شناسه خبر : 108830
شنبه 12 اسفند 1402 , 09:30
اشتراک گذاری در :
عکس روز

دیجیتالیسم، افسانه ی هیروشیما

در جامعه ای که پس از برخورد با فنون جدید پدیدار خواهدشد، صرفا تکنولوژی، به مبانی اندیشه و خُلق و خو و ساختار روانی و اجتماعی، شکل خواهد داد...

فاش نیوز - طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و چابک سواران میدان دانش، توسن خوش خرام سخن را بدین گونه به جولان درآورده اند که:

"در جامعه ای که پس از برخورد با فنون جدید پدیدار خواهدشد، صرفا تکنولوژی، به مبانی اندیشه و خُلق و خو و ساختار روانی و اجتماعی، شکل خواهد داد."

 آن خوشه چینان خرمن سخندانی، از جنبه ی غیرعادیِ تحول دیجیتال؛ غافل بودند. و از بخشِ کج رفتار و نیرنگ بازِ این ابزارِ شعبده ساز و عجیب الخلقه! اطلاع نداشتند.

در این شهر فرنگ یا «استعمارِ شب!» تابوشکنی و دشمنی با رسوم موروثی و به سخره گرفتن باورمندان؛ مُد روز شده است.

در جستار حاضر، بار و بندیل سفرمجازی را برای کوچه گردی در شهرِ فرنگ! بسته ایم.

هدف؛ مشاهده ی مهمان خانه ای رازآلود! و تأملی در قصه ی پر غصّه ی موالید، است.

مفروض است:

در نزاعِ جاری میان « بساط کهنه ی قدما و طرح نو متأخرین» دیجیتالیسم حتی نسبت به امور قبیحه! با عبارت های مقدس سخن می گوید و« نظرات غیر متعارف، بدبینانه و حتی کفرآمیز و طغیانگرانه» را به جهان می فرستد.

این« تکانِش Impuls [1] »که با هزینه ای گزاف از درخت دانش به دست آمده؛ دروغ را جایگزین حقیقت ساخته و بسان بمب اتم، سرنوشتِ قرن را تعیین می کند.

نسل وب در این مَعبر پُر گَزند، پس از تناول نوبرانه ی بارِ دانش:

  • ضرورت زاد و ولد و تداوم نسل را در نمی یابد
  •  نقشه نگاریِ خانواده مبتنی بر سنت را برنمی تابد

 به راستی عجیب نیست کودکانی که با اینترنت بزرگ شده اند، شیفته ی استاندارد زندگی غربی و آماده ی دراز کشیدن روی « تخت افسانه ای پروکروستِس procrustes [2]» می باشند.

اهالی اَجّی مَجّی یا اصحاب فن، در افسانه ی دیجیتالِ هیروشیماساز، به سان جادوگران و کاهنانِ مصرِ باستان،  وِرد می خوانند و بر نیروهای نامرئی، فرمان می راند:

« اسرارِ فن سالاران و جادو گران جدید؛ به همان اندازه برای مردم امروز، مرموز و غیر قابل درک است که برای اسلاف آنان. (دو ورژه؛ جامعه شناسی سیاسی، ص 114)»

فرضیه

الف: انسانِ نو، به کانون تغییر و تحولِ حاصل از نوآوری های اصحاب فنّ، پرتاب خواهد شد.

ب:  هزینه پنداریِ فرزند! و کاهشِ موالید، در اندیشه و انگیزه ی ایرانیان بیسابقه است.

ج:  ناهماهنگ سازیِ نوآوری های فناورانه! ماهیت تمدن تکنیکی و اصحاب فن را آشکار می سازد.

 

بشر برای رنگ و بوی انسانی دادن به زندگی روزمره، در همان سپیده دم تاریخ به افسانه روی آورد و پناهگاهی برای امنیتِ روح و روان ساخت. افسانه دو جنبه داشت:

  • رفع دلواپسی و نگرانی و ترس از دنیای ناشناخته
  • پَرِ پرواز اندیشه و تقویت قوه ی خیال و امید آفرینی

بنا بر افسانه ای یونانی؛ پروکروستس، مالک مهمان خانه ی بین راهی در آتن، با شیوه ی مهمان نوازی عجیب  پس از ربودن رهگذر ها و پذیرایی مفصل، آنها را روی تخت خاصی می خواباند. «او اصرار داشت تخت کاملا اندازه ی مهمان ها باشد.... »

در  افسانه ی دیجیتالِ هیروشیماساز! نیز افرادی ولنگار، اندیشه و انگیزه ی نسل وب را می ربایند! و اصرار دارند صرفا باید متناسب با بیانیه ی استقلال امریکا در 1776 زندگی کنند و آزاد باشند! 

در روزگارکنونی، مهمترین پیامد رفتن به آن راه و روش، یعنی:

  • ایجاد عدم تعادل در نقشه نگاریِ خانواده
  • ایجاد اختلال در سیاست گذاریِ جمعیتی

گریبان جامعه ی ایران اسلامی را نیز گرفته است!

بنا بر پیش بینیِ «مالتوس» «زندگی بهتر و مرفه تر خود بخود همراه با باروری زنان و افزایش جمعیت خواهد بود؛» اما اگر در سال های آینده! این پیش بینی تحقق نیابد، تأثیر قابل ملاحظه ای بر "سیر تکاملِ حوادثِ ناگوار" خواهد گذاشت.

 دیروز، در جنگل الکترونیک، غلط خوانی نقشه! موجب خطا و اشتباه و "ره گم کردن" شد، یک دلیل، ماهیت استعمار شب بود:

کرد زِ بَس ظلمت شب اُشتلُم

قافله سر رشته ی ره گم کرد

 آن تعدی و تندی و قهر، موجب آفرینش فاجعه ی هیرو شیما و ناکازاکی بدست امریکا یا " فولاد زرهِ دیو سیرت " شد.

امروز، آن فاجعه، با شلیک توپخانه ی دیجیتال، و خرابی و ویرانیِ نقشه مندِ کانون خانواده، و اختلال در زاد و ولد، دارد بازآفرینی می شود.

از وجوه تشابه دو حادثه ی هولناک (بمباران اتمی – دیجیتالِ هیروشیماساز) دو مورد ذیل:

  •  انقطاع نسلی
  • بیگناهی قربانیان

بیش از سایر جنبه ها، غمگنانه و تأمل برانگیزند. زیرا برخی" اصحاب فن اما بی بند و بارِ وِرّاج" با بی توجهی، بر طبل الگوی زندگی و آزادیِ آمریکا پَسندانه! و اندیشه های نووَزَنده ی مُدرنیته؛ می کوبند.

مهمترین تفاوتِ دو بَلای نازل شده از آسمان! این است که بمب اتمی، در کمتر از آنی، به ده ها هزار انسان بیگناه، جلوه ای از"دوزخِ دنی" را نشان داد؛ اما « محرک های دیداری و شنیداری» از بهشت بَرینِ دیجیتالیسم! سرابی بیش نیست.

اکنون همه دریافته اند که توپخانه و گلوله ی دیجیتال صدها بار ویران کننده تر از بمب اتم اند؛ از این رو، برای نقشه نگاری خانواده و امر زاد و ولد؛  نیاز به "سیاست جمعیتی" سنجیده تر احساس می شود.

بمب اتم در پایان جهانی دوم( 1939 – 1945[3]) از امریکا به اصطلاح یک ابرقدرت ساخت و « تقریبا همگان به این باورِ تلخ تن دادند، حتی ساختار سازمان ملل و اختیارات شورای امنیت و... بر همین ملاک استوار شد.»

 دیوِ اهریمن که «قدرتِ بِلامُعارض را در جهان بدست آورد!» و سلطان قلب الکترونیک شد؛ بجای «ارائه ی خدمات میزبانی بر روی اینترنت» استاندارد زندگی امریکایی را تبلیغ می کند« تا دیگران؛ جهان را به درستی نفهمند!»

در تبلیغ اندیشه ی نووَزَنده ی مدرن:

  •  نسل قدیم  به خاطر ارزش ها سرزنش می شود
  •  نسل جدید به دلیل سطحی نگری ستوده می شود

 به تعبیر« نسیم نیکلاس طالب»« مکافات مضاعف مدرنیته این است که هم ما را به پیری زودرس دچار می کند و هم  به ما عمری طولانی تر می دهد! و مسئولِ جوانیِ بدون قهرمانی، پیریِ بدون خرد و زندگیِ بدون شکوه است.»

این متکبر گستاخ« از علم، دیانتی دیگر ساخت» و باورهای پیشین را در غباری از"ایسم های متفاوت" پراکند. نقطه ی عزیمتِ آن، عبارت بود از:

  •  تقلیل جهان بینی دینی مبتنی بر ادیان ابراهیمی(ع) به ایدئولوژیِ دست ساز بشر
  •  قرار دادن عقل ناچیز برخی نظریه پرداز تنگ نظر! به مثابه" مبنای آگاهی و شناخت"

علی رغم غبار برخاسته از وزش اندیشه های نو، برخی از متفکران تأکید کرده اند که «بازگشت به مذهب، آخرین امید انسان برای بازگشت به تمدن است.»

 ایدئولوژی های نوپدید با سرپوش گذاشتن برتضاد در زندگی واقعی و ارائه ی راه حل های دروغین برای مسائل حقیقی؛ مجبورند از سؤال نسبت به منطق درونی وچارچوب ذهنی طراحان خود، بگریزند!...

تکنیک دیجی یا ابزار شعبده سازِ نیز "راه حل های کاذب و خارج از دایره ی تخیل" را حلوا حلوا! می کند و در جهان می پراکند.

 از این رو، به قول بانوی ادب فارسی، پروین اعتصامی:

نخسبد هیچ صاحب خانه آرام

چو " دَر" نامحکم و کوته بود بام

 این بیدارباش به این معنی است که دانش فنی(عامل سازمان دهنده به محیط مادی و اجتماعی) در کنار منافع بی شمار؛  مخاطراتی دارد که نمی توان حتی به تصور و خیال در آورد.

هنوز به درستی مشخص نیست که این وضعیت بی سابقه، در نهایت به کجا خواهد انجامید، و کسی دقیقا نمی داند که مثلا فن آوری هوش مصنوعی و تکنولوژی جعل عمیق(deep fake) چه خطری دَر بَر دارد و چه نقشه ای در سَر می پروراند. اما برای همه روشن است که« کار گرگ، گرگی است!» پس باید هوشیار و بیدار بود:

شبانِ فارغ از گرگ بداندیش

بُود فرجام، گرگ گله ی خویش

  مهمترین پیامدِ تقلیلِ جهان بینی به ایدئولوژی "برافراشتنِ پرچم انواع نا راستی" بود. شَبَح این خطرِ معین، اما مبهم، مثل بختک حتی بر تخیُّل بچه ها ی دبستان، افتاد.!!! در این رؤیای پریشان به عنوان مثال:

خدنگ مارکُش با مار شد جُفت

قضا، هم خنده زد هم آفرین گفت

کاهنان در کوچه های شهر فرنگ معرکه گرفته اند ولاتَرَجی خوان چوب جادوگری را می چرخانند و حیوانی را که بنا بر اقتضای طبیعت قاتل مار است، یار غار آن می سازند!

 چنان که « دیوید بل؛ در درآمدی بر فرهنگ سایبر، صفحه 96» خاطر نشان ساخته « چیزی که به طور باورنکردنی احمق است و در دستکاری معانی و احساسات و تمایلات تبحر دارد.»

«زیبایی کامل ولی پر معصیتِ این موجود شگفت انگیز که آخرین اعجوبه ی تمام مراحل تاریخ است، همین که شکاری به دست آورد دیگر رهایی ندارد.»

کارویژه ی تابو شکنانه ی ابزار شعبده ساز برای:

  • تقابل با شریعت
  • گسترش لا اُبالی گری

 و انواع بازی را قابلِ دسترسیِ گل های خندان قراردادن « موجب می شود نسل خردسال، فضای واقعی جامعه را نیز بخشی از فضای مجازی بداند...(نظری؛ سبک زندگی و هویت در ایران، ص66)»

یک کارویژه ی افسانه، بالا بردن آداب و رسوم موروثی تاحد« واقعیتِ عالی و طبیعی و شریف» و مانع شدن از معنا زدایی ازامور قدسی است...

ولی تخریب کانون خانواده و فاتحه خوان شدن برای امر مقدس فرزند آوری( نیاز فطری- عامل تأمین جمعیت) و پرتاب جامعه به "چاله ی جمعیتی" بن مایه ی اندیشه های نووَزَنده در افسانه ی معاصر است:

« در بحبوحه ی تمدن، زن به صورت موجود جدیدی در می آید (رفیقه، عاشق آزادی کامل، آزادی روحی و جسمی، آزادی از هرگونه وظیفه ی طبیعی و اجتماعی و...) چنین خانمی برای اولاد، دلیلی نمی بیند... و زایش، کار زائد و غیرلازم تلقی می شود. (اشپنگلر؛ فلسفه ی سیاست، چهره ی عریان دموکراسی غرب، ص 40)»

در این صورت، مراسم ازدواج صرفا به یک «مراسم مبتذلانه ی بی ثمر و ابتر» و خام اندیشانه تبدیل می گردد...

 این بلا از آسمانِ غرب که «کرده نمایان، جُل رنگین به ناز!» بر جامعه ی ما درحال نازل شدن است. و هرچند «ظاهر پر زرق و برق زینِ زرّین» ماهیت مبتذل و پیش پا افتاده ای آن را پوشانده است اما حقایق مهمی را در بر دارد.!!!

چنین مراسمی در راستای اعلامیه ی استقلال امریکایند، و در غرب امری عادی و بویژه حاصل تحصیلات بدون فضل! محسوب می شوند؛ اما به علت مغایرت با شأن و شرف و ارزش های مورد توافق ایرانیان؛ در اینجا می توانند فاجعه بیافرینند!

 این بلا و مخاطره، دست آورد اصحاب فن و اَبَر متخصص! در طیِ یک نسل است....

 بلاگردان و پادزهر، اتخاذ سیاست های صحیح جمعیتی و درس عبرت از اجرای دو دوره سیاست نادرُست برای کاهش جمعیت( از 1345 تا 1357  و از 1368 تا 1390 ) است.

 سربسته باید گفت که سیاست جمعیتی بدلیل تأثیر مستقیم بر امر "باروری fertilize" در صورت ناصحیح بودن، می تواند جوانان را در دام برخی افراد نافرهیخته ی حقه باز و شارلاتان که دل آنها را می ربایند، گرفتار سازد. آنگاه نه از حوزه کاری ساخته است و نه از دانشگاه! به قول «تیبورمند» «بحث دانشمندانه ی فرضی، بالای سر فردی که محکوم به نابودی است، چه معنی خواهد داشت.»

بدیهی است که عامل اقتصاد (و سایر توجیه های تازه آشنا!) بخش مهمی از واقعیت تشکیل جامعه ی پیر سالانِ فردا را تشکیل می دهد.

نتیجه گیری

برخلاف این ادعا که«رسوم و آداب موروثی، بر سر و مغزِ زنده ها سنگینی می کند!» کاوش کردن گذشته و تاکید بر تأثیر معنا دار آن بر حال و آینده  امری ضروری است.

مبانی اندیشه و خُلق و خوی شهروندان و ساختار روانی و اجتماعیِ آن شهرِ فرنگ، که تبدیل به الگویِ بخشی از نسلِ قد کشیده در دنیای اینترنت شده! متأثر از تکنیک دیجی است.

برخی در سراب آن برهوت؛ «اندر محال و هزل» زبانشان دراز بُوَد! و"آن کرده اند از فساد! که رویشان سیاه گردیده و ضمیرشان تیره شده"  ...

« تردیدی نیست، که فناوری، موجب تغییر در امکانات زندگی می شود، و رفتار انسانی را تغییر می دهد» اما می توان دسیسه ای که به قول «گیدنز» «استعمارِ شب را ممکن ساخت؛ (تامیلنسون؛ جهانی شدن و فرهنگ،ص 81)» را با تأکید برخصال خویشتن (مرام و منش و همت و غیرت و شأن و شرف و... ) خنثی نمود.

به عنوان مثال« فرانسه،الجزایر را با این انتظار تسخیر کرد، که یک ملت، غذای سنتی فرانسوی، با گوشت غاز (آبگوشت کارسوت) بخورند، اما اکنون فرانسوی ها، در حالِ خوردنِ بلغورِ عربی اند!»

اتفاقا صاحب" مهمان خانه ی راز آلودِ بین راهیِ آتن" نیز «به حق، درچاهی افتاد که خودش کنده بود.» یک مسافر قوی هیکل «بعد از صرف شام، پروکروستس را وادار کرد در تختِ خودش بخوابد. آن وقت برای این که او را کاملا اندازه ی تخت کند، سرش را از تنش جدا کرد. به این ترتیب از شیوه ی هرکول برای مقابله به مثل استفاده کرد.»

البته ناگفته نماند که تداوم افراط کاری انقلاب 1789 فرانسه در عزل خدا؛ باعث شد تا آتش بر افروخته در گلخن الکترونیک! حتی در خود غرب" جان مردم را بسوزاند!" و سنت مسیحی و بنیاد خانواده را دود کند و به هوا بفرستد:

« در اروپای قرن نوزدهم، اولاد نداشتن و بی وارث بودن، از جمله ی آداب پسندیده بود و بچه داری یک کار دهاتی گری! محسوب می شد» و خانواده ی پر فرزند، دستمایه ی کشیدن کاریکاتور و وسیله ی تمسخر بود!

به همین دلیل «بشیریه؛ در سیری در نظریه های جدید در علوم سیاسی، صفحه 113» نگاشته، فیلسوفی چون« لوئی بونالد، ناله های سوگوارانه در مرگ تمدن سر داد، و داستایوفسکی افول مذهب و ظهور جنبش غیر دینی را نشانه ی پایان تمدن بشری شمرد....»

در همان دوره، صدای آخوند خراسانی نیز در جهان اسلام طنین انداخت:

« سیل عظیم تمدن بشری، از غرب به سمت ممالک اسلام سرازیر است، اگرجلوگیری نکنیم، و تمدن اسلامی را کاملا  به موقع اجرا نگذاریم، اساسِ مسلمانی، تدریجا از آثار آن سیل عظیم، محو و نابود خواهد بود.(فیرحی؛ فقه و سیاست در ایران معاصر...، ص 246)»

اکنون از رهگذر «نوعی هوس بازی دیجیتالی و احمقانه» و روزنه ی دنیای بیرون! مارِ تَردید، حتی به باغ اندیشه ی گل های خندان؛ نیز خزیده! است:

  « دسترسی نسل خردسال به[ انواع] بازی ها، موجب می شود که فضای واقعی جامعه را نیز بخشی از فضای مجازی بداند...(نظری؛ سبک زندگی و هویت در ایران، ص66)»

حداقل دو راهکار کار بردی عبارتند از:

اول: بازگشت به ارزش ها و خصال خویشتن:

گنجیه ی بی نظیر فرهنگ و ادب فارسی سرشار است از استعاره و کنایه و...؛ برای نشان دادن چهارچوب های ارزشی است، تا در کنار آموزه های دینی، یادآور مسئولیت انسان نسبت به سرشت و سرنوشت باشند.

اما با تبلیغ اندیشه های نووَزَنده و به حاشیه رفتن جهان بینی، قفل و کلید آن گنجینه ی بی نظیر نیز انگار در معرض زنگار! قرار گرفت.

دوم: توضیح دادن منطق درونیِ موارد ذیل به زبان نسل جدید:

  • کنش معطوف به ارزش ملت بزرگ ایران
  •  معنایِ پیچیدنِ فریاد شهیدان در گوش زمان
  •  نظریه ی "فرمانروای فره مند در حکمِ پناگاه" با خوانش ماکس وِبِر

و ارائه ی آگاهی و ایجاد آمادگی برای "تحولاتِ در راه" به صورتی واقع گرایانه و به دور از حب و بغض!

 در این صورت، تاب آوری جامعه ی ایران اسلامی یا « عالی ترین مظهر امر مقدس» در عصر دیجیتال! در برابر هجوم  انواع ایدئولوژی! بالا خواهد رفت.

بجای سخن آخر

صرافان ِسَرِباز ارِمعانی، برای افسانه ی دیجیتالِ هیروشیماساز معنا و مفهومی فراتر از جنگ هسته ای قائلند. زیرا هر دو دارای مقیاس جهانی اند؛ و معیار تقسیم تاریخ سرزمین های مختلف، به دو دوره هستند:

  • دوره ی ( قبل از بمب اتم - امر دیجیتال)
  • دوره ی( بعد از بمب اتم - امر دیجیتال)

از جمله «ژان بودریار» با مطالعه ی عمیق (نسبت به جهش عظیم در باز نمایی و شبیه سازی Simulation و هوش مصنوعی و بازی های رایانه ای و پدیده های آشوب ناک) معتقد است «از این پس، نقشه است که سرزمین را خلق می کند و بر آن تقدم دارد...(رشیدیان؛ فرهنگ پسامدرن، ص405)»

یکی از مبانیِ اندیشه ایِ دیجیتالیسم در پدیداری دو مقطع "پیشا دیجیتال - پسا دیجیتال" تکیه بر نظریه ی «یادگیری مشاهده ای با خوانش بندورا [4]» بود، اما این قصه و نقل آن را« این زمان بگذار تا وقت دگر!»

اما تا جایی که تاریخ به یاد می آورد، خانواده ی پر فرزند مطلوب  ایرانیان بود....

  سخن گفتن از رفتار بی سابقه ی هزینه پنداری و فرزند نخواهی! نیاز به تحقیقات پیمایشی و آمار و ارقام و پژوهش های دانشگاهی دارد.

شاید یکی از دلایلی که جامعه ی علمی؛ نسبت به پیامد سیل عظیمِ انقطاع نسلی در این مَعبر پُر گَزند، با صدای بلند فریاد نمی کشد این باشد که در مواردی نادر! «دانشگاه از ارائه ی دانش، به فروش مدرک تحصیلی در ازای شهریه ای هنگفت ترقی کرده» است. اللهُ اعلم

همواره در مهد علم و ادب و فرهنگ، سخت کارکردن مایه ی غرور و مباهات بوده و ارزش محسوب می شود!

به گواهی تاریخ، در جامعه ی ایرانی، هرگز فرهیختگی "کم بها" نخواهد شد و دانش پژوهان« برتردمیل ذهنی» گیر نمی افتند، شک نکنید!

 شاید آن سکوت، نتیجه ی اجتناب ناپذیر تأثیر معنا دار اقتصاد بر پژوهش علمی نیز باشد. در این صورت، منشأ آن به آغازترک دانشگاه و گذران اوقات بطورکامل! با «خانواده ی هسته ای(زن و شوهر و فرزندانِ ازدواج نکرده!) nuclear family» برمی گردد...

هر چند «پژوهش علمی، طبیعتا بی چشم داشت و عینی است» ولی صد البته که بی مایه فطیره! و در فقدان چنان تحقیقاتِ پول لازم و دغدغه واجب! صرفا می توان به ادبیات «تیبور مند» بسنده کرد:

انسان به دلیل برخورد با اسلحه ی هولناک و تهدید کننده از نتایج وخیم آن می ترسد؛ اما به فکر کردن نیز وادار می شود. بنابراین باید «هدف و روش و سیاست را با اوضاع و احوال تازه؛ منطبق کرد و سازش داد. (جهانی میان ترس و امید،ص 59)»

در این صورت با «پیداکردنِ " اشتباه سَهوی در املایِ نفرت!" از قسمت کُد کامپیوترِ هدف و روش و سیاست! و با تصحیح آن؛ می توان ماهیتِ اصحاب فن را که «گویی جهان بر محور ایشان می چرخد!» به نوجوانان و جوانان شناساند.

دو نکته ی پایانی

  • با وجود مطالعات متنوع، هنوزمعنا و مفهوم  ارزش! به درستی معین نیست و بر سر کاربرد درست آن، منازعه و اختلاف بی پایان! وجود دارد.
  •  از پیچ و تاب مباحث جامعه شناسی سیاسی تکنولوژی؛ چنین بر می آید که منازعه ی امر دیجیتال با سنت؛ به دعوای دائمی بین" والد – فرزند" و مرحله ی دردناکِ بِیمِ انقطاع نسل رسیده است....

ولی باید امید وار بود که  جوان هوشمند و با فراست ایرانی در نهایت ارزشهای منطبق با خصال خویشتن را برخواهد گزید زیرا «ذات ارزش عبارت ازانتخاب آزادانه و تصدیق آزادانه است... (آرون؛ مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی ص 593)»

 در 2024 که تکنیک دیجی جهان را از نظرات کفرآمیز و طغیان گرانه پرکرده! «آرنت اگر بود چنین می گفت: هروقت مطلبی عمومی می شود، هرکس مختار است هرکاری که می خواهد با آن انجام دهد...، باید بکوشید با کاری که دیگران با آن می کنند چیزی بیاموزید. (وضع بشر،ص31)»

و این آموختن یعنی بازگشت به منطق درونیِ خصال خویشتن و درک و فهم عمیق میراث فرهنگی!

 

پی نوشت

[1]:« در روانشناسی، تکانه یا تکانش، به معنای میل شدید، لحظه ای است که در پاسخ به یک محرک ذهنی یا انگیزاننده ی خارجی در فرد شکل می گیرد.(طالب؛ تخت پروکروستس، ص185)»

[2]: پروکروستس به معنی "کِش آورنده"« صاحب مهمان خانه ی افسانه ای بدن مهمانان را روی تخت تک اندازه ای! طوری کش و قوس می داد تا با تخت متناسب شود... (منتظری؛ مجموعه ی مشاوره، کتاب جامع دکتری،ج 1ص 263) آن هایی که خیلی قد بلند بودند پاهایشان را با تبر تیزی قطع می کرد و آنهایی را که کوتاه بودند آن قدر می کشید تا هم اندازه ی تخت شوند! »

[3]:چنان فرجامی، با پرتاب ژاپن به جرگه ی «مهاجم ترین وجه خشونت آمیز تفکر تکنیکی...( شایگان؛ آسیا در برابر غرب، ص 58) معنای جنگ و ضوابط اخلاقیِ وابسته به آن معنا را دگرگون کرد... (احمدی؛ مدرنیته و اندیشه ی انتقادی، ص 187) و آن کشور را از ادامه ی جنگ منصرف و تسلیم بدون قید و شرط را به آن تحمیل کرد. (کاظمی؛ روابط بین الملل در تئوری و عمل، ص34)»

[4]:«اساس فرضیه ی یادگیری اجتماعی؛ مشاهده و کسب اطلاع و الگوپذیری است. فرد از این طریق از رفتار مناسب و نامناسب تقلید می کند...( شاملو؛ مکتب ها و نظریه ها در روانشناسی شخصیت، ص111)»

 

جانباز دکتر سیدمهدی حسینی

اینستاگرام
درود بر شما دکتر عزیز سیدمهدی برادر ارجمندم. مقالات ارزشمند شما که نشات گرفته از تخصص ،علم و تعهد شما به همراه تحقیقات گسترده وتلاش مستمر است قابل ستایش و بهره برداری خصوصا نسل جوان بوده که سوار بر کشتی تکنولوژی نوین در دریای متلاطم امروزی در حال دورشدن از ساحل نجات، ایدئولوژی اسلامی و علوم ارزشمندقرانی بوده و مطالب شما راهگشای آنان برای ورود به آینده ای روشن خواهد بود انشاالله
سلام و درود خدا بر شما حمید جانم، برادر عزیز و راهنمایم
درود خدا برشما
حمید جان بزرگواری و مهرو محبت شما زبانزد خاص و عام است
درود خدا بر شما که با واژگان زیبایتان و کلام نغزتان، هم امیدم را به ادامه کار افزودی و هم وظیفه ام را سنگین تر کردی!
درود خدا برشما
با سپاس از سایت وزین فاش نیوز
و قدر دانی از تلاش بی وقفه برای فراهم نمودن تبادل اندیشه و ارسال آن به جهان
نظری بگذارید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
مقدار صحیح است
مقدار صحیح وارد کنید
بدون ویرایش از شما
آخرین اخبار
تبلیغ کانال فاش در ایتابنر بیمه دیفتح‌الفتوحصندوق همیاریخبرنگار افتخاری فاش نیوز شویدمشاوره و مشاوره تغذیه ویژه ایثارگرانسایت جمعیت جانبازان انقلاب اسلامیانتشارات حدیث قلماساسنامه انجمن جانبازان نخاعیlogo-samandehi