوم می بخشند؛ و روابط و ساز و کارهای درونی آن را سامان می دهند.

انقلاب شکوهمند اسلامی ایران؛ در ابتدا بر اساس عامل فرهنگ شکل گرفت و سایر عوامل از جمله اقتصاد نقش فرعی و ثانوی داشت. اما به دلایل قابل بحث؛ اکنون" توازنی مفهومی" بین فرهنگ و اقتصاد و سیاست و اجتماع برقرار نیست.

در این جستار بر آنیم تا بر منطق درونیِ این "بی توازنی" و فاصله، پرتویی بیافکنیم و جنبه ی معنویِ زندگیِ جمعی (آیین و ادب و احکام و دین و دانش) را نشان دهیم.

هدف، اشاره به موج سواری امر دیجیتال بر تفاوت سطح زندگانی و کارشکنی آن در اعتلای هویت فرهنگی است.

مفروض است:

 رویداد انقلاب اسلامی:

  • شیوه ی مشارکت در تعیین سرنوشت
  • نوع نگاه به زندگانیِ سیاسی- اجتماعی

و هویت فرهنگیِ ایرانیان را بازتعریف کرد. این هویت «حالتی از خود فهمی» است و با الگوهای رایج و" سبک زندگیِ [1]" روزمره ی مردم بیان می شود.

 اینک؛ چندوچون خود فهمیِ هویتی؛ با "موش دوانیِ ابزارهایِ ارتباطی" مواجه شده است. این امر، بر حضور و مشارکتِ سیاسی و اجتماعی، تأثیر معنادار خواهد گذاشت.

 جامعه شناسانِ مختصرگو، تأکید کرده اند:

ابزارهای ارتباطی «در سازمان دهی وکنترلِ نظام فکری و نحوه ی استنباطِ انسان از جهان» و نوع نگرش به فرهنگ، نقش دارند.

فرضیه:

الف: نوآوری های دیجیتال، قالبِ پیشینِ اندیشه را بیش از پیش جابجا خواهند کرد.

ب: دیجیتالیسم درِ مخزنِ دانایی و تفکر را گشود؛ اما قفل و کلیدِ "سوله ی کژ اطلاعات - زاغه ی مهمات" را درچاه انداخت.

 ج: زین پس؛ هرگونه  قضاوت ارزشی و اخلاقی، بر اساس داده های شبکه های اجتماعی، استوار خواهد شد.

 

برای تجزیه و تحلیل هر رویداد بزرگ، باید از آن اندکی فاصله گرفت، در غیر این صورت درک صحیح آن میسر نیست، و باعث سوء تعبیر واقعه و آموختن درس غلط از آن خواهد شد.

مشارکت در زندگانیِ فرهنگی- اجتماعی؛ و تعلق به یک فرهنگ ویژه، به انسان هویتی خاص می دهد. این امر ارتباطی با درجه ی پیشرفت فناوری و میزان رشد اقتصادی ندارد و از انسان بی فرهنگ نیز سخن نمی توان گفت.

هر گونه تصویر از گذشته و حال و آینده معیاری برای وجدان اخلاقی و عقل فطری است. در همین راستا، تجربه ی قرن اخیر در ایران نشان می دهد که:

  • تبدیل شدن تکیه زدگان بر صندلی قدرت، به «موجوداتی صاحبِ موقعیتِ ممتازِ اقتصادِ سیاسی[2]»
  • صرفا تدارکچی شدن و «موجوداتی فاقدِ موقعیتِ حداقلیِ اقتصاد سیاسی» بودن بخش عمده ی جامعه

موجب بروزِ «بحرانِ کار و درآمد» خواهد شد. عجیب ترین تأثیر این بحران، بر روی هویت فرهنگی است و آن را فاجعه بار می کند.

رکود و تورم مستمر و فزاینده باعث می شود تا به مرور زمان، بخش مهمی از نیروهای اجتماعی سرخورده شوند. خروج تدریجی نیروهای اجتماعی از "جرگه ی حامی" می تواند جامعه را به مرحله ای پرتاب کند که «خصلت اصلی آن مبادله ی مستمر و فزاینده ی خشونت» بین صاحب منصبان و نیروهای اجتماعی است.

اگر قدری از نزدیک به زمینه های این پرتاب شدگی  بنگریم؛ دو عامل را پر رنگ تر می بینیم:

  • رسانه های نو پدید
  • گروه اجتماعی نفوذ- فشار

 رسانه که تکلیفش روشن است! اما « نباید نقش کوتاهبُردِ گروه نفوذ » و برخی کارشکنی ها را نادیده گرفت.

 جامعه شناسی سیاسی برای نشان دادن نقش " گروه اجتماعی نفوذ- فشار" اغلب بر آراء « توماس هابز» تکیه دارد. «هابز گروه های اجتماعی را "کرم روده ی دولت" خوانده بود؛ از نظر عامه، گروه فشارچیزی جز مافیای سوداگر مرگ نیست؛»  و در مجموع، برای ماشینِ سیاسی نه مانند موتور، بلکه کارکردی به مثابه گاز یا ترمز دارند.

مهمترین خطرِ این انگل parasite توانایی عجیب آن:

  • برای مغشوش سازیِ فرهنگ
  • برای معارضه با قانون اساسی
  • برای ایجاد بلبشو و هرج و مرج
  • برای...

و پیچیده سازیِ امرِ امتزاجِ مو ضوعات فرهنگی-مذهبی با مسائل سیاسی است. تبحر در حق به جانبی وتکیه بر تریبون دیجیتال در پشتِ سنگرِ تنها سرمایه یعنی زبان! مهمترین ویژگی گروه فشار است.

 بدلیل برخورداری از قدرت رسانه ای برتر! و تأثیر معنادار این مافیای سوداگر!

اولا: " بر سامانِ اندیشه ی نسل وب":

کارِ تقوی و صلاح و ورع و طاعت و علم

آنقدر روی نهاده است به نقصان، که مپرس!

ثانیا: "در نظام فکریِ بخش پرشماری از نوجوانان و جوانان":

جاهل و سفله و بی دین، همه غالب شده اند

اهل ایمان و خرد، گشته بدانسان که مپرس!

از لابلای مفاهیم فوق «دسیسه و بند و بست های پنهانی و همه ی زندگی سیاسی[که] نبردی است برای به دست گرفتن قدرت؛ در عرصه های سیاسی گوناگون!» را به وضوح می توان نظاره کرد.

علی الخصوص روند هدایت "حالتِ خودفهمی" صرفا از رهگذر شبکه های اجتماعی؛ در حال از هم گسستن تارو پود فرهنگی است!!!

صد البته که مثل هر جای دیگر، در ایران نیز نقش کوتاه‌بُردِ گروه نفوذ بر روندِ نبرد برای کسب قدرت؛ پر رنگ است. اما در رابطه با انقلاب اسلامی، این مبارزه با ادبیاتی والا و منحصر به فرد؛ معنا و مفهوم می یابد.

 اگر نبود دو مقطع تاریخی ذیل:

  • دوران مبارزه علیه حکومت ناروای طاغوت
  • دوران مرد آزمایی در هشت سال دفاع مقدس

در روزگار پینه دوزیِ فرهنگ و ارتباط دیجیتالی! بی تردید «مکانیسم مبادله» به جای واژگان و ادبیات پر پنداری چون شهید و جانباز و آزاده و ایثار و گذشت و فداکاری و... می نشست؛ ادبیاتی که به قول «جرج لوکاچ» «واجدِ قدرتِ تصوریِ توصیف ناپذیر است.»

و این درحالی است که آن مفاهیم بی بدیل! نه «رؤیایی از شهر هماهنگی /شهر خدا !» بلکه واقعیتی انکارناپذیر از چیزی بودند که « دو ورژه» «تفاهم متقابل، نوع دوستی و عشق به دیگری!» می نامد؛ یعنی:

  " بگذاشتنِ همه کار و خوش گرفتنِ سرِ زُلفِ ساقی و طُرِّه ی یار"

در همین راستا؛ امروز نیز ضرورت مشارکت فعال در زندگانیِ سیاسی- اجتماعی و تأکید بر خصال خویشتن و الگوهای رایج و سبک زندگیِ ایرانی اسلامی « رؤیا[ی] تخیلی نیست، و تحول انسانیت! در جهت تحقق آن صورت می گیرد.»

پژوهشگران دغدغه مند، با خدشه ناپذیرترین استدلال ها و ارائه ی سند و مدرک معتبر و دستانی پر؛ مدافع این ادعایند...

اکنون جای خالیِ تحقیقات پیمایشی و آمار و ارقام نسبت به گروه اجتماعی با خوانش هابز، موجب مه آلودگی ذهن و ایجاد تردید نسبت به "توازن مفهومی و ادراکی از جنبه های معنوی" شده است.

 این خلاء عجیب و غریب، هویت فرهنگی علی الخصوص " نگاهِ ملی" را به صورتی چهل تیکه و پینه دوزیِ شده ترسیم می کند.

ضمن نهایت احترام به هر نگرش متنوع ملی و مذهبی؛ اما به نسل نوظهور باید گفت که «ملی گرایی؛ مرده ریگ[میراثِ کم بهای] انقلاب فرانسه بود!» به قول سخنگوی وجدان ایرانی:

پاسبانی خفت و دزد اسباب برد/ رختها را زیر هر خاکی فشرد/ روز شد بیدار شد آن کاروان/ دید رفته رخت و سیم و اشتران/ پس بدو گفتند ای حارث بگو/ که چه شد آن رخت؟ و این اسباب کو؟/ گفت دزدان آمدند اندر نقاب/ رخت ها بردند از پیشم شتاب/ قوم گفتندش که ای چو تَلِّ ریگ/ پس چه می کردی؟ کِیی ای مرده ریگ

 بنابراین، تحلیل و تفسیر و تأویل جاری در فضای مجازی و تلاش برای رودر رو قرار دادنِ "نگرش ملی" با کلیَّت باورهای دینی، به هیچ روی مبنای علمی ندارد.

در این روزگار؛ نقش بی کم و کاست عوامل فرهنگی و پیشینه ی باورهای مذهبی در تاریخ اندیشه و تأثیر آن بر زندگی سیاسی را باید تبیین علمی کرد.

 از یک منظر "زمان" همان کودک بازیگوش است که با مهره ها بازی می کند! و با تکیه بر خصالِ فرعیِ عوامل فرهنگی؛ ریزه کاری های شاکله های رفتاری آدمیزادگان را در "مکان" نمایان می کند. در حال حاضر؛ امر دیجیتال با جابجایی چارچوب پیشین اندیشه و تبلیغِ "ایمانِ دینی به علم و فناوری" از میزان مشارکت در تعیین سرنوشت می کاهد و در فرآیند سامان زندگانیِ سیاسی- اجتماعی مطابق با خصال خویشتن؛ موش می دواند.

دیروز، نخستین ناقدِ بزرگِ ایمانِ جدید به علم، «روسو» بود که عقیده داشت «آموزش مدرن به اخلاقیاتِ بشر آسیب می رساند. علم با خود کامگی، حلقه ی گُل بر زنجیر آهنین می گستراند...»

امروز جلوه ی این خودکامگی تریبون دیجیتال است. این ابزار با قرار گرفتن بر دوش "گروه نفوذ- فشار" و به بهانه ی «رهایی گری» از شبکه های اجتماعی حلقه ای ساخته و بر گردن بخشی از نسل وب افکنده و هرجا که خاطرخواه خودش است معدودی از فرزندان ایران را می کشاند.

از جمله  تعلیمات این خودکامه "چگونه خوب نبودن" و به رهیافت و روشِ بَد رفتن است که در آن «آدمی ممکن است به واقع صاحب قدرت شود ولی عظمت به کف نیاورد.( آرنت؛ وضع بشر،ص123)»

طنز تلخ تاریخ معاصر ایران این است که شبیه این حلقه، در دوران حکومت ناروای طاغوت به گردن حاکمی خودستا، افتاد و تبدیل به «ریه ی فولادی» شد.

ریه ای که علی رغم اکسیژن سازی، دستگاهِ مَخلِّ استقلال فرد است و نمی گذارد آزادانه حرکت کند!

 در تمام جوامع؛ اشتراک زبانی و مذهبی و ارزشی و فرهنگی و... از امور اساسی محسوب می شوند. اگر جامعه را شبیه یک عمارت در نظر بگیریم؛ شیوه ی معماری این عمارت تابع مجموعه ای از عوامل و قواعدِ خاص! است:

  •  عوامل فرهنگی
  •  قوائد و آئین مورد نظر حکمرانی

 « عوامل فرهنگی ریزه کاری های رژیم های سیاسی را مشخص می کنند و بر تار و پود تحول اجتماعی – اقتصادی نقش و نگار می بافند.»

قُلابِ بافندگی آن نیز ازجنس تکانه های الکترونیک است و دقیقا به همین دلیل خاصیتی قداست زدا دارد و باید قدری از نزدیکتر به این ابزار نگریست.

با تأمل در اندیشه ی سیاسی در شرق باستان، به وضوح می توان دید که ایرانیان هنگام واردکردن بشریت به دالان تاریخ  باور داشتند که « به جز از دریچه ی جهان بینی دینی، نمی توان راهی به جهان خارج تصور نمود.»

 نیچه نیز از این راه سخن به میان آورده است.

 او با مشاهده ی احساس برگزیدگی و غرور حاصل از عمل به هنجارها نزد ایرانیان باستان و اشاره به ترکیبِ «نظریه خانواده و نفوذ نیاکان» نتیجه می گیرد:

« خانواده های شریف؛ تلاش می کنند تا مذهب را با احساس و ارزش خودشان آشتی دهند.»

نیچه اندیشه ی خود را با عنوان "زرتشت چنین می گفت" از زبان او بیان می کند. و این در حالی است که محتویات کتاب؛ ربطی به زرتشت ندارد! ولی از آنجا که «ایرانیان نخستین قومی بوده اند که معنی حقیقی زندگی را دانسته اند!» افکار خود را با نام پیامبر ایرانی منتشر ساخته است.

 اشاره به اقتباس نیچه، از این رو حائز اهمیت است که زندگی و آزادگی ایرانیان سرفراز همواره با ابتنا بر گذشته تعریف می شود! اما اکنون شبکه های اجتماعی؛ زندگی و آزادی را برای نسل جدید، از روی اعلامیه ی استقلال امریکا قرائت می کنند! و نهایت عمق آن را 4 ژوئیه 1776 می دانند!

 وارثِ «دیکتاتوریِ نفس گیر و استبدادِ هولناک و سیاهِ رضاخانی» نیز جامعه ی ایران را به صورت یکی از اقمار آمریکا درآورده بود....

 به هر حال؛ با به هم خوردن توازنِ مفهومی و ادراکی از ارتباط بین فرهنگ و اقتصاد و سیاست و اجتماع و به قول «تیبور منده »« عدم تساوی زننده در توزیع ثروت» گودالی پر نشدنی در زندگی روزمره ایجاد شده است که روز به روز بر عمق و پهنای آن افزوده می گردد.

و به تعبیر «جلال آل احمد»«ثروت و فقر دو قطبی شده، یک قطب در اختیار سیران وثروتمندان و قطب دیگر از آن گرسنگان و فقرا !( غربزدگی، ص 16)»

« میان رفاه و شکفتگی و رونق زندگی اقلیت ثروتمند و محرومیت اکثریت؛ دره ی عمیقی وجود دارد. و بجای اینکه این دره پرشود؛ و یا دست کم پُلی بر روی آن زده شود، رفته رفته ژرفتر و پهناور تر می گردد.(تیبور مند؛ جهانی میان ترس و امید،ص 176)»

نکته ی بنیادین که شبکه های اجتماعی بصورتی عمدی از آن غفلت می کنند این است که ملت بزرگ ایران با سر نگونی حکومت ناروای طاغوت؛ اعلام کردند که «شیوه ی زندگی امریکایی در آن سوی اقیانوس اطلس!» را نمی پسندند:

"« در یک کلام، مردم می خواهند به جای ماندن میان دو ریل فولادی و کشیده شدن به وسیله ی لوکوموتیو دولت» سرنوشت خود را مبتنی بر خصال خویشتن رقم بزنند."

از این رو بر اساس فرهنگ والای ایرانی و اسلامی انقلاب کردند...

اما چنان که افتد و دانی، سیر تکاملی و منطق درونی "ذهنیت آزاد مَنِش در این عمارتِ جدید" از همان ابتدا مورد هجوم واقع شد....

اکنون و  بنا بر بازی پر تماشاگر الاکلنگ فرشته و دیو که در شبکه های اجتماعی در حال اجر است؛ انگار نئودیجیتالیسم عزم خود را جزم کرده با مکر و حیله و نیرنگ و" جِر زنی"؛ دیو ! را برنده اعلام کند!

نتیجه گیری

 تحلیل شاکله رفتاری بخشی از نسل نوظهور به روشنی از آغاز مرحله ی تازه ی:

  •  تحول پر شتاب دیجیتال
  •  دگرگونی شیوه ی ارزیابی فرهنگی

و تغییر نظام تفکر در دین و دولت، برای امروز و فردای قابل پیش بینی را ارائه می کند.

پیش از این،«آخوند ملا محمد خراسانی که در نیمه ی دوم قرن نوزده به عنوان مرجع کل تقلید شناخته می شد» به زیباترین شکل ممکن؛ چهره ی امروز و فردای جهان اسلام را ترسیم کرد:

بنا بر پیش بینی آن مرجع والا مقام که « بر چهره ی ژانوسی[دو رویه] دنیای جدید واقف است» وجه غربی و تهدید آمیز تحولات تکنیک محور به سان «سیل عظیم» به سمت ممالک اسلامی سرازیر شده و خطر محو شدن تمدن اسلامی وجود دارد.

بی توجهی به این خطر جامعه را دچار«تروما Trauma(3)» می کند.

به لحاظ تحلیلی؛ چیزی که به معنا و مفهوم "تروما" اهمیتی فرا نجومی می بخشد هیاهوی رسانه های آن ور آب و ایجاد نوعی «شوک از آینده ای نامعلوم» است که بر مبنای آن بخش زیادی از مردمان «احساس بی پناهی می کنند، و  نوعی اضطرابِ وجودی، آن ها را قرا می گیرد.»  

از آثار این اضطراب، علاوه بر کاهشِ سرعتِ اعتلایِ فرهنگ می توان به:

  • گسترش خلاء عاطفی
  •  ایجاد پریشانی و ابهام ذهنی
  • اعتمادزدایی ازهر گونه امر قدسی

و گل آلودسازی سرچشمه ی آموزه های دینی اشاره کرد.

 اکنون صدای هَل مِن مُبارز! در شبکه های بی در و پیکر اجتماعی؛ پیچیده است و التقاط و تحجر در برهوت تباهی و کمین گاه شیطان، خودنمایی می کند. خطاهای برخی از تکیه زدگان بر صندلی قدرت نیز بهانه ی لازم برای تخطئه و خطا گیری و نادرست شماریِ سنت فراهم کرده است.

و صفحه ی وب؛ تبدیل به آینه ای محدَّب! شده و بر روی آن سرشتِ دیجیتال نشدنی آموزه های دینی نادیده و ناشنیده می ماند.

علی رغم وجود پژوهش‌های پراکنده ی بسیار درباره ی رابطه ی میان فرهنگ و مذهب و سیاست؛ اما نسبت به رهیافت و روش جامعه شناسی سیاسی مذهب، هنوز کاملا اندیشیده نشده است و از نوری که جامعه ی امروز به شدت نیازمند آن است؛ غفلت می شود....

به راستی اگر یک تماشاچی بی طرف و فرضی؛ از یک کره ی دیگر به زمین بیاید، در برابر یک سؤال از نقش آموزه های دیرینه ی دینی در تار و پود زندگی روزمره ی انسان در ربع دوم از قرن 21 چه پاسخی خواهد داد؟

بر حسب تمام احتمالات؛ نقطه ی عزیمت او از زلزله ای خواهد بود که با آن «یقین های کهن فرو می ریزند!» و با مشاهده ی واقعیت هایی محرز و مُسلَّم از جمله:

  • عدم توازن در توزیع ثروت و فقر
  • رفاه اقلیت و محرومیت اکثریت
  • ...

  متوجه وجود عدم تعادل فوق العاده جدّی بین ارتباط فرهنگ و اقتصاد و سیاست و اجتماع خواهد شد. و از مشاهده ی گسستن رشته ارتباطِ مشترک حول «خدا که تمام موجودات بشری را با یکدیگر متحد می سازد...» ابراز تأسف و تعجب و حیرت خواهد کرد.

بویژه اگر آن تماشاچی بی طرف، اهل صبر و حوصله و منطق باشد و با ایمانی مبتنی بر عقل فطری بشنود مثلا صاحب نظری چون«مهاتما گاندی»گفته «سیاستِ جدا شده از مذهب، منجلابی است که باید همواره از آن دوری جست؛» به سراغ متولیان امور دینی می رود و توصیه می کند که هنوز تا فرصت باقی است و کار از کار نگذشته راهکاری بیابند!

در رابطه با امروز ایران نیزآنچه که موجب بالاترین تعجب او پس از مشاهده ی "رانت سایه ای و پدیداری اقلیت ممتاز" می شد، این بود که برخی از متصدیان امر فرهنگ، هنوز به ماهیت  فضای مجازی پی نبرده اند؛ یا نخواسته اند پی ببرند.

و علی رغم همه نوع آزمون و خطا در مواجهه با مشکلات و موانع مقاومت ناپذیر!  هنوز نمی پذیرند که «این بَرِه، در پائین جوی، آب را گل آلود می کند!»

در آخرین تحلیل؛ حتی اندیشه های خطرناکی که این بره ی ناقلا! در سر می پروراند و در میدان فرهنگ، بَع! می زند؛ باعث سکوت و فراموشی بعضی از متدینین نسبت به آثار بلای در حال نزول می شود.

 یعنی  همان بلایی که دین را صرفا به «کاریکاتوری از همبستگی» تبدیل خواهد کرد و بر آخرین امکانات استوار و دژ های محکمی نازل می شود که تا امروز از معنا و مفهوم انسانیت در مقابل باد و بوران حوادث محافظت می کردند.

این مشکلی است که باید علاج شود....

به جای سخن آخر

تغییر پرشتاب نوآوری های فناورانه و جابجایی قالب پیشین اندیشه؛ نظام آگاهی را دستخوش تحول نموده و پر واضح است که بخشی از نوجوانان و جوانان؛ چگونگیِ زندگی کردن را از شبکه های اجتماعی می آموزند.

در بیست و پنج سال دوم از قرن 21 «تضاد روز افزون میان گفتار و کردار دستگاه حکومتی و در واقع شکاف عظیم میان نظام اجتماعی و اقتصای» از مهمترین مسائلی هستند که می توانند روح و ذهن ملت بزرگ ایران را به خود مشغول دارند.

چنان که «دو ورژه» در جامعه شناسی سیاسی بحث کرده در برابر تعریف مادیِ ملت(جغرافیا، زبان، نژاد و خون و...) تعریف معنوی قرار می گیرد، یعنی:

« ملت را به وسیله ی مَسلَک تعریف می کنند... بسیاری از مسلمانان اجتماع یا امت پیامبر سخن می رانند.»

 مطالعات تاریخی نشان می دهد روابط قدرت در شهر مدینه «با توجه به وحی اسلامی طراحی شد. اهمیت وحی اسلامی در آن است که به طور بنیادی، عنصر خون و نَسَب را در سایه قرار داد.» اعلام اعتقاد به توحید، نبوت و معاد؛ نمایانگر هویت فرهنگی و عنصراصلی همبستگی، در گفتمان اسلامی بود و مفهوم  جماعتِ اعتقادی را به جای نَسَب نشاند.... 

این تحول عظیم فرهنگی همان «سیمان یا چسب» است که برای کنار هم نگاه داشتن نهادهای اجتماعی؛ ضروری می باشد.

 از رهگذر پرتاب شدگی جهان به عصر دیجیتال" قابلیتِ چسبانندگی این سیمان" به طرزی حیرت آور! کاهش یافت و پای مفاهیم دیر آشنای وصله – پینه (جامه پینه دار و پاره پاره- پینه دوز) را حتی به "ویترین شیکِ پاساژ" باز کرد! و اگر متولیان امر فرهنگ هوشیار نباشند، هرگونه کج‌روی امکان پذیر خواهد شد.

زیرا خصلت آموزه ای"ایسمی" از امر دیجیتال یک مُسَکّنِ قوی ساخته است که در نبرد واقعی مغزها و "شبِ دراز قلندرها" ظاهرا به نوجوانان و جوانان آرامش می بخشد.

این آرام بخش از جنس هنر است. اما نه آن هنری که با آن انسان هنرمند و واجد آگاهیِ جمعی و دارای جایگاه رفیع در جامعه« آن چیزی را می گوید و به آواز می خو اند که خدایی بر او املاء می کند!» بلکه هنری دروغین و فن محور و به بیان « تیبور مند» « اسلحه ی هولناک، تهدید کننده ی درجه آخر» است.

 نتایج وخیم فرهنگی این اسلحه ی نوپدید؛ شجاع ترین افراد روزگار را نیز هراسناک کرده است! اما در عین حال آنها را به فکر کردن و چاره اندیشی نیز وا داشته است:

ما در این انبار گندم می کنیم/ گندم جمع آمده گم می کنیم/ می نیندیشیم آخر ما بهوش/ کین خلل در گندم است از مکر موش/ موش در انبار ما حفره زدست/ وز فنش انبار ما ویران شدست/ اول ای جان دفع شر موش کن/ وانگهان در جمع گندم کوش کن

راهکار کاربردی، خانه تکانی اساسی و ارزیابی هرچه دقیق تر از بسیاری موضوع ها  و مواد درسی در حال حاضر! توسط دو وزارت خانه ی بسیار مهم و مسئول (آموزش و پرورش؛ علوم، تحقیقات و فن آوری) است.

پی نوشت

[1]: سبک زندگی ناظر به رفتار و نگرش فرهنگی، و « گویای الگوهای کنش فردی و هنجار ها و معنای زندگی اجتماعی، و نمایانگر کم و کیف نظامِ باورها است.»

[2]:« اقتصاد سیاسی، شاخه ای از هنر حکومت است. تحقیق منظم درباره ی ماهیت و علل ثروت...» این دیدگاه با تأکید بر« شیوه های آماری و مدل سازی برای سنجش فرضیه های مربوط به رابطه میان حکومت و اقتصاد، به حل مشکلات واقعی توجه دارد نه به طرح معماهای خیالی!»

[3]:  در علم طب، به هرنوع ضربه ای که از بیرون به بدن وارد گردد و موجب ایجاد آسیب و جراحت و شوک شود تروما گفته می شود. مرادِ دانش پزشکی از کاربرد این واژه ی یونانی، اشاره به جنبه تأثیرگذاری خارجی است که اثر آن فراتر از زیان حاصل از عوامل داخلی مثل "کِرمِ روده "  است.

 

جانباز دکتر سید مهدی حسینی

اینستاگرام
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi